داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دانلود فیلترشکن oblivion برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
داتلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

دانلود فیلترشکن MAHSANG برای اندروید:
دانلود با لینک مستقیم
دانلود از گوگل پلی
دانلود از گیت هاب

خواهر حشری و جذاب من (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام بچهااااا
خب بریم پارت دوم،بچها ببخشید من قسمتایی ک مربوط به داستان قبلی هست رو مینویسم،و در سری های بعد مفصل در مورد اشخاص داستان حرف میزنم،…
خب بچها بعد از اینکه سکس سمانه خانم با اقا رضا تموم شد و رضا رفت
سمانه برگشت داخل اتاق که بهش گفتم چطور بود خوب بود حال داد،گفت عالی بود…
ادامه:
سمانه: نیماااااااا بروووو بیرون لباسام بپووووشم عههههه
من: خیلی پرروییییی😂😂😂
سمانه: کوفتتتتت عبضی، نیما حالم خوب نبود،مست بودم راستش،دیگ هر چی دیدی فراموش کن
من: چشممممممم،سمانه باورم نمیشه خیانت کردی
سمانه: اسمشو هر چی میخای بزار،من واقعا رضا رو دوست دارم،حالا میشه بری بیرون اه
من رفتم جلو روبه رو سمانه وایستادم،که سمانه برگشت با دستشم ی هل کوچولو داد،رفت سمت لباساش،که از پشت بغلش کردم
سمانه: نیما چیکار میکنی،نه
من: قربونت برم الهی نمیتونم اجی
سمانه: نیما من به رضا قول دادم که فقط با خودش
من: کثافت تو به شوهرد خیانت کردی حالا به رضا قول دادی اخه
سمانه: فرق میکنه،من و رضا عاشق هم عسیم نیما
من همینجور ک از پشت بغلش کرده بودم یواش یواش گردنشو میلیسدم
سمانه: نیماااااآاا
من: جون نیماااااا
سمانه: نکن شهوتی میشم باز دلم میخاد
من: نمیتونم اجییییییی دوس دارم
کم کم سینهاشو میمالیدم و گردنشو میخوردم
سمانه: نیما گردنم نه،جاش میمونه،داستان میشع
منم کم کم دستمو بردم داخل شرتش
سمانه: نیمااااااا نه
یهو گوشیش زنگ خورد توجهی نکردیم
بار دوم سوم،گفت اه بده ببینم کییه
گوشیو نگاه کردیم دیدیم مصطفی شوهرشه
سمانه: نیما هیچی نگو ببینم چی میگه
جواب داد سلام عزیزم خوبی جانم
همینجور ک جواب داده بود نشست رو تخت
که جلوش نشستم
وای خدااااااااجون
داشت حرف میزد،که با پاش زد به سینم اشاره کرد برو عقبتر،پاشو کرد دهنم
وای منم انگشتاشو دونه دونه کردم دهنم،سمانههم لباشو رو هم گاز میگرفت،
ک یهو گفت یه نوشابه و یکم زرچوبه واسم بگیر،مرسی قربونت بای
قط،ک کرد،خندید منم خندیدم
گفتم حالا چرا زردچوبه،گفت یکم سرگرم بشه جم و جور کنیم
ک یهو بلند شدم دراز کشیدم روش روی تخت دستاشو باز کردم لبامو گذاشتم رو لباش یکم لب گرفتیم
سمانه: نیما نمیشه الان میاد،امروز نه
من: میخام سمانه
سمانه: میمالمش تا ابت بیاد
من: سمانه میخام با کصت بیاد
سمانه: خخخخخخ پررووووو
من : سمانه
سمانه: جونم داداشی
من: وااای خیلی کص توپی عسی
سمانه: میدونم عشقمممممم😄
همینجوری که تو بغلم هم بودیم بهم گفت نیما،جا داری
گفتم جای چی،گفت جایی داری مکانی چیزی
واااای
من: مای گاااااد فدای ابجی خوشگل خوددددم
اره چرا که نه،مصطفی را چیکار کنیم
سمانه: میگم رفتم ارایشگاه
من: جووووون خانممم،پاشووو اماده شو
سمانه: چشمممممم
خلاصه یه خونه مجردی هم خونه یکی دوستام که اوکی کردیم
سمانه که اماده شد اومدیم سوار ماشین شدیم
تا خونه دوستم دستم تو رو شلوارش بود
بچها یه شلوار لی تنگ ی کفش اسپورت سفید ی تاپ و ی مانتو جلو باز و ی شال و ی ارایش ملایم
خلاصه سوار شدیم رفتیم،تا رسیدیم خونه دوستم ک تماس گرفتم با دوستم ک رسیدیم
اونم اومد بیرون و کلیدو داد بهم،که سمانه رو دید
اسم دوستم شایان هست،شایان بچها،داداش مژگان دوست سمانه ک لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحهی گفتم
بچها سمانه و شایان خب یکمی باهم دوست بودن
خب از شایان بگم ی پسر خوشتیپ چارشونه،۳۴ ساله،چشمای سبز،
سمانه خانمم که عاشق همچین مردایی
خب اینا قبلا باهم اشنا بودن
خب دیدم سمانه پیاده شده گفت بهبه اقا شایان
شایان: سلامممم سمانه خانم
سمانه: سلام خوبین ببخشید مزاحم شدیم
شایان: نه خاهش میکنم
خلاصه اومدیم بالا،سمانه ی لبخندی زد
بهش گفتم چیه،شایانو دیدی یه جوری شدی
گفت زهرماااار توام
گفتم میخای شایانم باشه
سمانه: زهرررر مار نیمااااااا با خنده
من: قربونت برم من،من ک میدونم تو… ک یهو حرفمو قط کرد گفت من چی
یهو باهم خندیدیم
که یهو پریدیم تو بغل هم و از هم ی لب توپ گرفتیم،گف نیما دلم سیگار خواست،گفتم چشم،گفت کاش میرفتی میگرفتی زودی،گفتم باشه اومدم پایین که برم سیگار واسش بگیرم
وقتی سوار ماشین شدم،دیدم عهههههه
شایان اومد دم در،گوشیم زنگ خورد
شایان: سلام نیما.نیما بی زحمت یه پوشه مدارکم بالا هست رو اپن اگ میشه بهم بده کار سریع دارم باید داخل سایت ثبت کن کنم،حالا واسه چی بود نمیدونم
گفتم شایان من اومدم بیرون زنگو بزن از سمانه بگیر
که زنگو زد در باز شد،ی چند دقیق دیدم در بسته شد،فهمیدم ک بله دوباره سمانه…رفتم کلیدو انداختم اروم رفتم بالا
دیدم نه قصه چیز دیگه ای هست
شایان نامرد سمانه خانمو خفت کرده روی مبل بغلش کرده سمانه هم میگفت شایان نکن عههههه
شایان ت رو خدا ولم کن،الان نیما میاد
شایان: قربونت برم خانم،خیلی دافی شدی،هر چی بهت پیام میدم جوابمو نمیدی،تو کسی رو پیدا کردی وگرنه…
خب فهمیدم ک قبلا انگا با اقا شایان بله
سمانه: شایان حوصله ندارم
شایان موهاشو گرفت محکم کشید عقب،لباشو گذاشت رو لبای سمانه
سمانه همینجور ک التماس میکرد هی سرشو برمیگردون
شایان دیگ اعصابش خورد شد،تاپشو محکم ک کشید پاره شد،دستشو کرد از زیر شلوار به کصش شروع کرد مالیدن
سمانه: شااایان نکن شااایااااان
شایان: جوووون میخام خانممممم واسه همه بله واسه من نه
سمانه که التماس میکرد و یکمم ناله
شایان اومد دکمه شلوارشو باز کنه،ک زد تو سینه شایان برو گمشو حیوون
شایانم محکم با چک زد در گوشش،گفت جنده من هیچی نمیگم پرو میشی ،بخاب ببینم
سمانه مات و مبهوت موند،شایان رفت جلو گفت شلوارمو بکش پایین،میگم بکش پایین،سمانه نگاش میکرد
خودش شلوارشو کشید پایین،وای چ کیری داشت نامرد،فک کنم ی ۲۰ سانتی بود،سمانه رو پرت کرد رو مبل و کیرشو گذاشت دم دهنش،اولش نمیخورد،با زور کیرو کرد دهنش،اول ممانعت کرد
دیگ دهنشو باز کرد شایانم عقب جلو میکرد
شایانم دستشو از پشت کمر خودش کرده بود تو شلوار سمانه داشت میمالید،بغلش کرد برد سمانه رو تختش،
شایان: سمانه زهرم نکن،زیاد طولش نمیدم،بزار حال کنیم دوتایی
سمانه: خیلی لاشی هسی،نمیخوام
شایان تو زبون خوش حالیت نمیشه،شلوارشو تا نیمه داد پایین برگردون سمانه رو ب زور
وای بچها گذاشت دم کصش،با ی فشار کیرشو کرد تو
سمانه: ااااااااااااااخ کثافط یواش
شایان: خودت نمیخای جرت میدم جنده
سمانه: اوووووووف نفسم بالا نمیاد درش کن
شایان:یکم تحمل کن
ک شایان شروع کرد عقب جلو کردن
سمانه: آه آه آه آه آهههههههههه شایان ت رو خدا ول کن بسه،شایان شااااایان جیغ واااای جر خوردم بسه شایان
شایانم حشری تر میشد و محکمتر میزد
شایان: دوس داری میکنمت
سمانه که دیگ یکمی راضی شده بود
با التماس،شایان تموم نمیکنی
شایان اره خانمم،
سمانه: اخ داغه بدنم
شایان: قربون بدنت بشم خانمی
سمانه : اوووووف پوزو عوض کن
شایان: چشمممممم حضرت عشق
سمانه برگشت شایان شلوارو کند،
شایان: اووووف چه کصی
سمانه: جووووون
شایان: فداتشم خانمم
شایان گذاشت دم کصش دوباره با ی فشار شروع کرد به تلمبه زدن،سمانه هم پاهاشو حلقه کرده بود دور کمر شایان،دوتا دستشم گذاشته بود رو پهلوهای شایان،شایانم محکم تلمبه میزد
سمانه: وای ووووووای جوووووون محکم بزن اخخخخخ چه حالی میده
اخخخخخ شایان تا جیگرم داره میاددددد
جه کیری لامذهب
اخخخخخخخخ
شایان بکن بکن بکن بکن سمانه رو
شایان میخام جووووون ااااااخ جیغ جیغ جیغغغغغ
که یهو سمانه لرزید به شدت و ارضا شد
ک گفت بیا بغلم محکم شایانو بغل کرد لباشو خورد و میگفت ووووای خیلی خوب بود اخخخ
شایان: من ک نشدم
سمانه: ارضات میکنم عشقم
سمانه برگشت خابید کامل گفت بکن توش،شایانم دوباره کرد تو کصش
سمانه میخاست ارضا بشه شایان شروع کرد به حرفای سکسی زدن
سمانه: شایانم
شایان : جونم
سمانه: موهامو از پشت بگیر و بکن تو کص خانومت
شایان: جووون چشم
شایان گرفت و تلمبه زد
سمانه: ااااخ جوووون وای چه حالی.جوووون جر خوردم وای شایان شایان شایان قربونت برم الهی چه کیری عشقم
شایان میخام شایان سمانه رو بکن،خاهر دوستتو بکن جر بده،شایان بکن کصموووووو شایان کصم کیرتو میخاد ااااخ شایان
سمانه: نیما کجایی که دوستت جرم داد،اخ نیماااا کجایی که خاهرتو گایید…(سمانه میدونست ک من صددرصد دارم دید میزنم)
که شایان به طرز وحشتناکی تلمبه میزد و چک میزد رو باسنش،و میگفت وای نیما کجایی که خاعرتو گاییدم،چه کصی داره خاهر جندت اخ نیما فدات
ک داد سمانه رفت بالا
سمانه: وای پارم کردی لامذهب خب ابتو بیار،کمبود شدم اَه بیار دیگ ااااخ شایان بیار داد جیغ جیغ دارم میمیرممم شایان نمیتونم ت رو خدا تمومش کن شایان بسه اخخخخ
که شایان سریع کشید بیرون رو نیم لیتر اب ریخت رو کمر و موهای سمانه
محکم زد رو باسنش وای چه کصی چه حالی واسع ی سال تخلیم کردی جنده
سمانه: زهر مار پاشو ی دستمال بیار همه جا رو ب گند کشیدی
شایان دستمال اورد خودش پاک کرد ابکیرشو از کمر سمانه خانم ی لبم گرفت
سمانه: خب بلند شو برو دیگ نیما الان میاد
شایان: بزار بیاد اینجوری بهتره
سمانه: دیوونه شدی پاشو برو میگم
شایان: سمانه جان اگ بازم
که سمانه حرفشو قط کرد گفت حالا برو تا بعد
ک ی لب از هم گرفتن و شایان اومد لباساش بپوشه ک من خودمو سریع قائم کردم. شایان ک رفت اومدم پیش سمانه
گفتم خوش گذشت،
سمانه: زهر مار میدونسم داری نگاه میکنی،تو یکی منو جر بده بیشتر حال میکنی تا خودت…
بچها این قسمت دومش بود،اگ خوشتون اومد بگین تا ادامه داستاتو بگم
اینو واسه اونایی ک خوششون اومد گفتم،پس بقیه حسادت نکنن
بنظرم هر ادمی ازاده که واسه خودش زندگی کنه،ب کسیم ربطی نداره که بقیه چی میگن
خب منم خاهرم اینجوری دوست داشت،سعی کردم باهاش باشم که هم خودش لذت ببره هم من
داستان زندگی ما خیلی مفصله که در ادامه واستون میگم…
ممنون

ادامه…

نوشته: نیما

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها