داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس ناخواسته با خواهر زن مومنه

سکس ناخواسته با خواهر زن مومنه ام
سلام من بهشاد هستم و10 ساله که ازدواج کردم و 2 تا بچه دارم
من یه خواهر خانوم بزرگتر از خودم دارم که خیلی مومن هست و اون بود که زنمو بهم معرفی کرد.خیلی مومن و با حجابه همینطور شوهرش که دیگه خیلی باخداست.البته باید بگم که از این خواهر زنم خیلی خوشم نمیاد.هیکلش از زن من یه هوا درشت تره اما از نظر قیافه خیلی بهم شبیهن ینی اگه یه خورده صورتش لاغرتر بود کپ خانومم میشد
1 ماه پیش برای جشن عروسی یکی از بستگان خانومم به اتفاق همین باجناغم و خانوادش به مازندران رفته بودیم .اونجا هم رفتیم خونه باجناق کوچیکه .5 شنبه غروب بود و همه فامیلای زنم اونجا بودن. شب آماده شدیم و رفتیم هتل و شام … ساعت 12 شب بود و من دوست داشتم برم باغ برای جشن و رقص . خانواده پدر زنه که همه شون از اون خشکه مقدسا هستن و معمولا اینجور جاها نمیان منم روم نمیشد که بگم دوست دارم که برم به هرحال با باجناق کوچیکه که اونم مث خودم بود هماهنگ کردم که ما با خانومامون بریم و اونم ردیف کرد که بریم و باجناق بزرگه و زنش رو بردیم خونه باجناق کوچیکه گذاشتیم و مادرزن و بقیه هم رفتن خونه یکی دیگه از فامیلاشون ما هم بخاطر اینکه مزاحم نداشته باشیم پسر کوچیکمو که 2 سالشه رو گذاشتیم پیش خواهر زنه و رفتیم باغ. به هر حال ساعت 2 بود که برگشتیم خونه . باجناق بزرگه تو هال خواب بود من و کریم (کوچیکه) هم همونجا دراز کشیدیم و خوابیدیم. دیگه نفهمیدم کی کجا خوابید. یه ساعت که گذشت یهو از خواب پریدم وخواب آلود رفتم دستشویی. ناخوداگاه از جلوی در یکی از اتاق خوابها رد شدم پسرمو دیدم که تو اتاقه و خوابیده من که شیطون هم هستم یه سری کشیدم تو اتاق و دیدم که زنم هم تو همون اتاقه و پشتش به بچه و من بود و یه تاپ سکسی خوشگل هم که تابحال من ندیده بودم تنشه و پتو رو تا روی کمرش کشیده روش و دیگه کسی نیست پیش خودم گفتم خوب من کسخولم که تو حال خوابیدم منم بیام پیش زنم بخوابم دیگه رفتم از تو هال بالشمو برداشتم و اومدم تو اتاق و در رو هم بستم و کنار زنم دراز کشیدم.بازم میگم که منگ خواب بودم به هر حال شب عروسی بودیم روز هم تو راه. دراز کشیدم و اول که بچه رو بغل زدم و فاصله داشتم بعد که برگشتم به سمت خانومم که پشتش به من بود پیش خودم گفتم این تاپ خوشگل قرمز رو کی خریده که من ندیده بودم؟؟؟ تو همین فکرا بودم که حالم یه جوری شد و فکر سکس زد به سرم. همه خواب بودن و منم تو اتاق در رو هم بسته بودم و تاپ سکسی زنم هم بهم چشمک میزن بلند شدم نشستم روس سرش .خواب بود و زل زده بودم به سینه هاش که چقده خوشکل از تو تاپ جدیدش نمایان میکرد برای اینکه دوباره کار نشم لباسامو در آوردم و با مایو شدم دوباره دراز کشیدم و رفتم زیر پتوی زنم و خودمو چسبوندو به پشتش و دستمو انداختم دور سینه هاش و سینه هاشو لمس میکردم طوری که اون بیدار شه . و همین طور هم شد اما به سمت من برنگشت و همینطور که سینه هاشو میمالیدم دستمو گرفت و محکم به سینه هاش فشار میداد منم بعد اینکه یه کمی مالیدمش و مطمئن شدم که بیدار شد دستمو بردم از زیر تاپ و بعد از باز کردن بند سوتینش شروع به نوازش نوک سینه هاش کردم احساس میکردم که سینه هاش بزرگتر شده اما به روی خودم نیاوردم کاملا خودمو از پشت چسبونده بودم بهش و با کیرم چاک کونشو حس میکردم محکم خودمو بهش فشار میدادم کم کم دستمو سر دادم و شروع به نوازش بدنش و دستمو بردم پایین و پایین و پایینتر که رسید روی استرژ و بعد یه کمی مالش رونهاش و کونش دستمو بردم زیر استرچ و شرت و کسش که کم کم آب افتاده بود و شروع به بازی باهاش کردم آمپرش زد بالا بعدش برگردوندمش سمت خودم یهو چشمون که به هم افتاد یهو دوتامون پریدیم به عقب خواب از چشام پرید آره آسیه خواهر زن مومن من بود که با اون تاپ اونجا خوابیده بود و … هر دوتامون شوکه شده بودیم و زل زده بودیم به هم تو لحظه ی اول میخواست جیغ بزنه اما خودش جلوی دهنشو گرفت بعد از گذشت چند ثانیه کیر شق کرده من هم عین خودم شوکه شده بود داشت سست میشد بهم گفت تو تو تویی بهشاد من فک کردم رضاست منم گفتم منم فک کردم مهشیدی … دو تامون در حالی که از خجالت داشتیم آب میشدیم خندمون گرفته بود پیش خودم فکر میکردم که چه ضد حالی شد چقده ضایع شد این خواهر زنه که مومن و باتقوا و اهل کتاب و دعا و روضه … وای چی شد اما دیدم پتویی رو که کشیده بود روی تنش که سینه هاشو بپوشونه ول کرد و اومد سمت من و گفت من و تو که بیشتر راه رو رفتیم بقیش رو هم بریم و بغلم کرد و شروع کرد به بوسیدنم البته احساس میکردم که با خجالت این کار رو میکنه منم فقط مونده بودم که چیکار کنم چند بار گفتم آسیه خانوم ، آسیه خانوم … اما چسبیدمنو. جانم آسیه خانوم تو بغل من تن داده به من . منم بی معرفتی نکردم خودمو زدم به پر رویی شروع کردم به خوردن لبش و زیر گردنش و لاله گوشش. رفتاراش مث مهشید بود اما طعمش متفاوت بود.حسابی که خوردم تاپ قشنگشو در آوردم و شروع کردم به خوردن سینهاش که یکی دو سایز از خواهرش بزرگتر بود داشت دیوونه میشد استرژ و شورتشو که نصفه م نیمه پایین بود رو در آورد و منم رفتم تو کار کسش حالا نخور کی بخور ینی فقط روانی داشت میشد بعد 5 دقیقه منو عقب زد و شرتمو دراورد و شروع کرد به دست کشیدن کیر و تخمام اما لب نزد منم روم نمیشد که بگم بخور واسه همین سریع درازش کردم روی توشک و جفت پاهاشو دادم بالا و دستامو انداختم زیر باسنش و کیرمو دادم دهن کسش و آروم دادم تو یه آه ه ه ه ه قشنگی کشید که آمدن آبمو کلی جلو انداخت تا ته فرو کردم و شروع کردم به تلمبه زدن اول که خودمو خیلی کنترل کردم و سنگین تلمبه میزدم اما لذتی که اون میبرد منو وحشی و وحشی تر میکرد متاسفانه امکانات اونجا خیلی کم بود و بعد 25 یا 30بار عقب و جلو کردن آبم اومد و ریختم توش چون میدونستم که لوله های رحمش تعطیله. بعدش بیحال 10 دقیقه روش دراز کشیدم و اونم محکم منو بغل زده بود. حالمون که بهتر شد سریع لباسامونو پوشیدیم و منم رفتم تو هال گرفتم خوابیدم اما مگه خوابم میبرد. تا خود صبح به سکس با آسیه خواهر زنم فک میکردم.
فرداش که یه خانجمن سکسی کیر تو کس گیر آوردیم شروع کردیم به صحبت. اون میگفت تابحال رضا کوسشو بو هم نکرده چه برسه به این که اینجوری بخورش واسه همین خیلی حال کرده بود. بهش گفتم مشخص بود چون تو هم اصلن کیرمو تحویل نگرفتی. باورم نمیشد که یه روزی آسیه رو اینجوری بکنم. اونم چی اینقده خوشش آمد که دو سه روز بعد اس ام اسی پیشنهاد داد که بازم با هم سکس داشته باشیم. اما هنوز موقعیتش پیش نیومده.

نوشته:‌ بهشاد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها