داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

گاییدن برده ی شوهردار (۱)

توجه : این داستان کاملا واقعی هست و اثبات صحبت هام توی عکس هایی که داخل تاپیک هام گذاشتم هست . این داستان راجب سکس با یه زن متاهل و سکس نسبتا خشن هست پس اگه علاقه ای به این داستان ها ندارید لطفا نخونید . اسامی مستعار هستن .

خیلی وقت بود میخواستم داستان این رابطه رو بنویسم تا اینکه بالاخره دلو میزنم به دریا

من آرمینم ، یه پسر ۲۰ ساله بیبی فیس کاملا معمولی که نسبتا افسرده هست و با جامعه و اجتماع زیاد میونه خوبی نداره و این داستان منه :

اولین بار که رفتم خونش باورم نمیشد.بهم گفت که شوهرم نیست بیا خونم برات شام بپزم.ولی قشنگ معلوم بود که برنامه یه چیز دیگه است و خودشم
دوس داره که باهام رابطه داشته باشه .
از عکسایی که توی تلگرام برام فرستاده بود معلوم بود.
مارال یه دکتر متخصص زیبایی و یه مربی بدنسازی موفق بود تو یکی از لاکچری ترین مناطق تهران زندگی میکرد . با اینکه بیست و نه سالش بود ولی قیافه و اندامش سنشو خیلی کمتر نشون میداد .
دقیقا بر عکس من که یه پسر ۲۰ ساله افسرده و منزوی و نا امید بودم که تا اون موقع کمترین امیدی به زندگی و زنده بودن نداشت .
و البته متاهل هم بود .
اون موقع ها خط قرمزم رابطه با زن شوهردار بود و اصلا بهش فکرم نمیکردم . یه روز خیلی اتفاقی تو تلگرام با مارال آشنا شدم و شروع به صحبت کردیم اولش خیلی سخت پا میداد ولی
هرچی که گذشت بیشتر با هم صحبت میکردیم و با هم راحت تر شدیم اولین قرارمون تو یه رستوران بود .با کلی استرس رفتم و فکر میکردم سرکاریه ولی رفتم دیدم اونجاست. خودم ده دقیقه زودتر رسیده بودم ولی انگار اون از منم بیشتر استرس داشت و زودتر اومده بود. یکم صحبت کردیم و بیشتر آشنا شدیم البته بیشتر انگار یه قرار رسمی بود و زیاد خودمونی نبود دیدار اول . ازش خوشم اومده بود اونم همینطور. توی تلگرام که صحبت میکردیم دیگه یخمون آب شده و قربون صدقه هم میرفتیم

وقتایی که میرفت باشگاه برام عکس و فیلم می گرفت از تمریناتش و میفرستاد یا برام عکس
.میفرستاد و نظرمو راجع به لباساش می‌پرسید.
به هر حال بعد از یه مدت صحبت کردن و آشنا شدن بهم گفت که بیا خونم تا همدیگرو
ببینیم میخوام ایندفعه خودم برات شام بپزم بجای رستوران .
شوهرش رفته بود خارج از کشور و چند روزی نبود . شوهرش هم رئیس یه شرکت بزرگ بود و ماهی یبار یا یکی دو ماه یبار چند روز سفر خارجی میرفت برای کارش .
وقتی در رو برام باز کرد لباساش خیلی کمتر از اون چیزی بود که فکر میکردم یه دامن پوشیده بود با یه تاب و من به محض اینکه دیدمش فهمیدم که مارال بیشتر از من دلش سکس میخواد . رو بوسی کردیم و رفتیم تو یکم نشستیم و کلی صحبت کردیم و شام خوردیم .

بعد شام رفت مشروب آورد . تا حالا مشروب نخورده بودم . از بطریش که معلوم بود چیز خوب و گرون قیمتیه .

+من تا حالا مشروب نخوردم دوست ندارم
_خب هر چیزی یه بار اولی داره . منم زیاد نمیخورم .فقط توی مناسبت ها یا بعضی وقتا با شوهرم توی دور همی ها میخوریم

شروع کرد به ریختن پیک ها . اولین پیک رو که خوردم از مزش خوشم نیومد واسه همین گفتم واسه من خیلی کمتر بریزه توی پیک بعدی و با کلی آبمیوه رقیقش کردم تا بتونم بخورم .
شروع کرد به خندیدن
_چقدر سوسولی تو همسن و سالای تو بطری عرق سگی رو یه نفس میرن بالا . بعد تو واسه همچین مشروب اعلایی انقدر سوسول بازی میاری . من وقتی هم سن تو بودم کلی مشروب و شراب میخوردم با دوستام
+خب تلخه دوست ندارم
_صبر کن الان درستش میکنم

یه پیک مشروب رو خورد ولی قورت نداد بهم نزدیک شد و لباشو چسبوند به لبام و از دهن خودش مشروب رو ریخت توی دهنم .

دو سه تا پیک اینجوری بهم داد و جمفتمون کم کم داغ شدیم منم شرایط رو مناسب دیدم و شروع کردم به نوازش موهاش
کم کم دستم رفت سمت رون پاش و ممه هاش
و شروع کردم به مالیدنش .انقدر حشری شد که یهو شروع کرد به خوردن لبام و گردنم . جفتمون بدجوری داغ کرده بودیم هم بخاطر مشروب همم بخاطر حشر زیاد همم اینکه مارال شوفاژ رو گذاشته بود روی آخرین درجه با اینکه اونروز روز تازه اوایل پاییز بود و هوا هنوز سرد نبود . بعد از چند دقیقه لب بازی حسابی راست کرده بودم و کیرم از روی شلوار قشنگ باد کرده بود که مارال شروع کرد به باز کردن دکمه ها و زیپ شلوارم . نشست جلوم روی زمین و کیرمو با دست گرفت و مالید . جوری بهش نگاه می‌کرد و بر اندازش میکرد که انگار بهش جایزه داده باشن و چشماش داشت برق میزد . یه لیس محکم از تخمام تا سر کیرم زد . بخاطر حشر زیاد یکم از نوک کیرم آب اومده بود که با یه میک محکم همشو خورد. مکش دهنش انقدر زیاد بود اون لحظه که دردم گرفت

+آروم چه خبره دردم اومد

_ببخشید عزیزم نخواستم حیف شه . دوست داری یه شعبده بازی ببینی ؟

+آره چه شعبده ای میخوای از کلاهت خرگوش در بیاری

_نه الان میبینی

یهو توی یه حرکت کل کیرمو تا خایه کرد تو حلقش و زبونشو چسبوند به تخمام و توی همون حالت بهم یه چشمک زد .

چشمام از تعجب گرد شد . کیرم زیاد بزرگ نبود و ۱۷ سانت بود ولی انقدرم کوچیک نبود که یه نفر اینجوری غیبش کنه تو دهنش. چند ثانیه همونجوری نگه داشت کیرمو تو حلقش و بعد کشید بیرون

_خب به نظرت شعبده باز خوبی هستم ؟

+چجوری تونستی؟ خفه نشدی . بابا تو دیگه کی هستی

_نه پس بزار دوباره انجامش بدم

یهو دوباره کیرمو تا خایه چپوند تو حلقش و اینبار با زبونش هم تخمامو می‌مالید.

_خب دیگه بریم روی تخت که کار زیاد داریم پاشو

پاشدیم و من بخاطر مشروب یکم سرگیجه داشتم ولی اون انگار نه انگار که مست بود با اینکه از من بیشتر خورده بود .

رفتیم توی اتاق خوابشون و همو لخت کردیم . داغی دهنش بهم مزه داده بود واسه همین گفتم دراز بکشه منم رفتم روش بصورت 69 .

همونجوری که کیرمو میکردم توی حلقش خودمم شروع کردم به خوردن کسش . حسابی خیس و شده بود کسش و انقدر داغ بود که انگار آتیش گرفته داخلش .

چند دقیقه که توی اون حالت بودیم احساس کردم دارم ارضا میشم واسه همین خواستم پاشم و گفتم بسه که دیدم پامو نگه داشت و نذاشت کیرم از دهنش در بیاد .

بعد با دستش رونامو فشار داد که کیرم توی دهنش عقب جلو شه . یهو با یه فریاد ارضا شدم و انتظار داشتم وقتی آبم اومد کیرمو از دهنش در بیاره ولی بجاش بیشتر فشارش داد تو گلوش . من که همچنان داشتم داد میزدم از شدت لذت و چند ثانیه توی همون حالت موندم تا کاملا آب توی تخمامو توی دهنش تخلیه کنم . بعد از چند ثانیه که کیرمو کامل میک زد و مطمئن شد آبم کامل اومده کیرمو از دهنش کشید بیرون و شروع کرد به ماچ کردن و لیسیدن کشاله ی رونم .

چند ثانیه بعدش که حالم جا اومد مستی و شهوت جاشو داد به یه عذاب وجدان شدید . تو یه لحظه حالم از خودم بهم خورد که چجوری بزرگترین خط قرمزم رو شکونده بودم و نه تنها باهاش وارد رابطه شده بودم بلکه باهاش روی تخت خواب خودش و شوهرش سکس کرده بودم .

سعی کردم این ناراحتیمو به روی خودم نیارم . پاشدیم از روی تخت و دراز کشیدیم توی بغل همدیگه . اونم ارضا شده بود و تخت رو خیس کرده بود . نیم ساعت بعد ساعت تقریبا ده شب شده بود
+خب دیگه عزیزم من کم کم پاشم حاضر شم برم
_کجا ؟

خونمون دیگه . داره دیرم میشه الاناس که زنگ بزنن از خونه
_ لازم نکرده زنگ بزن بگو امشب خونه دوستت میمونی . دلت میاد منو تنها بذاری امشب ؟ تنهایی میترسم توی خونه به این بزرگی ؟ تازه خودتم مستی دوست ندارم اینجوری بری خونتون . بعدشم تا خود صبح با خودت و آرمین کوچولو کار دارم من تازه گرم شدم .
نمیدونم چیشد که دوباره تو یه لحظه اون عذاب وجدان دوباره جاشو با شهوت عوض کرد و دوباره حشری شدم . زنگ زدم و به خونه گفتم امشب نمیام و این تازه شروع ماجرای من و مارال که البته بعد ها تبدیل شد به حیوون خونگیم بود .

ادامه…

نوشته: یک_فرد_درونگرا

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها