داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

گاییدن کون پسر مورد علاقم

سلام دوستان
یه بیو بدم اولش :
اسمم بهنام هست و اهل ارومیه ، ۲۸ سالمه ، می‌خوام یه داستان بکنی براتون بگم ؛
مختصر و کوتاه و مفید کنیم ، بریم سر اصل داستان ، من حدود ۳ سالی تو فروشگاه کار کردم ، موقعی که تو یکی از شعب فروشگاه زنجیره ای بودم ، یه پسری بود ب اسم شایان ، میومد دائم از فروشگاه خرید میکرد و جونم بگه براتون که این شایان جون چه فیسی داشت ، موها لخت و خرمایی ، چشا درشت و دندون خرگوشی و بدن میزااان ، خلاصه کنم جیرانی بود برا خودش و وقتایی که میومد فروشگاه منو از هوش میبرد ، همیشه موقعی که میومد فروشگاه ناخود آگاه نگاه هام روش سنگین میشد ، خودشم نگاه میکرد و سنگینی نگاهمو میفهمید و چشم دنباله دارمو متوجه میشد ، ولی نمیشد حرکت زد ؛ تا اینکه مرغ و بعضی جنس ها قحطی شد و ملت برا مرغ و … صف میکشیدن ، تو یکی از همین روزی های قحطی که تو فروشگاه بودم ، دیدم شایان جونم اومد و ازم جنس های نایاب رو خواست ، همونجا شاخک هام تیز شد و بهش گفتم الان موجود نیست ولی میتونم اگه اومد برات نگه دارم ، گفت آخه از کجا بفهمم که اومده ، گفتم کاری نداره که ، شماره تو میدی و من بهت زنگ میزنم ، خلاصه شماره رد بدل شد و چند باری هم تو واتس پیم داد که جنس اومده یا نه که متاسفانه نیومده بود ! غافل از اینکه من مشتاق تر از اون بودم برا اومدن جنس !
خلاصه کنیم ، یه ماهی گذشت و بالاخره برای ما جنس هایی اومد که زمینه ی گایش شد ؛ پیام دادم که شایان جون جنس ها اومده برات نگه میدارم بیا ببر ولیییی ب کسی نگو ، که جواب داد ، چشم ، الان میام ! تو فروشگاه بودم که دیدم با ۳ ، ۴ تا زن وارد شد ! گفتم اینا کین ، گفت بخدا من تقصیری ندارم ، مامانم بهشون گفت جنس اومده و شایان میره جنس بگیره از فروشگاه ، اون لحظه انگار منو داشتن کتک میزدن ، آخه جنس کم بود و اینم با خودش ۴ نفر دیگه رو آورده بود ! خلاصه مجبود شدیم ب اون ۴ نفر دیگه هم بدیم ، جنس های شایان رو که دادم رفت خونه و دیدم ۱ ساعت بعد پیام داد که معذرت می‌خوام و تقصیر من نبود و … منم دیگه نمی‌تونستم خودمو نگه دارم و حشریتم زده بود ب بشریتم ، گفتم اون لحظه که با اینا اومدی دوس داشتم …
گفت آقا بهنام منظورت از … ( سه نقطه ) چیه ؟
گفتم هیچی بیخیال ، سنت پایین هست ، خواهش کرد که بگم ، اما چند باری نگفتم و این مشتاق تر شد و هی خواهش میکرد ، و آخرش گفتم دوس داشتم اون لحظه بدم دهنت که این استیکر ادمکی که چشمش قلب هستش رو فرستاد ، و خودمم خدایش جا خوردم یه لحظه ، نوشتم شایان جون دوس داشتی بذارم دهنت که این استیکر رو میفرستی ، دوباره همون استیکر رو فرستاد و منم دوباره ازش سوال کردم که گفت آره تو چی !
ب شدت سیخ کرده بودم و جا خورده بودم ، گفتم خب پس بیا بذارم دهنت ، گفت باشه ، فردا بیام فروشگاه ؟
گفتم نه ، فروشگاه نمیشه ، در حالی که ب شدت جا خورده بودم و باور نداشتم ، ازش ویس خواستم تا مطمئن بشم خودشه و ویس داد و دیدم بعلههه خودشه ، برا فردا قرار گذاشتم که با ماشین برم دنبالش و بیارمش خونه تا برام ساک بزنه و بکنمش ، تا فردا دل تو دلم نبود که شایان عزیزم قراره کیرمو بخوره ، خلاصه لحظه ی موعود رسید و رفتم دنبالش ، اولش که دید گفت خجالت میکشم ، گفتم خجالت نداره که این چیز عادی هست ، شروع کردم لبشو خوردن , جوری میخوردم که کیف میکرد و صدای نفس زدن صدای تالاپ تلوپ قلبشو می‌شنیدم ، دستش که رفت ب کیرم ، کیرم داشت منفجر میشد ، یهو هلم داد و گفت بکش پایین میخوام بخورم ، کلا غیر منتظره میکرد همه کاراشو ، من که دل تو دلم نبود ، کشیدم پایین و جوری میخورد برام که انگاری این پسر ۱۵ ساله یه عمر فقط ساک زده ! خودش می‌گفت عاشق ساک زدن هستش ، بعد یک ربع خوردن ، اومد دم رو ب شکم خوابید و گفت بکن ، از روز قبل که ژل گرفته بودم ، کمی با دستم بازی دادم ولی راضی ب دست نبود ، خواستم بازش کنم اذیت نشه ولی نخواست ، ژل رو زدم سر کیرم و ب صورت خیلیی لایت کیرمو اروم کردم تو کونش ، اولش نفسش یه لحظه وایساد ، آخه خیلی تنگ بود و گفت بار اولشه ، خیلی ریز داشت تقلا ب داد زدن میکرد که دستمو گرفتم جلو دهنش و گفت بکن تو بکن تو ، تو اوج حشریت بودم و صدای ناله ها و جیغ های ریزش داشت رو اعصاب حشریتم راه می‌رفت و داغ و حشریترم میکرد ، همینطوری که داشتم میکردم تو داشت دستی که تو دهنش بود رو گاز میگرفت و انگار دیگه نفسش بالا نمیومد ، و التماس میکرد در بیارم ، اما در عین حال وقتی گردنشو میخوردم ، همش می‌گفت بکن توووو ، وقتی جا باز کرد کون خوشگلش ، حالت داگی کردم و شروع کردم ب تلمبه های ریز و درشتی که صدای شالاپ شلوپ و صدای ناله های شایان و بوی تنمون کل اتاق رو برداشته بود ، تا اینکه طلب ابم رو کرد و همش می‌گفت ابتووو می‌خوام ، ابتووو بیار ، کیر منم نامردی نکرد ، تا اینارو شنید ، حشریت ب اوج رسید و موقعی که خواست ابم بیاد ، موهاشو گرفتم و دهنشو باز کردم و جوری پاشیدم دهن و صورت و گلوش که اگه تو حالت عادی بود ، ابم تا ۲ متر جهش پرتابی میداد ، خلاصه بعد اون داستان شایان شد برا من و خودش وقتی دلش میخواست پیام میداد که کی بیام خونتون و چند باری داستان شد ولی الان رفته تبریز و ازش خبری ندارم .

نوشته: بهنام

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها