داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خیانت زنم که به سکس گروهی ختم شد

سلام دوستان اول بگم هرکی فحش بده برا خواهر و مادر خودش من قبل از اینکه در این سایت عضو شم یبار داستانم را خلاصه نوشتم ولی نمیدونم چطور شد ارسال شده یا نه خودم ندیدم بریم سر اصل مطلب
من الان 40 سالمه و سه بچه دارم خانمم سارا 35 سالشهست و خیلی خوشگل ولی تو سکس با من هیچ احساسی از اول نداشت داستان از اونجا شروع شد که من به دلیل شغلم که رانندگی بود تهران بودم تازه از یه سفر خارجی برگشته بودم تهران تو گمرک چند روز مونده بودم تا بارم تخلیه شه که تلفنم زنگ زد و گفت که پسر همسایه اومده و ازم درخواست سکس داره و تهدیم میکنه
خلاصه بعد کلی بحث و گفتگو علت را جویا شدم که مگر میشه خود به خود کسی این کار را کنه که گفت دیشب ی سر وصدایی از پشت بام میومد من ترسیده بودم و زنگ زدم آژانس ی راننده اومد رفت یالای پشت بام اون خیال میکنه که من با اون سکس داشتم الان تهدید میکنه یا به من بده یا به شوهرت میگم منم خواستم بهت بگم الان باید چکار کنم من سریع درب ماشین را قفل کردم و خودم به فرودگاه رسوندم.

تا برسم خونه ساعت 7 عصر بود و مستقیم رفتم سر اصل مطلب قبلش بهش گفته بودم بچه ها را بفرست خونه مادرت وقتی رسیدم تمام بدنش یخ بود ازش خواستم تا بهم واقعیت را بگه اولش کس شعر تحویلم میدا قسم خوردم واقعیت را از خودش بشنوم کاریش ندارم بهم اعتماد کرد و گفت که بت این راننده دوست شده و برا اولین بار ازش خواسته بیاد خونه

من ابتدا رفتم سروقت پسر همسایه که مادرش اومد و با التماس وغیره من بیخالش شدم ولی بهر حال آنچه معلوم بو آبروم رفته بود و دیگه نمیشد تو اون شهر زندگی کنم و از طرفی زنم دختر فامیلم بود دختر خالم بود نمیتونستم آبروی خانوادم را ببرم اتمام حجتم را کردم و خونم را از اون شهر جابجا کردم و به شهری در چهار ساعتی شهر خودمون رفتیم بعد از دو ماه متوجه شدم دوباره خانمم با اون پسره در ارتباط هستش من هم دیگه دست از کار کشیده بودم ماشینم را فروخته بودم و دست ودلم به کار نمیرفت
خلاصه به روی خودم نمی اوردم تا اینکه یبار که بعد از چند ماه برا دیدن رفته بودیم شهرمون خانمم از خونه خارج شد تعقیبش کردم رفت خونه پسره دنیا تو سرم خراب شد چکار باید میکردم ی طرف آبروی خانوادم بود ی طرف آبروی خودم و بچه هام نمیخواستم مارک بچه های جنده به پیشونی بچه هام بخوره

خلاصه اونروز منتظر موندم از در خونه که اومد بیرون منو دید شوکه شد برش گردوندم داخل با پسره داشتن از ترس میمردن میخواستم پسره را بکشم ولی راستش جراتش را نداشتم یا بیغرت شده بودم الان دیگه حس عجیبی پیدا کرده بودم اون روز گذشت ولی از پسره خواستم هر وقت تلفن بهش زدم باید سریع خودش را به من برسونه همش تو این فکر بودم که باید چکار کنم از طرفی زنم هیچ احساسی بهم نداشت ازش خواستم باید جلو من با اون سکس کنه اولش مقاوت کرد ولی بعدان پذیرفت چاره دیگه ای نداشت وقتی تو رو خودم شروع به سکس کرد انگار نمیشناختمش یا ی زن دیگه ای بود اونی که تو سکس با من اینقدر بی احساس بود اونجور داغ و حشری شده بود خلاصه من هم خودم را شریک کردم چند باری اینکار را کردم تا اینکه دیگه حاضر نشد ادامه بده دیگه ازش چیزی نداشتم برا تهدید کردنش برا همین من موندم با ی زنی که تو رختخوابم هیچ گونه احساسی به من نداره و فقط برا رفع تکلیف پیشم میاد این را بگم که دیگه خیانت هم نکرده ولی از این زندگی بی روح و سکس میتی خسته شدم اگر داستانم بد بود ببخشید و بجای فحش دادن راهنماییم کنید باید چکار کنم.

نوشته: کیانوش

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها