داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

لیلا صاحبخونه عزیزم (۱)

من اسمم مهرداده و ۲۵ سالمه ، با قد ۱۸۴ و یه هیکل معمولی
این داستانی که می‌خوام براتون تعریف کنم واسه ۴ سال پیشه
اون موقع ها ، من تازه دانشگاه قبول شده بودم ، دانشگاهی که قبول شده بودم تو کرمان بود و از شهر خودمون خیلی دورتر بود ؛ برا همین وقتی خبر قبولی رو شنیدم زودی شروع کردم دنبال خوابگاه اینا گشتن که نتیجه ای در بر نداشت چون همشون پر شده بودن .
برا همین با پدرم اینا شروع کردیم به گشتن خونه تو مشاور املاکی ها طوری که هزینه کرایه اینا زیاد نباشه ؛ همه بنگاه‌های شهرو گشتیم تا اینکه یه خونه مناسب پیدا کردیم که هم با مجرد بودن من مشکلی نداشتن و هزینه کرایه نجومی نبود (البته خونه هم تعریف چندانی نداشت) ولی خلاصه لنگم نمیزاشت بعد اینکه قرارداد اینا رو امضا کردیم ، سریع شروع به اسباب کشی کردم .
من تا موقع اسباب کشی فکر نمی‌کردم که این کچل پاکوتاه (صاحب‌خونه) زن داشته باشه ولی موقع اسباب کشی دیدم که بعلههههه یه دافم طبقه پایین هست ؛ موقعی که دیدمش سلام و احوال پرسی کردیم و خودشو معرفی کرد ، اسمش لیلا بود
راجب لیلا بگم براتون ؛ یه زن ۳۴ ساله توپر و اندامی با سینه های ۸۰ و کون برجسته و فوق سکسی
بوی عطری که زده بود مستم میکرد میترسیدم به بدنش نگاه کنم ، نمی‌خواستم فکر بدی راجبم بکنه چون واقعا به این خونه کوفتی نیاز داشتم.
لیلا : آقا حامد اگه چیزی لازم داشتین حتماً بگین خجالت نکشید
من : چشم ؛ خیلی ممنونم
بعد اینکه اسباب کشی تموم شد تا چند ماهی فقط سه،چهار باری لیلا رو دیدم و در حد سلام علیک باهم حرف می‌زدیم و می‌رفتیم پی کارامون ؛ خودمم خیلی مشغول دانشگاه و درس اینا بودم برا همین وقتشم نداشتم که بهش فکر کنم ؛ تو کتابخونه هم ثبت نام کرده بودم و صبحا از خونه میزدم بیرون شب برمیگشتم
گذشت و گذشت تا اینکه
یه روز که کتابخونه نرفته بودم و دانشگاهم نداشتم یه صدای نارک و جذابی داشت صدام میکرد دیدم صدای لیلاس
لیلا : علی آقا ، علی آقا …
من : جانم خانوم موسوی
لیلا : ببخشید علی آقا شما از ماهواره سر در میارید این کانال های تلویزیون ما هیچ کدوم نمیدن ، شوهرمم تا چند روز نیست که یه تعمیر کار بیاره اینو درستش کنه
از اینکه کچل خونه نبود حس خوبی داشتم
از فرصت استفاده کردم و بهش گفتم :

بله الان میام حلش میکنم
لیلا : خیلی ممنونم منتظرتون هستم
منم سریع لباسامو رو عوض کردم و رفتم طبقه پایین ؛ درو زدم لیلا اومد درو باز کرد :
یه رژ صورتی ملایمی زده بود و بازم تو استخر عطر شنا کرده بود ، منم تو چشماش محو شده بودم که یهو با صداش به خودم اومدم
لیلا : سلام علی آقا
خواستم بهش لیلای خالی بگم ولی دیدم خایشو ندارم برا همین یه پسوند خانوم چسبوندم بهش
من : سلام لیلا خانوم
از صورتش معلوم بود که تعجب کرده چون این اولین باری بود که داشتم بهش لیلا میگفتم
دعوتم کرد خونه و رفتیم داخل ، شیرینی و میوه اینا تعارف کرد که گفتم : نه ممنون چیزی میل ندارم
من رفتم سراغ تلویزیون اونم رفت اتاق
بعد چند دقیقه دیدم از اتاق اومد بیرون با یه ساپورت مشکی و پیرهن زرد ، یه شالم انداخته بود رو سرش ، از فرم ممه های گندش معلوم بود که سوتین نداره یه لبخند ریزی زد و مستقیم رفت تو آشپزخونه و مشغول شد

منم ماهوارشونو تنظیم کردم و همه چیز حل شده بود که یهو دیدم لیلا برام کیک و چایی آورد
ازش تشکر اینا کردم و اندکی برای هم دستمال کشیدیم و
بعدش
من : لیلا خانوم ماهواره‌ رو حل کردم بفرمایید چک کنید ببیند درسته همه‌ چیز یا نه .
لیلا هم‌زمان با اینکه داشت با کنترل کانال هارو چک میکرد : وای خیلی ممنون واقعاً این چند روزه خیلی حوصلم سررفته بود بیرون نمی‌تونستم برم تلویزیونم چیزی نشون نمی‌داد داشتم دیوونه میشد
من : چرا بیرون نمیتونستید برید ؟
لیلا با یه بعضی گفت : شوهرم اجازه نمیده
چشاش پر شده بود و معلوم بود اون کچل بی خاصیت خیلی اذیتش می‌کنه خیلی ناراحت شدم و نا خودآگاه رفتم بغلش کردم
تعجب کرد
البته خودمم تعجب کردم از کارم
ولی دیدم واکنش نشون داد و اونم منو بغل کرد
همینطور که تو آغوش گرفته بودمش
من : اذیتت می‌کنه ؟
لیلا حرفی نزد و سکوت کرد و خودشو از بغلم کشید بیرون
من : لیلا اگه اذیت میشی چرا تحملش می‌کنی ؟!
لیلا : خیلی ممنونم علی آقا بابت تلویزیون
فهمیدم که نمی‌خواد حرف بزنه منم دیگه اسرار نکردم و خداحافظی کردم و رفتم
تا چند روز همش تو فکرم بود
تا اینکه …

خیلی ممنونم رفقا نمی‌خواستم خیلی درازش کنم برا همین بقیشه تو قسمت بعدی می‌نویسم براتون ( البته اگه خوشتون بیاد )
نظراتتون برام بنویسید .

ادامه…

نوشته: Wolf.0.1

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها