داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

سکس با خواهر زاده خانمم کیمیا

با سلام من شایان 30 ساله هستم و این جریان برمیگرده به 3 ساله پیش که عروسی برادر خانمم بودم ما رفتیم شمال از ساعت 12 ظهر عروسی شروع شد تا 3 صبح که تموم شد که از سالن اومدم بیرون دیدم خانمم با خواهر زاده (کیمیا )و شوهرش وایستادن دارن میگن میخندن منم یه 206 SD فول داشتم بزور کلید ماشین از تو جیبم پیدا کردم از بس که مست بودم همه غر میزدند که نمیتونی رانندگی کنی هم دیشب نخوابیدی همم مستی خلاصه نشستم پشت رولو روندیم به طرف خونه کیمیا لاغر اندام بود خوش فرم نشست وسط جلوی ماشبن خانمم کنار در من زمانی که دنده عوض کنم دستم می خورد رونش اما چیزی نمیگفت قبلا هم چند باز موقعیت پیش اومده که بهش خورده بود خلاصه تو عالم مستی شروع کردم به مالوندن رونش که چیزی نمیگفت خلاصه رسیدیم خونه همه یه چای خوردن خواب خدایی خسته بودیم همه تا سرشون گذاشتن زمین بی هوش شدن خانمم وخواهر کیمیا تو اتاق خواب خوابیدن منم با پسرم تو حال جلو تلویزیون کیمیا با دخترشو وشوهرش کمال بالا سر ما تو رخت خواب بودم منی که مستم بودم وبی خواب نمیتونستم بخوابم خواب به چشمام نمیومد اومدم ساعت ببینم چند گوشیم بالا سرم بود چشم خود به پاهای کیمیا روناش از دامنش زده بود بیرون بالا بگاه کردم دیدم کمال روش به اونوری سرشم کشیده کیمیا باهاش فاصله داشت خودمو کشیدم بالا دستم یواشکی چسبوندم به ساق پاش دیدم تکون نمیخوره 2 دقیقه میشد دست رو پاش بودم که جسارتم بیشتر شد دستمو بردم بالا تر کم کم بازی میکرد با رونش که رسیدن به کونش دستم خورد به شرتش از رو شرت دست زدم به لای پاش دیدم نه خوابه خوابه یا خودشو به کوچه علی چپ زده بود خدا داند اما من مطمئن بودم که بیداره خلاصه دستمو از شرت کردم تو مالوندن کونش یواش لاپاشو باز کردم به کوسش دست زدم وبازی بازی که دیدم پر آب شد میخواستم بیخیال بشم اما اب کاره خودشو کرد بلند شدم بی سرو صدا خوابیدم بقلش سر کیرمو دراوردمو یه تف به سرش گذاشتم لاپاش با کمی عقب وجلو کردن رفت تو کسش 10 ذقیقه طول نکشید ابم اومد ریختم لا پاش وبا دستمال کاغذی کنار سرش بود پاک کردم ورفتم تو جام خوابم برد بیدار شدم ساعت 12 بود کسی خونه نیست تو جام بودم هنوز دیدم از در حیاط اومد تو دید بیدارم مثل همیشه سلام وصبح بخیر گفت شوخی کردن چون دختری با نشاط وسرزدنه وشوخ خلاصه اما به روم نیاورد حالا بیدار یا بود شک دارم اما خونه ما زیاد میاد تا بقیه میرم شهرستان تنها هم باشم به کمال میگه من با شایان که شوهر خالش باشم میرم تهران اما تا حالا نتونستم جسارت بکنم برای بار دوم اگه باز اتقاق افتاد مینویسم که چشم اب نمیخوره… بای

نوشته: شایان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها