داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس داغ با خاله زنم

سلام دوستان . اولین باره خاطره مینویسم اگه بد بود ببخشید . بخاطر شغلم در یکی از شهرهای جنوب دور از خانواده خود و همسرم زندگی می کنیم . زمستون پارسال مادر زن و خاله همسرم برای دیدن ما یک هفته اومدن خونمون . شب که شد مادر زنم گفت برای من تو یه اطاق جدا جا بندازید تا صدای خر و پفم کسی رو اذیت نکنه و اینجور بود که خاله همسرم هم که اسمش ثریا ست در یک اطاق جداگانه خوابید و من و زنم در اطاق خواب خودمون . من ۳۷ سالمه و خاله زنم ۴۲ . نصف شب برای دستشویی از خواب پاشدم . از مقابل اطاق ثریا که رد میشدم دیدم صدای حرف زدن میاد . تعجب کردم و یواشکی درو باز کردم دیدم ثریا داره با گوشی حرف میزنه و از سکس و اینجور چیزا صحبت میکنه وقتی منو دید یه لحظه شوک شد و با انگشتش به من اشاره هیس داد . بعدش بلافاصله خداحافظی کرد . پرسیدم با کی داشتی حرف میزدی و اونم گفت اگه قول بدی به کسی نگی بهت میگم . منم گفتم باشه . گفت دوس پسرم بود . داشتم شاخ در میاوردم … گفتم : دوس پسر ؟ تو شوهر و بچه داری … گفت : شهوت و هوس اینجور چیزا سرش نمیشه ، مثلا تو خودت هوس نمیکنی یه زن دیگه رو بکنی ببینی چجوریه ؟ با شنیدن این حرف کیرم سیخ شد و جواب دادم : چرا … بعضی وقتا هوس میکنم . ثریا لبخند شیطنت آمیزی زد و گفت : آی شیطون ، دیدی ؟ همه بالاخره یه جورایی شلوغی رو دوس دارن … تو تاریکی اطاق دیگه یادم رفته بود که ثریا خاله زنمه و بدجور هوس کردم باهاش حال کنم … نشستم پیشش و همینطور که ثریا صحبت میکرد دستمو گذاشتم رو پاش و شروع کردم به مالیدن پاهاش . ثریا با لبخند گفت : انگار حالت خرابه … نکنه هوس کردی منو بکنی ؟ گفتم : اشکالی داره ؟ گفت : اشکال که نداره فقط باید دهنت چفت باشه یهو سوتی ندی پیش زنت … گفتم : از اون نظر خیالت راحت و لبامون به هم چسبید . نمیدونم چقد طول کشید عشق بازی ما … یهو دیدم دوتامون لختیم و دارم تو کوسش تلمبه میزنم و اونم با صدای آهسته آه و اوه میکنه . بعد از چند بار عقب و جلو کردن کیرم احساس کردم میخواد آبم بیاد … انگار ثریا متوجه شد و محکم بهم چسبید و تو گوشم گفت : بریز تو … آبتو میخوام … کل هفته ای که خونه ما بودن از هر فرصتی استفاده کردیم و حسابی خوش بودیم . حالا قراره تابستون ۱۵ روز ما بریم تهران . امیدوارم باز فرصت بشه تا بتونم ثریا جونمو بکنم . امیدوارم خوشتون اومده باشه .
نوشته: ساسا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها