داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زنم زمانی زنداداشم بود (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

ذکر چند نکته رو ضروری دونستم بگم. اول اینکه صد البته اسمها مستعاره و از اسامی واقعی استفاده نکردم. . دوم دلیلی نمیبینم بخوام ثابت کنم واقعیه یا نه دوست داشتی جقتو بزن . تا الانم از سکس هایی که کردم چیزی ننوشتم اولین باره . بیشتر روند زندگیمو نوشتم و صحنه های سکسی ضعیفی داره. تو این قسمت سعی میکنم چاشنی سکسیاشو بیشتر کنم جزئیات بیشتری بنویسم.
تا که کلا کارمون کردن مونا بود. حس جنسی عجیبی داشتم روی این زن. از دیدن گاییده شدنش بیشتر لذت میبردم تا اینکه من بخوام بگامش. تا اون موقع هم مونامرتضی یکم لاشی بازی درمیاورد مونا رو میبرد با دوستاش گروپ سکس میزد ۴ نفری هر چی هم بهش میگفتم این شوهر داره نکن دردسر درست میکنی براش گوش نمیداد. مدتی بعد مونا باردار شد حالا معلوم نبود بچه مال برادرم بود یا یکی دیگه از بکناش که منو مرتضی و چند نفر دیگع بودیم. دیگه نمیشد کردش مرتضی هم بیخیالش شد . به هر حال اواخر حاملگیش شهریور ۹۸ بود حادثه ای رخ داد توی پادگان و داداشم با یه شلیک اشتباهی کشته شد. همه ی ما تو خونه ناراحت بودیم و یجورایی ضربه بدی خورده بودیم. منو مونا یه استوری مشترک گذاشتیم اون نوشته بود همسرم من نوشتم داداشم. مرتضی هم فهمید که شوهر مونا داداشم بوده خیلی تعجب کرد.
دخترش بدنیا اومد و کلا هم خونه خودش بود منم گهگاهی بهش سر میزدم یه شش ماهی گذشته بود که یه شب رفتم خونشون گفتم نمیتونم صبر کنم دیگه میخوامت اون قبول نمیکرد و می‌گفت نه نمیشه دیگه و عذاب وجدان دارم. من رفتم نشستم کنارش تو بغلم گرفتمش و گریه میکرد. منم اروم نازش میکردم و صورتشو ماچش میکردم کم کم رفتم پایین تر رو گردنش و گوشش مک میزدم حس کردم داره حشری میشه. نزدیک به یک سالی میشد سکس نداشت. شروع کردم لب گرفتن بلندش کردم بردمش روی تخت درازش کردم لباشو میخوردم یواش یواش لختش کردم و سینه شو مک میزدم اونم اه و نالش رفته بود هوا. دیگه کم کم رفتم به کسش رسیدم موهاشو معلوم بود مدت زیادیه نزده. ولی کسش اینقد خوشگل و کردنی و خوردنی بود که این اهمیت نداشت. زبون میکردم تو کسش ولیسش میزدم یه ربعی ادامه دادم که پاهاشو دور سرم کرد و با دستاش موهامو کشیدم و جیغ زد ارضا شد. بعد رفتم روش نشستم و کیرمو نزدیک دهنش کردم اونم خوردش و ساک میزد. خودم تو دهنش تلمبه میزدم تا ته کیرمو چپوندم تو دهنش که خواست بالا بیاره.
بین پاهاش نشستم و سر کیرمو می‌کشیدم روی کسش و بالا پایین میکردم سرشو بردم داخل و یه ضرب کردم توش جبغش درومد و افتادم روش و شروع کردم گاییدنش. همینجور ۵ دقیقه گاییدمش که ابم اومد و درآورم ریختم روی شکمش. با دستمال تمیزش کردم و افتادم تو بغلش . نازش کردم تا خوابید. منم خوابیدم بغلش. این اولین باری بود که شب پیشش مونده بودم. صبح بیدار شدم تا اون هنوز خوابه‌ من یواش نازش میکردم و تو بغلم گرفتمش یه پیام دادم به مرتضی اگه میخواد میتونه بیاد. جواب داد الان میام. کم کم شروع کردم بوسیدنش تا بیدار شد از گردنش شروع کردم بوسیدن تا سینه هاش. سینه هاشو میخوردم که مونا هم حالش داشت جا میومد . همه جای بدنشو خوردم کسشو هم میخوردم و زبون میکردم تو کسش نالش در اومد. چون دخترش تو اتاقمون خواب بود سعی میکرد صدا نکنه. اینقدر. براش لیسیدم و انگشت میکردم تو کسش که یه جیغ خفیفی کشید و ارضا شد رفت دستشویی . در همین حین مرتضی هم رسید. رفت مونا رو تو بغلش گرفت و لباشو خوردن. رفتیم توی اتاق دیگه تشک انداختیم رو زمین و دو نفری افتادیم به جون مونا. من سینه هاشو میخوردم مرتضی کسشو . من رفتم بالای سرش و کیرمو کردم توی دهنش ساک زد برام ۵ دقیقه کیرمو خورد که جاهامونو عوض کردیم و کیرمو میمالیدم به کسش آروم کردم داخلش و شروع کردم تلمبه زدن. مونا هم داشت ساک میزد برا مرتضی. چندتا تلمبه آخری رو محکم و تند زدم تا داشتم ابم میومد کشیدم بیرون و ریختم رو شکمش. نوبت مرتضی بود. من بخاطر سکس دیشب دیگه حال نداشتم نشستم یه گوشه و نگا میکردم که چطوری کیر مرتضی میره تو کس مونا و در میاد با اینکه مونا سه چهار باری ارضا شده بود ولی هنوز تشنه کیر بود و به مرتضی می‌گفت محکم‌تر اونو بگادش. اونم مونا رو کشید رو خودش وکیرشو کرد داخلش و شلاقی گاییدش تا تو بغل مرتضی ولو شد مرتضی هم با سه چارتا تلمبه تو کسش ارضا شد. بعد بلند شد لباسشو پوشید و رفت. من خیلی حال کردم دیدم مونا بی حال شده رو تخت و کلی لذت برده بود دیگه نای بلند شدن هم نداشت بعد رفتم کنار مونا دراز کشیدم تو بغلم گرفتمش و نازش کردم و میبوسیدمش و گفتم مونا خیلی دوستت دارم میخوام باهات ازدواج کنم. از بچگی عاشقت بودم. مونا جا خورد با این حرفش ولی بهش گفتم فکر کن به این قضیه هر چی دلت خواست زمان داری . بعد از سالگرد داداشم اینو مطرح میکنم تو خونه. مونا با تعجب گفت چطوری حاضری با یه جنده ازدواج کنی. گفتم برام مهم نیست نیاز جنسی بالایی داری و میخواستی خودتو ارضا کنی. بعدم من خیلی حال میکنم وقتی ببینم تو داری زیر کیر گاییده میشی و بذت می‌بری. بعدم خودم هستم دیگه هر روز از کیر سیرت میکنم.
تا سالگرد داداشم هفته ای سه چار بار با من سکس داشت و یه باری هم مرتضی میبردش خونه خالی گروپ میزد باهاش. تاکید زیادی به مرتضی کرده بودم حق نداری کسیو بیاری خونش… مدتی گذشت و اینو با خونواده مطرح کردم مونا رو برام خاستگاری کنن…

ادامه…

نوشته: میلاد

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها