داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

گاییدن زن علی و روشن شدن شمع بی غیرتی (۱)

با سلام خدمت همه رفقای انجمن کیر تو کس.
من فرید هستم یه جوون نسبتا معمولی و در حد متوسط جامعه.
این خاطره ای که میخوام براتون بنویسم مدت زمانی فاصله ی بینش تقریبا دو سالی میشه. حالا وقتی بریم تو داستان متوجه میشید چرا این حرف رو زدم.
بنا به شرایط کاری که دارم تو سال تقریبا پنج شش تا شهرستان میرم و به مدت پنج یا شش روز اونجا اقامت دارم.
تخصص ما بحث مبلمان و سرویس و مصنوعات چوبی هستش، اما بعضی وقت ها هم خود برگذار کننده میاد نمایشگاه رو به دو تا گروه کاری تبدیل میکنه. مصنوعاتی چوبی و لوستر و آینه شمعدون.
برج ده سال ۹۸ بود که ما طبق معمول راهی شدیم به سمت اهواز. چند تا غرفه دار با هم یه خونه ای رو اجاره میکنیم که هزینه هامون پایین تر بیاد.
خلاصه من اول صبحی رسیدم به نمایشگاه و بعد از مشخص شدن غرفه ی خودم. شروع کردم کف رو ترتمیز کردن تا بار خاور هم برسه و بتونم یه دیزاین مختصری بکنم و نمونه کارهام رو بچینم. تقریبا دو سه ساعت بعد از رسیدن خودم بار خاور هم رسید و اونجا دو تا کارگر گرفتم و وسایل هارو همه رو آوردن داخل. اما من بهشون گفتم بچینن تو راهرو که من دونه دونه جاهاشون رو مشخص کنم و بعد بچینم سره جاهای مشخص شده.
من خیلی با حوصله داشتم کارهارو جابجا میکردم که صدای یه خانومی که بلند بلند داشت غر غر میکرد به گوشم خورد. اما خوب اصلا فکرشم نمیکردم که مخاطبش من باشم و چون جلو در غرفه ام هم کلی وسایل و اینا بود درست به بیرون دید نداشتم. همینطوری که داشتم کارهام رو انجام میدادم یهو یه صدایی از پشت سرم اومد و داد زد آقا با شما هستما . نمیشنوی یا نمیخوای بشنوی؟ یهو برگشتم گفتم سلام با من هستید؟! گفت نه با عمم هستم. اینو که گفت من کرمم گرفت. تو جواب اینکه گفت نه با عمم هستم ، گفتم آهان خدا رو شکر که ما من نیستید چون تن صداتون برای حرف زدن با من خیلی بالاست و این نوع حرف زدن با من عواقب خوبی نداره. اما این حرف هارو با یه حالت لبخند به لب گفتم که باعث شد خود خانومه هم خندش بگیره و کلا مدل حرف زدنش عوض بشه.
یهو گفت آقا جسارته شما تمام وسایلتون رو ریختید وسط سالن و مسیر رفت و آمد مشتری رو از جلو غرفه من رو گرفتید.
گفتم عزیز دل کدوم مشتری ؟ هنوز پنج ساعت به افتتاحیه مونده . که اونم گفت اینجوری که شما با حوصله و آروم کار میکنید اینجا تا فردا هم جمع نمیشه. من میخوام کاسبی کنم. نیومدم که ضرر بدم. که من گفتم اولین بارتونه میاید نمایشگاه شهرستان؟ گفت بله چطور مگه؟ گفتم همینه که فکر میکنید از همون ثانیه اول افتتاحیه قراره مشتری ها بریزن اینجا، هیچی نگفت و یه اخم جذابی کرد و رفت. منم به خاطر استرسی که اون خانومه گرفته بود سعی کردم سریع تر کارهام رو بکنم که جمع و جور کنم و مسیر رو باز کنم‌.
بعد جمع کردن و کامل مرتب کردن به خانومه گفتم عزیز دل خیالت راحت شد؟ اونم یه لبخند با ناز زد و گفت ممنونم. کارهاتون خیلی قشنگه و اومد سمت غرفه ی من و دست دراز کرد واسه دست دادن . که منم بهش دست دادم ، اون به من خوش آمد گفت. پرسیدم مگه شما واسه همین شهرید گفت که اصلیت اهوازی نیستم ولی ب خاطر کار همسرم اینجا زندگی میکنم. اسمم مریم هستش . منم معرفی کردم و گفتم از آشناییتون خوشحال شدم و بعدش مریم رفت.
یه چند دقیقه ای مونده بود که در ها باز بشه برای بازدید مشتری ها . یه لحظه چشمم خورد به یه آقای نسبتا خوش تیپ که تو غرفه ی همون خانومه (مریم) واستاده بود. اولش فکر کردم فروشنده اش هستش ولی بعد از معرفی کردن متوجه شدم که شوهرش هست.
من یه پیکنیک کوچیک دارم و همیشه تو نمایشگاه ها با خودم میبرم ، روشنش کردم و موکا رو پر کردم قهوه و یدونه واسه خودم دم کردم‌ . که یهو خانومه که جلو در غرفه اش واستاده بود با لبخند گفت ماشالا مجهز هستیدا ، چه بوی قهوه ای راه انداختید. که منم گفتم موکا من دو شاته هستش اگر استکانی لیوانی چیزی دارید بدید براتون بریزم. که اونم گفت نه ممنون نوش جانتون. گفتم تعارف میکنی ؟ شما که از بوش خوشتون اومده بود. گفت آخه لیوان ندارم. که منم دست کردم تو کشو یکی از کنسول ها و یه فنجون کوچیک مثل واسه خودم درآوردم و توش یه آب چرخوندم و واسش قهوه رو ریختم.کلی تشکر کرد و رفت. بعد یکی دو ساعت دیدم همسر خانومه با یه ظرف معجون داره میاد سمت غرفه من . وقتی وارد غرفه شد بلند شدم و سلام و احوالپرسی و معرفی خودش و نهایت تعارف کردن اون معجون رو.
که منم اولش تعارف کردم و گفتم نه ممنون. نوش جانتون. بعد مرده گفت آقا فرید برای شما گرفتم. یه آقای تنها تویه یه شهر غریب نیاز داره که بدنش قوت داشته باشه. چون شاید هر لحظه نیاز باشه از بدنش و بنیه ی بدنش کار بکشه. منم خندیدم و سری تکون دادم . بعد یه خنده ای کرد و معجون رو گذاشت رو میز و رفت.
در حین خوردن معجون بودم که یهو حرف این بنده خدا دوباره تو ذهنم اومد و وقتی چند باری تو ذهنم مرورش کردم دیدم زدن این حرف از زبون یه مرد غریبه و متاهل به یه مرد غریبه یخورده غیر منطقی میاد.
تازه اون مال این شهر بود و تازه باید ی جورایی غیرت میذاشت اما خودش گفت شاید بنیه بدنت لازمت بشه.
آخه من رفیق اهوازی خیلی زیاد دارم. همشون ی جورایی با پرستیج و با تعصب هستن.خلاصه آخر شب که شد و وقتی خواستیم تعطیل کنیم من دیدم مریم داره به آژانس زنگ میزنه‌ ، که بهش گفتم مریم خانم زنگ نزنید من میرسونمتون . که اولش ی خورده ناز کرد و بعد به شوهرش که علی آقا صداش کرد گفت‌ : علی جون بیا آقا فرید زحمت میکشن مارو میرسونن.
سوار ماشین که شدیم علی نشست جلو و مریم هم نشست صندلی عقب . اما وسط صندلی عقب. بعد یکی دو دقیقه چشمم به آینه خورد و دیدم شالش رو از سرش برداشته و انگار دو سه تا دکمه مانتوش رو هم از بالا باز کرده و کل بالای سینه و گردنش رو گذاشته بود تو دید.
یکی دو بار از آینه نگاه کردم و هی چشمم رو دزدیدم. دفعه ی بعد که نگاه کردم با خود مریم از تو آینه چشم تو چشم شدیم و تا اومدم چشمم رو بدزدم بی شرف لباش رو غنچه کرد و یه بوس فرستاد واسم. منم دیدم اینجوریه دیگه چشمم رو قائم نمیکردم. هر دفعه که نگاه میکردم اون متوجه میشد و یه حرکتی میکرد. یه بار کامل یقه اش رو باز کرد و تمام سینه هاش رو واسم رو کرد. اووووف دو تا سینه گرد و با پوست بدن سفید. معلوم بود از این سینه شق و رق هاست.
خلاصه من تو راه مثلا با علی حرف میزدم ، اما تمام فکر و ذهنم عقب بود پیش مریم. انصافا حقم داشتم ، یه زن تقریبا زیر ۳۰ سال و یه جورایی داف و فرشته همه چیش رو واسم رو کرده بود، یکی دو باری حس کردم علی متوجه شد که من هواسم به عقب هستش، بعد یهو برگشت و مریم رو نگاه کرد. اما تعجبم از این بیشتر شد که علی هر دو دفعه ای که برگشت عقب وضعیت لباس و سینه و اون حالت خماری چشم های مریم رو دید ولی ب روی خودش نیاورد‌ .بعد تو حرف ها خیلی بی مقدمه یهو برگشت به مریم گفت. مریم جون یخورده خودت رو کنترل کن عزیزم. تو خیابونیم آخه. باز تو داغ کردی و شهوتی شدی؟ مریمم با همون حالت لوندی و شهوتی آروم گفت تو هم اگه زن بودی الان وضعتت بهتر ازمن نبود. که علی برگشت گفت خوب حق میدم بهت چون سیستم فرید کلا دختر کش و زن پسنده.
منم همینطور بین مکالمه این دوتا مات و مبهوت گیر کرده بودم که چی بگم.
بعد یهوو مریم پرسید فرید جون زن داری؟ منم گفتم نه مریم خانم‌ . که برگشت گفت ای ناقلا تو نمایشگاه عزیز دل بودم ، حالا جلو شوهرم شدم مریم خانم؟ که منم گفتم خوب باشه. نه عزیز دلم زن ندارم.
بعد مریم رو کرد به علی و گفت علی جون دیگه هیچ مانعی هم نداریم که بخواد داستان رو خراب کنه.
راستش من هم تعجب کرده بودم. هم ی کوچولو استرس گرفتم. مخصوصا اونجایی که گفت هیچ چیزی نیست که بخواد داستان رو خراب شده نگرانیم بیشتر شد و هی تو ذهنم میگفتم چه داستانی. نکنه اینا نقشه خفت گیری یا اخاذی دارن ؟ خلاصه صد مدل فکر از تو سرم گذشت و بعد چند دقیقه طبق آدسی که بهم دادن ، رسیدیم دم یه فروشگاه بزرگ که روی تابلوش نوشته بود لوستر و آینه شمعدون
وقتی من نگه داشتم انتظار داشتم اونا پیاده شن و من برگردم دیگه. تازه میخواستم بپرسم که چجوری برگردم مسیر رو بهتره. که علی گفت بخدا نمیذارم بری. اینهمه راه اومدی حداقل بیا بالا یه نوشیدنی چایی چیزی بخور بعد برو داداش. راستش من با اینکه یخورده نگران هم بودما. ولی از ی طرف دلمم نمیومد بیخیال ته داستان بشم و حس کنجکاوی داشت دیونه ام میکرد.
گیر داد ماشین رو بذار تو پارکینگ . منم رفتم پارک کردم و با تعارف علی وارد آسانسور و بعدش وارد خونه شدیم. یه خونه فوق لاکچری از لحاظ وسایل و مبلمان و کلا دیزاین خونه.
اون موقعی که ما رفتیم ماشین رو بذاریم تو پارکینگ مریم مستقیم اومد بالا .
من در حال دید زدن وسایل خونه بودم که یهو از پشت سرم صدا اومد که علی جون چرا مهمونمون رو دعوت نمیکنی بشینه. این چ مدلشه که هر جفتتون سرپا و معذب واستادین.
من برگشتم ب طرف صدا ی لحظه فکم قفل کرد. چی میدیدم. مریم با یه نیم تنه ی سفید و یه شلوار جذب مشکی اومد طرفم و دستش رو دراز کرد که به عنوان میزبان بهم سلام و خوش آمد بگه. منم بهش دست دادم ، ولی همونطوری که دستش تو دستم بود . مچ دست و ساعد و بازوها رو یه برندازی کردم، واقعا اگه لمسش نمیکردی فکر میکردی بدنش پلاستیکیه. چون انقدر این پوست بدنش ناز و تمیز بود و حتی اندازه نوک سوزن هم مو نداشت و خیلی خوش فرم و سفید بود. راستش مریم قشنگ متوجه نگاه هوس انگیز من به دست و بازوها و گردن و سینه اش شد . و با یه عشوه ی خاصی به من تعارف کرد که روی مبل بشینم.
منم عین یه پسر خوب حرف گوش کن نشستم رو مبل.
مریم گفت علی جون من میرم واسه مهمون عزیز و با معرفتمون یه شربتی یه چیزی بیارم و رفت ب سمت آشپزخونه.
علی هم اومد نشست بغل من و شروع کرد از کار و کاسبی و این حرف ها حرف زدن. که مریم یهو از تو آشپزخونه بلند گفت : علی جون ، عزیزکم ، فرید جون قوربونت برم، تو رو خدا ول کنید حرف زدن درباره ی کار و این چیزهارو.
خسته شدیم انقدر از کار و کاسیی حرف زدیم.
منم گفتم چشم مریم جان.
اما ته دلم به این فکر میکردم که خدایا یعنی این مریم واقعا کاسه ای زیر نیم کاسه داره که اینجوری همش قوربون صدقه من میره. ولی از طرفی هم میگفتم نه بابا اینا حتما مدلشون اینه که انقدر راحتن، اگه کرم داشت که جلو شوهرش این مدلی نمیبود.
واقعا قدرت تجزیه و تحلیل همه چی ازم گرفته شده بود و فقط دوست داشتم اون هیکل ناز رو ببینم و لمس کنم.
اما ته ته دلم یه استرس عجیب همراه با حس کنجکاوی داشتم.
بعد مریم اومد و جلو من نشست رو مبل روبرویی. شلوار مشکی که تنش بود یه جورایی برمودا بود و قسنگ تمام ساق پاها بیرون بود.
یقه ی نیم تنه هم که کلا باز باز بود ، بنظرم واسه یه سکس کامل اصلا نیازی به دراوردن لباس ها نبود.
بعد شروع کرد از من سوال کردن که چند تا دوست دختر داشتی و با چنتاشون رابطه داشتی و این حرف ها.
اولش من خجالت میکشیدم ولی حس کردم هر چی حرف ها به کمر و پایینتر از کمر نزدیک میشه مریم خودش رو رو مبل بیشتر لش میکنه و عملا همه جاهای ناز بدنش رو واسم بازرکرده بود. شلوار مشکیش انقدر نازک بود که قشنگ طرح شورت سفیدش رو میشد ببینی. تو همین حرف ها بودیم که علی گوشیش زنگ خورد و پشت تلفن گفت نمیشه الان نیام؟ آخه مهمون دارم. صبح میام میبرمت. که بعدش مثلا با یه حالت نارضایتی گفت باشه باشه الان میام. بعد گفت من داداشم حالش بد شده باید برم. فرید جان شما راحت باشید من یکی دو ساعته میام.
گفتم خوب منم باهاتون بیام؟ گفت نه بابا کجا بیای ، نا سلامتی مهمونیا.
اما من میدونستم که کسی به علی زنگ نزده چون چند دقیقه قبل خودش گوشیشو کوک کرد رو ساعت و منم قشنگ هواسم بود که رو چه ساعتی کوک کرده. و با حرف هایی که زد و بهونه ی مریضی داداشش رو گرفت دیگه شکی که داشتم و حسی که داشتم تا حدی واسم به یقین تبدیل شد و متوجه شدم که این داستان ها همه نقشه بوده که به اینجا برسه و تهش هم به رابطه سه نفره. چون خیلی داستان سکسی خونده بودم، و واقعا کارهاشون عین همون شخصیت های تو داستان ها بود.
علی که از دره خونه رفت بیرون. مریم گفت فرید مشروب چی میخوری؟ ودکا،شراب،ویسکی؟ که من گفتم نه عزیزم هیچ کدوم رو نمیخورم. اومد نشست بغلم و دستم رو گرفت و گفت فرید جونم غریبی نکن . کدومش رو دوست داری؟ منم خیلی پر رو دستم رو گذاشتم لای رون پاش و گفتم اگر دوست داری بیار من واست بریزم و تو بخور من دوست دارم وقتی میخوام لبات رو بخورم طعم واقعیش رو بچشم و بفهمم دارم چیکار میکنم.
یهو مریم خندید و گفت جووووون. من تازه داشتم نقشه میکشیدم که چجوری داغت کنم.
منم دستش رو گرفتم و کشیدم سمت خودم جوری که بیاد بشینه روم. اونم اومد و پشت بهم نشست روی کیرم و شروع کرد با کونش کیرم رو فشار دادن و هی قوربون صدقه ی من رفتن. منم از پشت دستم و کردم زیر لباسش و شروع کردم سینه هاش رو مالوندن و فشار دادن. یخورده تو همون حالت مالوندمش و بعد بلندش کردم و نشوندمش رو مبل. شلوار مشکی که تو پاش بود رو همزمان با شرتش کشیدم پایین. وای که چ کس ناز و کوچولویی داشت. قشنگیش به این بود که کسش و لبه های کسش رنگش تیره تر از پوست بدنش نبود و روشن روشن و تر و تمیز بود . لباسش رو در نیاوردم چون بودن نبودن لباسه تو تنش هیچ فرقی نمیکرد . نیمتنه بود از پایین تمام کمر و شکم و اینا بیرون بود و اینکه وقتی یخورده دستش رو بالا میگرفت سینه های قشنگش معلوم بود و دسترسی بهش خیلی راحت. خوابوندمش رو مبل و پاهاش رو از هم باز کردم و شروع کردم با زبونم بالای کسش رو بازی دادن. دست انداخت تو موهام و گفت کثافت تو کجا بودی من چند وقته دنبال یه مرد پایه میگردم.
منم گفتم الان که لنگات جلوی من رو هواست و کست تو دهنمه،پس حسرت گذشته رو نخور.
بعد شروع کردم با یه ولع خاصی خوردن کسش. انقدر کس کوچولوش داغ و خیس شده بود که کلی آب شهوت و آب دهن من با هم سر میخورد و هی میومد رو سوراخ کونش. منم یه لحظه شیتونیم گل کرد و همونجوری که کسش رو میخوردم با یه انگشتم هم شروع کردم مالیدن دور سوراخ کونش. مریم از شدت شهوت همش خودش رو کش میداد و هی ب خودش میپیچید. بعد چند دقیقه که تو این حالت بودیم. من پاشدم و گفتم مریم جون دوست دارم یه جوری ساک بزنی واسم که از رو کیر من هم عین کس و کون خودت آب و تف بچکه پایین. اونم گفت ، اووووووف کیرتو بورت میدم واست.با حالت لم دادن نشستم رو مبل و پاهام رو کمی باز کردم. مریمم اومد لباش رو گذاشت رو لبام و با دست شروع کرد باز کردن کمربند و دکمه هاش شلوارم. اونم مثل من شرت و شلوار رو با هم کشید پایین و با دیدن کیر من یه اه از رو شهوت گفت و بهم گفت فقط داشتم دعا دعا میکردم اونجوری که من میخوام باشه. گفتم حالا هست؟ اونم دو باره یه جوووون طولانی گفت که نشونه تائید کردن کیرم بود، و با لباش افتاد ب جون کیرم. همین که داشت کیرم رو میخورد یاد علی افتادم که خودش نقشه کشید و ساعت کوک کرد که بهونه کنه و از خونه بره بیرون. شیطونی و حس کنجکاویم گل کرد و گفتم میگم بهش یا درست حدس زدم یا غلط دیگه . تهش مریم میگه نه اشتباه فکر کردی. دست کردم تو موهای مریم و سرش رو کشیدم عقب و بهش گفتم مریم اگه دوست داری زنگ بزن علی هم بیاد تو . بهش بگو بیا عزیزم نمیخواد ب بهونه مریضی داداشت اینهمه وقت تو خیابون بمونی . بگو فرید میگه من با زنت حالا حالاها کار دارم. نمیتونی تا صبح بیرون بمونی که.
یهو مریم با یه ذوق خیلی زیاد گفت جدی میگی ؟ یعنی تو اوکی هستی. ؟ من و علی صحبت کردیم که دفعه ی اول اون نباشه چون شاید تو اوکی نباشی و همه چی خراب بشه.
گفتم زنگ بزن بهش بگو بیاد، مریمم گفت پس بیا خودت یه جمله ی شهوتی بهش بگو بذار سورپرایز بشه. علی چند ساله دنبال این برنامه بود. اما یا من خوشم نمیومد یا میترسیدیم.‌اما چون تو واسه اینجا نیستی و منم خوشم اومد . اوکی کردیم . تو هم که خودت پایه بودی.
خلاصه زنگ زد و علی گوشی رو ورداشت و گفت بله . منم با صدای خیلی جدی گفتم علی جان خوبی؟ یهو گفت عه فرید تویی گفتم آره عزیزم منم. ببینم تو تو این چند ساله که با مریم ازدواج کردی تا حالا از کس و کونش استفاده نکردی؟؟ چجوریه که کس و کون یه زن متاهل انقدر تنگ و تمیز و سفیده.؟ علی قفل کرده بود . هیچی نگفت.‌
بعد بهش گفتم علی جون زود بیا خونه که واقعا حیفه که این صحنه ی داغ ساک زدن زنت رو نبینی. کیرم کل فضای دهن زنت رو پر کرده ، نفس نمیتونه بکشه.
یهو علی گفت جووووووون همین الان اومدم. یک دقیقه دیگه پیشتونم. بهش گفتم اسپری هم بخر که امشب تا صبح با این جنده خانوم کار دارم. که گفت دو سه مدل دارم . به دو دقیقه نکشید که کلید انداخت تو در واحد و اومد تو. من رو مبل نشسته بودم و مریم داشت واسم ساک میزد. چون میدونست علی قراره بیاد تو ، یه قمبل حرفه ای به خودش گرفته بود و قشنگ کون رو داده بود بالا و مچ یه پاش رو انداخته بود روی اون یکی پاش و کونش رو خیلی آروم و حرفه ای چپ و راست میکرد. علی که اومد تو صحنه رو دید واقعا ذوق کرد و گفت اووووووف چه صحنه ی قشنگ و سکسی . دیدن این صحنه و بودن تو این لحظه آرزوم بود. از همون جلو در نشست رو زانو و زبونش رو از دهنش آورد بیرون و تا رسید به مریم زبونش رو گذاشت لای چاک کونش و شروع کرد به لیس زدن. بعد پرسید مریم هنوز کیر توش نرفته؟ مریمم گفت نه عشقم دلمون نیومد بدون تو انجامش بدیم.
البته فرید جون دلش نیومد . وگرنه من از ترس بهم خوردن برنامه حرفی نزده بودم.
خلاصه بعد کلی ساک زدن بهش گفتم بسه جنده ی من. اومد پاشه نذاشتم و گفتم تو همین حالت بموون و خودم رفتم پشتش واستادم و با دستهام لای قمبلش رو باز کردم. وای کسش عین یه غنچه نمایان شد.
آروم کیرم رو گرفتم دستم و سر کیرم رو گذاشتم روی کسش و لای چاکش بالا پایین کردم. و بعد گذاشتم دم سوراخ و آروم آروم کردم توش.
باورتون نمیشه که چقدر تنگ و داغ و خیس بود. واقعا تا اونروز کس به اون بی نقصی ندیده بودم.
وقتی کل کیرم جا شد تو کسش ، تا اومدم شروع کنم تلمبه زدن. علی گفت آقا فرید اگه میشه یه یک دقیقه ای تکونش نده و بذار همونجا بمونه و بعد تلمبه بزن. منم گفتم چرا ؟ گفت آخه مریم من عاشق این کاره. که چند ثانیه کل کیر طرفش تو کسش باشه. و خودش کسش رو منقبض کنه و تمام کیر رو حس کنه. منم با تعجب بهش گفتم علی جان شما که انقدر به تمام حس ها و فانتزی های مریم اشراف داری پس چرا خانومت سیر نمیشه و دوست داره غیر از تو با کس دیگه ای سکس کنه.
بعد مریم یهو گفت فرید داستانش طولانیه ، فقط این رو بدون که این برنامه یکی از فانتزی ها و آرزوهای علی بود که امروز بلاخره بعد چهار سال داره برآورده میشه.
بعد گفت فرید بکن که دارم میمیرم.
منم گفتم ای ب چشم خوشگل خانوم. آب بیار خودمی.
دستام رو گذاشتم رو پهلوهاش و شروع کردم ب تلمبه زدن. یه چند دقیقه ای با تمام توان تلمبه زدم و بعد کشیدم بیرون و گفتم مریم حالا تو بیا بشین رو کیرم.
اما قبل از اینکه مریم بشینه روش گفتم علی جون بپر اسپری هایی که گفتی رو بیار ببینم چ خبره. تا علی بیاد دست انداختم تو موهای مریم و یخورده لب ها و سینه هاش رو خوردم و بعد سرش رو هول دادم به طرف کیرم. خودش متوجه شد که چی میخوام و شروع کرد ساک زدن. بی شرف زبونش رو میمالید زیر کله ی کیرم و من از شدت لذت نمیتونستم نفس بکشم، کیرم رو با دستاش گرفت بالایی و شروع کرد تخمام رو لیس زدن و دونه دونه مک میزد و میکرد تو دهنش. علی اومد کاندوم هم اورده بود، نگاه کردم دیدم یکی از اسپری ها ویگادول هستش. دیگه به اون دو تا حتی نگاه هم نکردم . چون قبلا از ویگادول استفاده کرده بودم و واقعا عالی بود. تاریخ انقضاش رو چک کردم و وقتی خیالم راحت شد زدم به زیر کلاهک کیرو و زیر تخمام.
بعد رو کیرم کاندوم کشیدم و به مریم گفتم بیا بشین روش. چون تازه اسپری زده بودم . اگر بدون کاندوم میکردم کس مریم هم بی حس میشد و لذت نمیبرد.
مریم اومد خیلی قشنگ و حرفه ای کیرم رو با دست خودش تنظیم کرد و آروم نشست روش تا جایی که فقط تخمام تو کسش نبود. شروع کرد خودش رو روی من چرخوندن و هی میگفت میخوام همه جای کسم مزه کیرت رو بچشه.
خودش رو آورد پایین و در حین تلمبه زدن هی گفت فرید تو رو خدا سینه هام رو فشار بده ، انقدر داغ شده بود که همه ی حرف هاش رو خیلی سرعتی و نصف و نیمه میزد . با خواهش و تمنا میگفت فرید جون مریم چنگ بزن رو کونم و منو فشار بده رو کیرت. خلاصه منم نامردی نکردم . چون دیدم تو اوج شهوت هستش اصلا ب فکر خودم نبودم و اون هر چی که گفت گوش کردم ، تا جایی که با یه ناله طولانی و لرزش تمام اعضای بدنش و منقبض کردن ماهیچه های رون پاش ، یهو ارضا شد و همونطوری خوابید رو من . عین آدمی که بیهوش شده باشه.
منم دست کردم تو موهاش و نوازش کردم . یه دو سه دقیقه ای تو همون حالت موند و بعد که حالش یخورده جا اومد بهم گفت : فرید جون چه پوزیشنی بگیرم واست. تو عالی بودی. ممنون که آخرهای کارم هر چی خواستم رو انجام دادی. واقعا خیلی عجیب و غریب ارضا شدم. همونجوری که هنوز روم بود دره گوشش گفتم میشه از کون هم بکنمت؟ البته اگه اذیت میشی بگو نه . اصلا هم دلخور نمیشم. یهو از روم پاشد و نشست رو مبل و یخورده لم داد و پاهاش رو با دستان گرفت بالا. گفت عزیزم من کلا سه تا سوراخ دارم که واسه تو لذت بخشه. دهنم.کسم،کونم. مطمعن باش اگر بازم سوراخ داشتم اون رو هم در اختیارت میذاشتم.
حالا هر کدوم رو دوست داری بکن فدات شم.
منم از خوشحالی و شهوت چشمام برق زد. رفتم جلو پاش و اول با زبون یخورده کسش رو لیس زدم و با آب کسش کونش رو مالیدم و آماده کردم. بعد رو زانو نسشتم و کیرم رو تنظیم کردم دم سوراخ کونش و آروم آروم شروع کردم فرو کردن. وای چه کونی داشت. تنگ و داغ و خیلی نرم. وقتی کیرم میرفت تو درگیر شدن لبه های سوراخش رو با دوره کیرم حس میکردم. لذتی داشت که نمیدونم چجوری توصیفش کنم.
کیرم رو درآوردم و کاندوم رو کشیدم بیرون ، راستش حیفم اومد که اون کون ناز و خوشگل رو با کاندوم بکنم. دوباره جا کردم تو کونش و شروع کردم تلمبه زدن. ریتم تلمبه هام رو ملایم و یکنواخت کردم واسهاین که قشنگ از اون حالت و گاییدن کونش لذت ببرم.
یهو علی اومد بالا سره مریم ، کیرش تو دستش بود و داشت جق میزد. نگاه تو صورتش کردم دیدم تو اوج شهوته و انگار اون داره کون میکنه. یعنی با یه حسی داشت جق میزد و با یه دقتی به گاییده شدن زنش نگاه میکرد که واقعا واسه من خیلی عجیب بود، مریمم هی حرف میزد و میگفت فرید بکن عشقم. بکن بذار علی ببینه و لذت ببره. بکن من رو ، جلو شوهر بی غیرتم بکن. هر چی از این حرف ها بیشتر میزد حس میکردم علی لذت بردنش بیشتر میشه.
خلاصه بعد چند دقیقه گاییدن کون خوشگلش ، دیدم آبم داره میاد و گفتم مریم دارم میام. علی گفت بریز همون تو. ولی مریم گفت یه ذره اش رو بریز روی کسم.
منم همین کار رو کردم و یه خورده اش رو ریختم رو کسش و مریم هم شروع کرد آبم رو به همه جای کسش مالید.
همون لحظه علی هم با شدت زیاد آبش رو پاچید رو صورت مریم و تمام دک و دهنش و حتی چشمهاش پر شد از آب کیر شوهرش.
بعد خندید و گفت دیوث کورم کردی . و با دستمال کاغذی پاکش کرد و پاشد. منم پاشدم. که علی گفت فرید نمیخوای دوش بگیری؟
منم پاشدم که برم حموم. مریم هم سریع پاشد و دستم و گرفت و گفت منم میام فرید جونم.
خلاصه اون شب تا صبح دیگه سکس نکردیم ولی شیطونی زیاد کردیم با مریم. چون من و مریم رو تختشون خوابیدیم و علی هم رفت تو پذیرایی روی مبل. تو چند روزی که نمایشگاه بود تقریبا من به غیر از دو شب بقیه اش رو خونه اونا گذروندم. بعدشم که نمایشگاه تموم شد و منم وسایلم رو جمع کردم که برم نمایشگاه کرمان. و کارخونه از تهران دوباره واسم بار بفرسته. یه روتختی داشتم که از روز اول قبل همه این داستان ها مریم از اون خوشش اومده بود. اون رو گذاشتم تو کاور و کادو دادم به مریم.
خیلی شیک بود. قبل از همین نمایشگاه خریده بودمش و همین جا پلمپ کاورشرو باز کردم.
خدا حافظی کردیم و من سوار هواپیما شدم و رفتم.
اما قرار گذاشتیم که اگه هر کدوممون مسیرمون خورد حتما ردیف کنیم که دوباره هم رو ببینیم‌.
دوستان این داستان ادامه داره چون از همون شب تا بعد مدت ها ذهنم درگیر لذت بردن علی از کس دادن زنش بود. همش میگفتم مگه میشه آخه یه مرد بتونه این کار رو بکنه و لذت هم ببره. اما بعد اتفاقی که واسه خودم و زنم افتاد فهمیدم چ خبره.

ادامه…

نوشته: فرید

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها