داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

زنم عفت و صاحبخونه

من سعید ۴۶ ساله و‌زنم عفت ۳۸ سالشه. هر دومون معلم ابتدایی هستیم. از زنم بگم که خیلی مذهبی و محجبه و ساده بود. حدود ۱۰ سال از زندگی مشترکمون میگذره. تو این سالها با حقوق ناچیز کارمندی تونسته بودیم یه خونه رهن کنیم و میگذروندیم. تا اینکه از سال ۱۴۰۰ صابخونمون اجاره رو دوبرابرش کرد و ما مونده بودیم که چیکار کنیم. چون مدرسه ما با خونمون خیلی نزدیک بود. ماهم ماشین نداشتیم این خونه برای ما خیلی مناسب بود. صابخونمون حدود ۵۰ سالشه و وضع مالیش خیلی خوبه. ۳ ماه بهمون فرصت داد که فکرامونو بکنیم. من و زنم عفت هرچی فکرامونو روهم میزاشتیم نمیتونستیم به نتیجه برسیم چون هزینه اش خیلی میشد برامون و عفت هم اصرارداشت همینجا بمونیم. خلاصه اینکه ۱ ماهی گذشت یه روز عفت بهم گفت بیا میخوام یه چیزی بهت بگم. به من گفت چند باری میشه صاحبخونه منو میرسونه مدرسه و باهم کلی حرف زدیم که راضیش کنم اجارمونو کمتر بگیره و اونم بهم پیشنهاد داد که باهاش سکس داشته باشم. من یه لحظه انگار خونه رو سرم خراب شده باشه میخاستم هم عفت و هم صاحبخونه رو خفه کنم. به عفت گفتم چی داری میگی!! میخوای بری جنده بشی! بهم گفت نه عزیزم فقط بخاطر اجاره میخوام با صاحب خانه رابطه داشته باشم که اینجوری تحت فشار نباشیم. صابخونم‌قول داده که سکرت بمونه. من چند روز با زنم قهر بودم و اینکه صابخونه هی فشار میاورد خونه رو تعیین تکلیف کنید. بالاخره یه روز به عفت گفتم باشه قبوله! ولی باید خیلی این قضیه مخفی بمونه وگرنه همچی بین من و تو تموم میشه. عفت هم که انگار خوشش اومده بود! سریع زنگ زد به اکبر ( صاحب خونمون) گفت اون قضیه اکی شد. فرداش دیدم به زنم پیام داده آماده ای که بیام؟! زنم با یکم استرس بهم گفت اکبر پیام داده می خواد بیاد ! منم مونده بودم چی بگم گفتم بگو بیاد دیگه خودت خواستی. بهم گفت پس تو بمون تو خونه چون من استرس دارم وقتی نباشی منم گفتم باشه ولی با اکبر رودررو نمیشم میرم تو یه اتاق دیگه . عفت هم قبول کرد.عفت تا قبل این قضیه اصلا براش قابل تصور‌ نبود اینکارها. ساده و‌نجیب بود . یه تاپ سفید پوشید و یه دامن بلند تا مچ پاش بود. حدود ساعت ۱ ظهر بود اکبر زنگ درب رو‌زد منم سریع رفتم تو اتاق و عفت هم از دستپاچگی چادرشو سرش کرد و رفت درو بازکرد. من از لای در میدیدمشون. دیدم اکبر با تیشرت و شلوار لی اومد سمت خانومم و می خواست لب بگیره که عفت از خجالت روشو برگردوند اونور. بعدش با چادر نشست رو مبل انگار سختش بود. اکبر هم کنارش نشست انگار از صیدش راضی بود. کم کم نزدیک عفت شد چادرشو از سرش گرفت دستشو گذاشت روی سینه های عفت ، زنم بهش گفت فکر‌نکن جنده هستما مجبور شدم. اکبر گفت میدونم عزیززززززم بعدش سینه هاشو محکمتر چنگ میزد عفت هم هی سرشو برمیگردوند. یهو اکبر عفتو بلند کرد باچادر برد سمت اتاق خواب ودرو بست. من قلبم داشت میومد تو دهنم. رفتم درو یکم باز کردم دیدم چادر سرشو و اکبر افتاده روش داره سینه هاشو میخوره . عفت میگه چه خبرته یواشتر . اونم هی لیس میزد. بعدش تاپ و چادرشو و دامنشو از سرش برداشت . عفت لخت با اون سینه ها و کون گندش زیر دستش بود. به عفت گفت برام ساک بزن . میدونستم عفت بلد نیست ولی به زور موهاشو گرفت کیرشو گذاشت دهن عفت چندباری تا حلقش فرو برد. عفت گفت بسه دیگه خفه شدم. بعدش عفت رو برگردوند به حالت داگی استایل .وااااای کون به اون عظمت جلوی اکبر بود. اکبر کیرشو گذاشت تو کس عفت ، صدای ناله عفت و شنیدم که انگار خوشش اومده بود اکبرم مثل سگ داشت تلمبه میزد و عفت هم آه و نالش تمام اتاقو گرفته بود داد میزد میگفت کثافت بکن منو این کسو جر بده تا حالا از عفت نشنیده بودم این حرفارو اینقدر تلمبه زد تا ابش اومد. بعدش عفت رفت دوش گرفت و اکبر هم رفت.

نوشته: سعید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها