داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

من و خواهر زن خوشگلم فهیمه

من ۳۵ سالمه و پنج ساله ک ازدواج کردم همسرم ۳۰ سالشه .
من ی ادم شاد و داغ و پرانرژی و همسرم دقیقا برعکس من کاملا منزوی و ساکت.چند سال این موضوع رو تحمل کردم و خیلی پیگیری کردیم ک برطرف بشه اما درنهایت کم شد ولی از لین نرفت تا جایی ک کارمون داشت ب جدایی کشیده میشد.یه روز خواهر زنم ک هم سن خودمه زنگ زد ک جریان بین تو و زنت چیه …من هرچی از اون سوال میکنم جواب درست نمیده…خیلی سعی کردم ک دس بسرش کنم اما نشد و گیر عجیب ک باید بدونم تا کمک کنم و مشکل رو حل کنیم.
کل جریان رو براش تعریف کردم و اونم گفت ک حق داری و من و مادرم هم خیلی باهاش حرف زدیم و قرلر شد پیگیر باشه و برن دکتر و …
مدتی از این جریان گذشت و من همیشه متوجه نگاه عجیب و خاص خواهر زنم میشدم.یه روز زنگ زد ک داره میاد خونمون ک ب خواهرش سر بزنه گفتم ک تنهام…و در جواب شنیدم ک بهتر و راحت میتونیم حرف بزنیم
خونه رو ی کم جم و جور کردم و بعد بیست دقیقه زنگ خونه رو زد واومد داخل.
یه ارایش ملایم و خیلی شیک
خیلی خوشگل تر از قبل شده بود
برعکس زنم ک هیچ انرژی برای این کارا نداشت.
بعد از حال و احوال وقتی مانتو رو دراورد فقط ی تاپ داشت ک بالای سینه هاش کاملا مشخص بود این اولین بار بود ک لباس اینقدر باز تنش میدیدم.
سینه های خوش فرم و بند سوتین ک دور گردنش بود.
اونم متوجه نگاه من شده بود اما انگار بیشتر دوس داشت ک جلوه گری کنه
براش چایی و میوه اوردم و ی کم باهم گپ زدیم
وسط صحبت هامون یهو گفت تو این مدل پوشش رو دوس داری…
دوس داری ک اونم اینجوری باشه
بعد دستش رو گذاشت روی دستم و گفت همه مردا اینو دوس دارن
من هم تعجب کرده بودم هم حسابی اتیشم روشن شده بود
دلمو زدم ب دریا و حسابی پررو شدم.گفتم اره دوس دارم…مث تو باشه…شیک باشه…یه کم بهم نزدیک تر شد و گفت دوس داری میتونی تست کنی…باورم نمیشد ک داره راه میده…یهو دستمو انداختم دور گردنش و لب هاش رو حسابی خوردم…اونم کاملا راضی بور…اصلا دوس نداشتم ک پشیمون بشه و سعی کردم تند تند بوس کنم و سینه هاش رو دس مالی کنم…اروم در گوشم گف عجله نکن و راحت باش من دوس دلرم ک هرکاری ک دلت نیخواد بکنی.بعد بلند شد روبروم وایساد و لباس هاش رو دراورد…من داشتم از استرس منفجر میشدم و کیرم ام حسابی راست شده بود
سریع لباسهامو دراوردم و دستشو گرفتم انداختمش رو کاناپه و خوابیدم روش بدون مقدمه کیرمو گذاشتم لای کوسش و محکم فشار دادم تا ته رفتش توو.
یه اخ خوشگل گفت و چشماش رو بست و خوابیدم روش…دوستاش رو میکشید روی کمرم و پاهاش هم دور پاهام بود…وقتی تکون میدادم اروم ناله میکرد…بلند شدم و پاهاشو انداختم روی شونه هام و سینه هاش رو گرفته بودم…محکم تکون میدادم…کوسش حسابی خیس بود …
بهش گفتم دوس دارم داگی بکنمت…یه لبخند خوشگل زد و گففک نمیکردم اینقد کمرت سفت باشه…نگاهش ب کیرم افتاد و گف کیر خوش فرم و اندازه ای داری…اخه کیرم حدود ۱۵ سانت و یه کلفتی اندازه داره…
یه کم با دستاش برام مالید و برگشت ک بکنم توش.وقتی نگاهم ب کون خوشگل و خوش فرمش افتاد یکی دوتا زدم روش و اروم کیرمو جا کردم تو کوسش…وقتی خسته میشدم اون خودش تکون میداد…وقتی از پشت بدن سفید و خوشفرمش رو میدیدم اتیشم ده برابر میشد…بهش گفتم بلند شو رو زانوهات ک بتونم سینه هات رو بگیرم…از ش سوال کردم ک بریزم تو کوست …گف ن بیار بیرون و بریز لای پاهام…اونم دستاش رو اورده بود عقب و منو میکشید سمت خودش…وقتی ابم اومد سریع از تو کوسش دراوردم و فشار دادم لای رون های خوشگل و تپلش…وونم با دستش سر کیرمو نگه داشت ک آبم زمین نریزه…
وقتی برگشت سمتم گف هروقت خواستی بهم بگو …
اروم کیرمو با دستاش میمالید و با ی لبخند رفت سمت دستشوییی…

نوشته: شهرام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها