داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

رفیق شدن با زنم بعد اعترافاتش (۱)

سلام
بابک هستم ۳۶ ساله از اصفهان
اول از همه بگم دست به نگارشم زیاد قوی نیست مشکلی بود ببخشید
داستانی که براتون میخوام بگم کاملا واقعی است
من ۱۰ سال پیش ازدواج کردم و به خاطر شرایط بهتر زندگی ساعات فعالیت کاریم زیاد بود
همسرم بسیار خوش چهره و اندام است و تو این ۱۰ سال هر روز بازم تا می بینمش برام تازگی داره
من خیلی علاقه به سکس داشتم اما متاسفانه اوایل زود انزال بودم و متوجه همسرم سیما نبودم کسی هم راهنمای ام نمی کرد که چه کنم و سیما هم به روی خودش نمی اورد
تا اینکه یک بار بهش پیشنهاد سکس ضربدری را دادم مخالفت میکرد ولی من علاقه داشتم
تو اینستا یک پیج زوج داشتیم حدودا چند ماه با زوج های مختلف در ارتباط بودم که یک زوج را پیدا و تونستم باهاشون وعده کنم سیما مخالف بازم داشت و من استرس
باهاشون باغ بهادران وعده کردیم خب قبل از دیدن همدیگر با هم اشنا شده بودیم و اطلاعات هم. را داشتیم
خلاصه بعد از دیدن و نهار خوردن کنار هم همسر زوج مقابل به من گفت شروع کنیم ولی خانم اون خیلی خجالتی و دلش نمی خواست در صورتی که خود زنه خیلی اصرار داشت برنامه برقرار بشه خلاصه خانم من که مخالف بود اکی شده بود و با مرده رفت تو یک اتاق منم زن اون را بردم تو اتاق دیگر شروع کردن به دراوردن لباس های خودم و اون و بعد مالش و لب گرفتن اما زنه نه حال نمیخواست با من کنه فازش منفی بود و منم حساس رو این مسایل خلاصه شروع کردم به خوردن سینه هاش و ارام ارتم در اوردن شورتش
اندامش در مقابل زن خودم تقریبا صفر و غیر قابل پسند بود
خلاصه سعی میکردم بکونمش و تصویر همسرم را تو ذهنم جای بدم
که در این حین دیدم چه صدای سکس ی میاد از اتاق دیگر به بهانه اب اوردن بلند شدم رفتم بیرون و جلو درب اتاق دیگه که صحنه ای دیدم که حالم را دگرگون کرد خوابیدن زنم زیر یک مرد دیگه برای دفعه اول جلو چشمام و حس بالای زنم که حالی میکرد با مرده همون جا کلی خیس شدم و از همون جا عاشق لذت بردن زنم شدم
مرده هم انصافا خوب میکرد زنم را و ابش را اورد ریخت رو کمر زنم با دیدن این صحنه کامل داشت اب خودم هم می امد و از اونجا به بعد بود که عاشق فانتزی ضرب و مخصوصا سکس زنم شدم
زنم هم که یواش یواش متوجه شد من واقعا باهاش سر این مسله اکی هستم هر هفته بک مورد از خیانت هاش را برام تعریف میکرد که قبلا انجام میداد و منا دیوانه میکرد از اینجا به بعد بود که مهر و محبت و علاقه مون هم به یکدیگر بیشتر شد
چرا که به هم اطمینان کردیم
حالا در روزهای اتی خاطرات بیشتری براتون میگم

نوشته: بابک

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها