داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خواهر زنم منیژه

سلام میخواستم داستان خودمو خواهرزنم رو براتون تعریف کنم من از بعد ازدواج باخانمم از خواهرش خوشم اومده بود ولی به دلایلی نمیتونستم بهش بگم و بفکر راه و چاره ای بودم که بتونم بهش نزدیک بشم.تااینکه بصورت اتفاقی مجبور شدم تنها خونه پدرخانمم برم و شب اونجا بمونم وچون خودمون ساکن شهر دیگه بودیم خانمم همونجا موند .شب شام که خوردیم من و خواهرزنم داخل یک اتاق خوابیدیم و برادر کوچیکش هم بود .و اون شب بعد از کلی حرف زدن باهم قرار شد بخوابیم که قبلش متوجه شدم خواهرزنم با فاصله 1متری من خوابیده .و من خیلی حشری شده بودم و میخاستم هرطورشده امشب حداقل حالی باهاش بکنم که یه دفعه تصمیم گرفتم نزدیکش بشم اول دستمو از زیر پتو خودم بیرون اوردم و یواش یواش جوری که متوجه نشه از زیر پتوی خواهر زنم رد کردم که احساس کردم دستم یه جای نرم برخورد کرد که بخاطر اینکه بیدار نشه کمی بی حرکت موندم و دوباره وقتی متوجه شدم خوابه شروع کردم به نوازش کردنش که متوجه شدم دستم رو سینهاشه .اول کمی لمش کردم بعد شروکردم به ماساژ دادن انگار اونم خوشش اومده بود چون هیچ حرکتی نمیکرد و منم بیشتر ماساژ میدادم تا اینکه حس کردم اونم داره تکون میخوره و از لرزش بدنش و حرکتش فهمیدم بیداره و خودشو به خواب زده .دوس داشتم هرطور شده بکشونمش نزدیکتر تا بهتر بتونم لمسش کنم .تااینکه ریسک کردم و بازوشو گرفتمو کشوندمش سمت خودم که خیلی راحتر از اونی که فکرش میکردم اومد سمتم و کشوندمش زیر پتوم و اون لحظه بود که دیگه شروع کردم به فشار دادنش به خودم و لب گرفتن ازش و همچین سینهاشو میخوردم که مث مار بخودش میپیچید و اون شب نزدیک 2بار ارضاش کردم و یکدفعه احساس کردم که برادرش بیداره و من هم از رو ترس سریع هولش دادم که بره جای خودش .اون شب گذشت صبح که شد دیگه روم بهش باز شده بود و رفتم پیشش و بعداحوالپرسی ازش پرسیدم که دیشب خوب بود بهش خوش گذشت که خیلی راحت گفت اره عالی بود و بعدظهرش مت میخواستم برگردم خونه شهر خودمون که خواهرزنم اومد پیشم و گفت چرا زود میخوای بری امشبو بمون بخاطر من .که من هم بهش گفتم اگه بخوای بمونم شرط دارم که اونم گفت چه شرطی ؟که من گفتم امشب هم بغلم بخوابی که اونم با یه لبخند و حرکت سرقبول کرد .که منم نرفتم .و سب شد بعد صرف شام و کمی صحبت هرکس رفت جای خودش که بخوابن .ولی قبل خاموش کردن لامپ ها دیدم که خواهر زنم یه دامن با تاب بدون شرت و سوتین پوشیده بود .ساعت 1بامداد بود وقتی دیدم همه خوابن خودش اومد زیر پتوم اول شروع کردم به لب گرفتن ازش و ور رفتن باسینهاش و با دست کوسشو میمالیدم که نفس هاش تندتند میزد که خودش در گوسم گفت بکن .که من جا خوردم اخه اون دختر بود و مجرد .بخاطر همین ازش پرسیدم چکار کنم که خودش با دست کیرمو گرفت و گذاشت رو سوراخ کونش که منم کم گم شروع کردم به فشار دادن .که کیرم تا ته رفت داخل کونش و معلوم بود داره درد زیادی رو تحمل میکنه ووبخاطر اینکه بقیه بیدار نشن درد رو نحمل میکرد .که یه دفعه احساس کردم در بغلم داره میلرزه و ارضا شد که همزمان با ارضا شدن اون و باز بسته شدن سوراخل کونش منم ارضا شدم و تمام تبمو خالی کردم داخلش و بعد بلند سد و رفت سرجاش .صبح وقتی که بیدارشدیم دیدم هنوز خوابه که از فرصت استفاده کردم و رفتم پیشش یه لب ازش گرفتم که بیدار شد و بهم گفت نامرد کونمو پاره کردی نمیتونم راه برم و زد زیر خنده .ارتباط ما تا چند سال ادامه داشت و الان که ازدواج کرده دیگه با من حرف نمیزنه.

نوشته: رامتین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها