داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خواهر زنم فرانک

سلام بچه ها من تا حالا داستان اینجا نذاشتم چون با گوشی سخته تایپ کردن وگرنه هم میدونیم که درصد کمی اینجا ممکنه سکس نکرده باشن بقیه حتما داشتن بستگی به سن و موقعیتهایی که دارن ویا داشتن داره و خودطرف که چقدر انرژی برای این کار میزاره چه زن باشه چه مرد بعدهمون خودش یک داستان میشه هر بار که اتفاق افتاده اینو گفتم بجهت اینکه بعضی ها میگن دروغ نوشته وازاین حرفها نمیگم نیست اصلا و دروغ هم فانتزی که تو ذهن اون ادم هست. در هر صورت از قدیم میگن (وصف العیش نصف العیش) نمیدونم درست نوشتم ببخشید معنیش باتوضیح لذت انگارنصف لذت رو انجام دادی.

بگذریم من سنم 39 اول ازدواج تو دوران عقد یه روز تو خونه مادر خانوم خواب بودم که با صدای خانومم وخواهرهاش بیدار شدم اما چشمام بسته بود و به صحبتهای اونا گوش میکردم من روی کاناپه وخواب ظهر بود اونا هم پشت سر من تو آشپزخونه دور میزنشسته بودن حس کردم خانومم یک لحظه اومد رو سر من وبرگشت پیش اونها در ضمن من 3تا خواهر خانوم دارم یکیشون عروس شده بود 2تا تو خونه بودن یکیشون 12سالش ویکی 16سال کوچیکه فریبا وبزرگه فرانک وخانوم من فرشته 18سالش مادر خانومم اون روزخونه نبود خانومم تابرگشت تو آشپزخونه شنیدم گفت بچه ها شهریار انقدر قشنگ خوابیده بیاین ببینیین. 3 تایی باز برگشتن روی سر من ومن هم خیلی طبیعی انگار که خوابم فرانک با صدای اروم گفت چه نازه دلم میخواد بوسش کنم خانومم گفت خوب بکن عیبی نداره حس کردم فرانک اول بیخیال شد اما خانومم دوباره تکرار کرد که جدی میگم فقط یواش که بیدار نشه اونم اومد و یک بوس از گونه من کرد وبه فریبا هم گفتن اما اون نکرد. خانومم به فرانک گفت بوساش خیلی شیرینه نه اونم تایید کردو از من دور شدن و چند روزی گذشت از این موضوع. در ضمن اون زمان من 24ب سالم بود. بعد اون قضیه یک بار با ماشین من که رنو داشتم رفتم دنبال خانومم چون پدر خانومم نتونسته بود بره دنبالشون خونه خالش بودن خواهر بزرگ که عروس شده بود هم بودو مثل این موضوع چند بار اتفاق افتاده بود که من رفته بودم دنبالشون صندلی جلو خانومم و فرانک مینشستن معمولاچون دوتایی لاغربودن خانومم وسط فرانک بغل در. یک بار اول فرانک نشست و خانومم کنار در جوری که من وقتی دنده رو عوض میکردم قشنگ آرنج دستم روی سینه چپ فرانک میخورد که اندازه یک توپ کوچلو و صفت بود هر دفعه که میخورد یک لرزش تو بدن فرانک من حس میکردم گاهی دستم روی دنده میموند و چند دقیقه نگه میداشتم از اون دفعه دیگه خوشش اومده بود و سعی میکرد که اون اول بشینه تا اینکه مادر بزرگش فوت کرد من ماشینم رو عوض کرد بودم یک جیپ صحرا داشتم روز سوم مراسم بود همه تو یک مسجد که با خونه مادر خانومم فاصله داشت بودن خانوم منو صدا زد گفت برو سریع از خونه فلان چیز رو بیار یادمون شده که گفتم کلید خونه رو بده گفت فرانک خونه هست درس داشته نیومده منم گفتم باشه راه افتادم رسیدم خونه زنگ رو زدم فرانک باز کرد رفتم توپرسیدچیزی جا گذاشتین گفتم اره. اون وسیله رواز تو اتاق پیدا کردم و داشتم میرفتم فرانک رو مبل نشسته بود و کتابش دستش بود گفت چه زود دارین میرین ناخواسته رفتم سمتش و لپشو گرفتم گفتم کاری داری که بمونم گفت باکمی مکث نه. منم سرم رو اوردم پایین و یک بوس از لباش گرفتم اون هم انگار منتظر بود ولم نکرد نفهمیدم کی لباسشو دادم بالا و سینهاش تو دستم بود اماچشماش رو بسته بود و اروم خوابوندمش رو مبل و بدون معطلی شلوارو شرتشو کشیدم پایین حتی کوچکترین عکس‌العملی از خودش که مانع بشه نشون نداد. یک کس کوچلو بدوم مو لاشو باز کردم صورتی و خیس شده بود رفتم یک لیس ناز زدم و تمام کسش رو کردم تو دهنم شروع کردم مکیدن چند لحظه بعد لرزید و یک مزه هایی رو حس کردم آبش بود که منم قورت دادم سری بلند شدم برگدوندمش شلوارم رو در اوردم و کیرم رو گذاشتم لای پاش و ارم سرشو فشار دادم تو کونش یکم دردش اومد گفتم درد داره گفت اره رفتم کرم اوردم زدم هم گذاشتم لیز خورد و رفت تو کونش یک جا زد دیدم چشماش بدون اینکه صداش در بیاد پرازاشک شده دردش اومه بود گفتم ببخش عزیزم الان اروم میشه که یواش یواش عقب جلو کردم گفت درد دارم شهریار منم در آوردم و با زبونم یکم تسکین دادم سوراخشو باز خوب شد خوشش اومد بلندش کردم دیگه لختنش کرده بودم دراز کشیدیم اون سرشو گذاشت رو شکم من کیرمودادم ساک بزنه اونم انگار لیسک دادن بهش با مزه لیس میزد و میخورد اما بلد نبود هی بهش میگفتم چکارکنه گفتم تا حالامال مرد رودیده بودی گفت چند روز پیش اولین باربوده که من رفته بودم حمام و اومده بودم بیرون اون اتفاقی از لای در منو دیده بود من فکر نمیکردم طبقه بالا کسی باشه اومده بود چیزی برداره که دیده بودمنو.
دستم رو کونش انگشتم رو کرده بودم تو کوننش اونم خوشش میومدگفتم داره ابم میاد میخوری اون گفت نه و دستش رو گرفت زیرش وریختم تو دستش از اون زمان 100دفعه بیشتر باهم حال کردیم خونه خودم بیشترش بود که میومد چند روز میموند و تو اتاق خواب کنار خودمون میخوابید میگفت میترسم تنها بخوابم خانومم هم اصلا مشکلی نداشت شب یک بار اون قشنگ اومده بود تو بغل من خوابیده بود چون من وسط میخوابیدم رو تخت خانومم بیدار شده بود پتو از روی فرانک رفته بود کنار دوباره پتو رو انداخت روش و یک بوس از من و فرانک کرد و خودشم از اون سمت اومد تو بغلم و دستشو کرد تو شلوارم و شورتم کیرم رو گرفت تو دستش و میمالوندپای فرانک روی پای من بود که فرانک باز پتوشو زد کنار چون گرمش بودخانومم بلند شد و رفت اونطرف شلوارش و بلوزش رو در اورد که با یه شورت و تاپ بود یواش هم گفت.میگم بچه لباساتو در بیار بخواب گرمت میشه مگر گوش کرد. اون هم دوباره اومد چسبید به من خانومم خندید گفت چه پرو مثل بچه گربه میمونه یک بوسه دوباره کرد ازش و کونشم یک مالش داد گفت قربون خواهر خوشگلم بشم و اومد دوباره سرجاش باز دستش رو برد تودیدکیرمن کامل بلند شده و یواش تو گوشم گفت اف چی شده و گفت میخوام الان چند دقیقه بعد بلند شد رفت تو اتاق دیگه که من اول فرانک رو یکم مالوندم یک بوس از کوسش و سینه و لباش کردم اونم خودشو لوس میکرد گفتم توگوشش بگیر بخواب من خواهر جون روبکنم بیایم اونم با سر تایید کرد.رفتم تو اون اتاق دیدم خانوم لخت اماده دادن هستش کردمش اون رفت حمام منم اومدم تو اتاق خواب لباسم رو پوشیده بودم تارفتم زیرپتوفرانک کونشو چسبوند به من منم کیرمو در آوردم شرتشو دادم پایین گذاشتم لای پاش سینهاش تو دستم بودیکم که ور رفتم حس کردم ارضا شد که صدای بسته شدن شیر حمام هم اومدسریع خودمو زدم به خواب خانومم اومد و با حولش گرفت خوابید این اتفاق بارها مدلهای مختلف پیش اومد هنوزم عروس نشده و هیچ مشکلی هم پیش نیومده اونم سنش زیاد شده الانم زیادمیاد خونه ما بوده که به من گفته بیا بدنم درد میکنه ماساژم بده بچه های من بزرگ شدن دختردارم اصلا حساس نیستن خارج از کشورهم مسافرتی رفته بودیم اون باما بود کاملا راحت بود بچه ها و خوانومم خیلی دوسش دارن نمیدونم شاید خانومم میدونه که اون گاهی با من رابطه داره اما به روی خودش نمیاره اصلا پیش اومده که بچه ها خونه نبودن اون کلید خونه رو داره من داشتم تو حمام با خانومم سکس میکردیم که اومده در حمام صدا زده اسم خانومم رو که متوجه شده منم تو حمامم با شوخی درو باز کرد من دستمو گذاشتم رو کیرم که نبینه اونم میگفت چخبره خقه کردین خودتونو خانومم در جواب بهش گفت سهم خودمو استفاده میکنم دلم میخواد بااین حرفش فهمیدم که میدونه.بارها شده تنها گذاشته مارو به بهانه ای تا اون بتونه کاری بکنه اما هنوز دختره و باکره هست ممنونم از شما

نوشته: شهریار

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها