سلام اسمم سهیل ۲۳ سالمه داستان از جایی شروع میشه که من یه دوست دختر داشتم ۱۹ سالش بود اندامش لاغر ممه ۶۵ کونش زیاد بزرگ نبود هرچند وقت یک بار میکردمش ولی من عاشق کون بزرگ بودم چون پوزیشن مورد علاقم داگی . من رو فامیل ها نظری نداشتم تا یکروز رفتیم خونه عموم اینا همسایمون بودن هرچندوقت یکبار میرفتیم عموم راننده ماشین سنگینه ۳۷ سالشه . نشسته بودیم که زن عموم چایی آورد وقتی که خم شد و تعارفم کرد چشمم به داخل یقه لباسش افتاد تاحالا انقد از چیزی لذت نبرده بودم واسه اول بارمم بود داشتم زن عموم رو دید میزدم دیدم چاک ممه هاش معلوم بود وای چه حسی داشت یه جفت ممه ۷۵ سفید یه ذره از سوتین صورتی معلوم بود چیزی نمونده بود تو جم سیخ کنم زن عموم ۲۹ سالشه تو پر نه چاق ممه ۷۵ کون پهن از اون لحظه روش نظر داشتم گذشت تا چند روزی خیلی تو کفش بودم عموم رفت سرویس داداش زن عموم هم اومد دنبالش رفت خونه پدرش همیشه هم کلید خونشون رو میذاشتن خونه ما منم کلیدو بردم رفتم خونشون استرس داشتم اول بارم بود رفتم تو اتاق در کشو رو باز کردم دیدم وااای این همه شورت و سوتین انواع مدل ها لباس زیر سکسی فورا شق کردم دنبال سوتین صورتی میگشتم همون که تنش بود دیدم پیداش نکردم . یه دونه سوتین قرمز گذاشتم رو کیرم یدونه مشکی رو شکمم یه دونه شورت رو صورتم جق میزدم خیلی باحال بود یهو به ذهنم رسید تو لباس رخت بگردم دیدم که آره سوتین صورتی گذاشته که بشوره وقتی که دیدمش جرش دادم اخرشم ابمو کردم توش . این جق با سوتینا زیاد انجام دادم تا دیگه از جلو چشمم افتاد خودشو میخواستم دوست داشتم لخت ببینمش یه مدت گذشت گوشی زن عموم خراب شده بود نرم افزاری منم از لحاظ گوشی زیاد بلدم یروز نشست کنارم که اره گوشیم خراب شده و فلان منم نگاش کردم دونستم عکس خودش داخلشه گفتم اینو باید بزنم سیستم شب برات انجام میدم گوشیشو شب بردم خونه خودمون رمز هاشم بهم گفت رفتم تو گالریش اووووف دیدم همه اون لباس زیرهایی که باهاشون جق زده بودم عکس داره از کون و ممه با سوتین لخت کامل داخل گالری نداشت خیلی حال داشت کسی که همیشه با حجاب میبینیش یهو با سوتین و شورت ببینی تو برنامه هاش دیدم گالری مخفی داره رمز زدم دیدم اشتباه چندتایی زدم گفتم تاریخ تولد عموم بزنم . یهو باز شد چشمم به عکسایی افتاد که میلیاردها تومن ارزش داشت از همه جا عکس داشت سکسش با عموم سوراخ کون کص ممه همه جاا آب کصش وایی ۱۴۰ تا عکس کون پهنش داشت دیونم میکرد گوشیشو درست کردم پسش دادم تو فکر این بودم خودمو بهش بمالونم تا اینکه یه روز رفتیم یه رودخونه که محل شنا اینا بود خونوادگی تو اب بازی میکردیم یهو پاش سر خورد تو آب کم عمق هول شد می خواست خفه شه من نزدیکش بودم رسیدم بهش گرفتمش دست انداختم زیر بغلش از پشت دستم خورد ممه هاش اخخخخخ بلندش کردم یکم فشارش دادم ینی من میخوام بلندت کنم بعد خیلی چیزا پیش اومد مالیدن با لخت دیدن حضوریش امیدوارم حال کرده باشین
نوشته: سهیل