داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

دانلود فیلترشکن پرسرعت و رایگان برای گوشی های اندروید

گاییدن زن دوست صمیمیم

با سلام
دوستان عزیز این اتفاقی هست که برام پیش اومد کاملا واقعی هست از دوستان استدعا دارم خواهشا بی ادبی توهین نکنید عزیزیانی که این جور داستان ها رو نمیپسندند نخونید لطفا. که بخواهید توهین کنید
بزرگوارنی هم به هر دلیل توهین میکنید اون دیگه توجهی براش نیست جز …قضاوت با خودتون هست این داستان طولانی میشه کامل با جرئیات برات تون میخام بگم امیدوارم خسته کننده نباشه بازم میگم دوس ندارید اصراری به خوندنش نیست ولی واقعی ترین داستان زندگیتون که خوندید.
ارمان هستم 37سالمه الان که براتون داستان مینویسم یه فروشگاه داشتم که افراد زیادی میومدن میرفتن یه روز یه اقایی اومد به اسم احسان همین جور صحبت کردیم پسره گرمی بود صمیمی شد همین باعث شد روزا میومد پیشم باهم صحبت میکردیم یه ظهر اصرار کرد برم پیشش خونه مجردی داشت زن داشت جدا شده بودن تنها زندگی میکرد اون روز خیلی اصرار کرد ظهر رفتم خونه اش اونجا رفتم یه نفر دیگه بود به اسم امید نشستیم محفل کردن مشروب کلی پذیرایی خیلی تحویل گرفت با امید اشنا شدم امید دیگه بیشتر باهام بود طوری که صمیمی تر شد امید احسان باهم شریک کاری بودن یه سری مسایل مالی بینشون بهم خورد از هم جدا شدن دیگه رفت امد من امید بیشتر شد جوری که رفیق گرمابه گلستان هم شدیم شب روز باهم بودیم جایی رسید خانوم بازی هامون باهم شد یه شب سر کار بودم زنگ زد گفت بیا یه دختر اوردم اس ادرس خونه برادرش داد رفتم اونجا من رسیدم برادرش رو کار بود کرد من رفتم دختره کردم رفتم سر کار امیدم دختره برد رسوندش برگشتن اومد پیش من همونجا صحبت کردم میخای بیا با من شریک شو اونم از خداش بود چون موقعیت عالی بود براش یه روز دیدم امید یه دختری اورد گفتم این کیه گفت دوس دخترمه میخام منشی مون بشه حقیقت ناراحت شدم خوشم نمیومد تو محیط کارم کثیف کاری کنم بهش گفتم دختره رو ردش کردم رفت دیگه کلا هر روز شریک هم بودیم باهم بودیم شبا اکثر وقتا میرفتیم عشق حال امید خیلی زن باز دختر باز بود زن امید شیدا شک کنه گوشی رو چک کنه ببینه بله اقا خانوم باز هست یه روز دیدم یه شماره ناشناس پیام داد گفت زن امید هست گفت امید با زنای دیگه هست تو گوشیش چک کرده متوجه شده نصحیتش کن بگو این کارا رو نکنه یه بچه دارن الانم حامله هست امید این کارو نکنه به زندگیش بچسپه منم گفتم باشه کارت نباسه خبر نداشت باهم این کارا رو میکنیم امید هر وقت میرفت پیش دوس دختراش میگفت پیش ارمانم .شیدا هم امارشو از من میگرفت میگف پیش تواومده منم میگفتم اره الکی بهش پیام میدادم امید پیش من تا اینکه با یه زنه امید اشنا کردم جوری شد که واقعا عاشق زنه شد گفت میخاد باهاش ازدواج کنه بهش گفتم زندگیت خراب نکن تو میخای سکس کنی چرا داری خودت زنت بچه هات نابود میکنی گفت نه اینقد ادم خوبیه فلان اینجوری هوامو داره همه کار برام میکنه طلاهاش بخاطر من فروخته تو همین حین اشفته بارازی بازار خرابی کاسبی ها مجبور شدیم تعطیل کنیم هزینه ها به زور میدادیم این بین اقا امید نامردی کرد یه پولی از من بالا کشید بهش گفتم قبول کرد قرار شد پول پس بده که هنوزم نداد به رو خودشم نیاورد از هم جدا شدیم هر کی رفت سمت خودش شنیدم زنه رو عقد کرده بعد پنج شیش ماهی از امید خبری نداشتم احسان دیدم گفت از دوستت چه خبر گفتم خیلی وقت ندیدمش گفت اره زنش دومش حامله اس داره بچه دار میشه شب رفتم تو فکرش گفتم بزار با شیدا دوس بشم اون که الان ولش کرده تنهاس بهش پیام دادم گفتم از امید چه خبر کجاس شمارش ندارم گفت زن گرفته با اون زنشه شبا پیش اونه زنش حامله هست منم خودم زدم به بی اطلاعی خبر ندارم چطور تونست با تو این کار کنه حیف تو نبود این کور بود تورو نمیدید اقا کلی ازش تعریف کردم اونم از زشتی ها زن امید میگفت کلی بدبیراه خلاصه کلی باهاش درد دل کردن ارومش کردن این حرفا دیگه تقریبا هر شب کارمون چت کردن بود بعضی شبا تا دیروقت چت میکردیم جوری شد که بهم عادت کرده بود مخصوص شبا امید نبود شیدا تنها بود تا یه شب بهش گفتم شیدا یه چیزی بگم ناراحت نمیشی گفت نه گفتم من از روز اول تورو دیدم ازت خوشم اومد چند سال این عشق تو قلبم نگه داشتم بخاطر امید الان که رفته تنها شدی بهت میگم دوستت دارم همون موقع هام عاشقت بودم خیلی مخش زدم اول میترسید از طرف امید باشم دارم امتحانش میکنم کم کم به مرور زمان اعتماد کرد فهمید نه اصلا با امید در ارتباط نیستم دیگه میدونس واقعا میخام باهاش باشم دیگه اصرار میکردم بیاد بیرون همدیگه رو ببینیم میترسید همش میگفت نه تو دوست شوهرمی نمیشه یه وقت بفهمه شر میشه این حرفا اینقد اصرار کردم تا قبول کرد گفت بیرون نمیام شب بچه ها خواب بودن میگم بیا رو حیاط حرف بزن قرار گذاشتیم شب شد ساعت یک بعد نصف شب رفتم درزنگ زدم رو گوشیش در باز کرد واییییی عجب تیکه ای شده بود لاغر قد بلند سفید سینه ها 75کون متوسط ولی خیلی خشگل دیدمش از ترس هول کرده بود اومدم داخل حیاط شروع کردیم صحبت کردن کنار هم وایساده بودیم دستش گرفتم دیدم عکس العملی نشون نداد جراتم بیشتر شد کم کم دستش میفشردم دست انداختم دور گردنش بوسیدمش ساکت شد لبش گرفتم خودش میکشید کنار نمیزاشت درس لب بگیرم از رو لباس سینه هاش میمالیدم روسریشو زدم کنار دست تو موهاش میکشیدم اقا خیلی لب سینه هاش مالیدم شهوت چشاشش گرفته بود چسپیده بودم بهش میمالیدمش لب میگرفتم هر کار میکردم نمیزاشت شلوارشو بیارم پایین یهو بچه اش بیدار شد در زد که گفت سریع برو میشناست به امید میگه منم سریع رفتم رسیدم خونه ساعتایی سه نیم چهار بود پیامش دادم خیلی شهوتیم بزار سکس کنم قبول نکرد گفت خودشم شهوتی شده ولی نمیخاد سکس داشته باشیم در همین حد لب بغل فقط باشه

اون شب از شق درد حالم خراب بود تا یه هفته گذشت دوباره با اصرار گفتم بزار بیام داخل خونه کنار هم دراز بکشیم لب بغل خیلی رو مخش رفتم قبول کرد همش ترس داشت یه وقت امید یهو بیاد گفتم همون ساعت یک میام بچه هام خواب باشن اون وقت دیگه امیدم نیست ازم قول گرفت فقط لب بغل منم قول دادم گذاشت رفتم در باز کرد ناز تر از قبل خیلی خشگل بود رفتیم داخل تو اتاق خواب رو تخت دوستم تو بغل زنش تو خونه خودش داشتم از زنش لب میگرفتم سینه هاش در اوردم سینه هاش مک میزدم چنگ میزدم حسابی شهوتی شده بودیم گردن شیدا رو مک زدم دیدم از حال رفت فهمیدم نقطه ضعفش گردنش بخورم هست اروم دستم کردم تو شلوارش خواست در بیاره دستمو از داخل شلوارش.شلوار تا زانو دادم پایین گفتم فقط میخورمش سریع سرم رفت وسط پاهاش شروع کردم کسش خوردن چه کس نازو سفید خوش بوی خیس خیس پر اب شده بود از شهوت ده دقیقه ای کسشو خوردم لیس میزدم تو اوج حالش بود کیرم در اوردم اومد جلوم بگیره سرش رفت تو کسش ابم اومد کشیدم بیرون ریختم تو دستمال شیدا فکر کرد بخاطر اینکه قول دادم نزاشته بکنم نکردم نمیدونست ارضا شدم زدم بیرون دستمال اوردم همرام انداختم بیرون یه جورایی عذاب وجدان داشتم زن دوست چندین سالمو کردم صمیمی ترین دوستم ولی از اون طرف خوشحال بودم انتقامم گرفتم پولم بالا کشید منم زنش کردم تو همین عذاب وجدان بودم چهار روز جواب شیدا ندادم تا یه روز پیام داد توام مثل دوستت امیدی نامردی فقط میخاستی سکس کنی ولم کنی بری الان که حالت کردی دیگه جوابمم نمیدی حالم گرفته شد زنگ زدم بهش گفتم بین عذاب وجدان گرفتم زن بهترین دوستم هستی شیدا گفت عذاب وجدان نگیر اون من ول کرده اگه من میخاست شب تو بغلم بود که دوستش نیاد زنشو بکنه دوباره شروع کردیم شب همون ساعت رفتم خونه اش ایندفعه قرص خوردم کمر سفت رفتم اول در باز کرد همون جلو در لباش گرفتم بغلش کردم دستم دور کمرش کردم تو کونش یه گاز از لبش گرفتم رفتیم داخل دستش تو دستم بود قبلش گفتم امشب میام دوس دارم یه تاپ با دامن کوتا بدون شورت شلوار بپوشی وقتی در باز کرد همونی پوشیده بود من میخاستم در جا کیرم راست شد رو تخت دراز کشیدم اومد کنارم کلی حرف زدیم همو بوس میکردیم دست لا پاهاش میکشیدم کسش لمس میکردم رفتم لب گرفتن سینه هاش خوردن که گفت دوس داره کسش بمالم گفتم چطوری گفت دستت بزار پایین کسم بگیرش تو دستت بکش به سمت بالا لبه ها کسمو بکششون منم براش همون کار میکردم لب میگرفتم بهش گفتم برو گلاب عسل بیار گفت میخای چکارگفتم بیار میخام جشن گلاب برات بگیرم اورد تو ظرف گلاب عسل قاطی کردم زدم به کسش وای چه حالی میده کس با گلاب خوردنش تو اوج بودیم اومدم خوابیدم روش پاهاش دادم بالا کیرم کردم تو کسش اوف چه داغ تنگ بود چه حالی داد یه جیغ کشید گفتم اروم بچه ها بیدار میشن شروع کردم تلمبه زدن به کسش محکم میزدم پاهاش رو گردنم بود کیرم میخورد ته کسش دوستان تجربه دار میدونن چی میگم داگیش کردم وحشی سوار کسش بودم میزدم که جرش بدم تو همون حالت نیم ساعتی کردمش سینه هاش طوری چنگ میزدم که میخاستن کنده بشن محکم میکشیدمشون ابم کامل خالی کردم تو کسش گفتم قرص اورژانسی بخور حامله نشی گفت کلا قرص میخوره نگران نباش رفتم دستشویی اومدم یه شربت بهم داد دوباره همو بغل کردیم باهم صحبت میکردیم یه ساعتی گذشت باز راست شد اصرار کردم از کون بزار اروم اروم کردم تو کونش دیدم گشاده ولی خودش ادا تنگا در میاورد اقا کونش خیلی میچسپید بهم کیرم شده بود تیر اهن خودشم از کون خیلی حال میکرد مشخص بود جوری میزدم تو کونش که پاره شه بازم یه نیم ساعتی داگی دراز کشیده از کون میکردم تو کس از کس تو کون اخر کار فشار اوردم دیگه التماس میکرد تموم کن یهو متوجه شدم بچه اش داشته از گوشه در نگاهمون میکرده کل سکسمون دیده بود ابم اومد به رو شیدا نیاوردم بچه اش بیدار بوده داشت گریه میکرد که شیدا ارومش کرد کلاس اول دبستان بود شب رفتم گفت به بچه اش گفته که امید رفته منم تنهام میخام با ارمان ازدواج کنم بچه اشم از امید چون تنهاشون گذاشته بود دل خوشی نداشت منم یه دوچرخه براش خریدم بچه اش دیگه باهام اوکی بود دوسالی بود هر هفته دوسه شب زن دوستمو میگاییدم تا یه شب چت میکردیم امید بیاد گوشی رو بگیره چت سکسیمون ببینه بفهمه که من زنش میکنم سریع زنش زنگ زد گفت گوشی دست امید پیامارو دیده امید که حتی نمیدونس من شماره زنش دارم قاطی کنه دعوا با شیدا ولی بخاطر بچه ها نمیتونس طلاقش بده به من پیام داد خودش جا شیدا جا زد منم که میدونستم خودم زدم به اون راه گفتم نمیشناسم اشتباه شده بلاکش کردم دیگه هم حرفش نزدم تا اینکه شیدا زنگ زد بعد دو هفته گفت امید میخاد پرینت بگیره گفتم نترس نمیتونه واتساپ پرینت نمیدنش خیالش راحت شد سه ماهی گذشت دوباره سکس با شیدا رو شروع کردم شب رفتم قلیون بردم وقتی قلیون میکشیدم شیدا رو کیرم سوار بود گفتم داگی شو چهار دست پا شد یه روکش خاردار ژلاتینی خریده بودم کشیدم رو کیرم یهو کردم تو کس شیدا وای شیدا خر کیف شد گفت جون این چیه گفتم سوپرایز گفته بودم برات خیلی حال کردم هم کس هم کون دیگه حال توضیح دادن الان ندارم چند تایی سکس کردیم دوباره امید شک کرد دیدم داره دردسر میشه بیخیالش شدم دیگه اخرین سکسمون تو سال 99بود تمومش کردم اگه خوشتون اومد داستان ها دیگه دارم دوست داشتید مینویسم براتون
عشقید سکس دوستان من

نوشته: ارمان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها