داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

گاییدن دبیر ریاضی مدرسه (۴)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

بعد از ‌آمدن ناگهانی مارال و رفتن دزدکی خانم‌کریمی از خانه او ، مقدمات ناهار فراهم کردیم . واقعا توان سکس دیگری نداشتم . مارال در حالیکه فقط شورت و سوتین پوشیده پوشیده بود و بغلش کرده بودم ، سمت کاناپه رفت و رو پاهای من در حالیکه فقط شورت پام بود نشست و شروع به خوردن لب و زبانم کرد . عجیب می مکید فوق حشری شده بود . خواستم ذهنش را از سکس منجرف کنم . گفتم مارال جان از مدرسه چه خبر ؟ گفت برخی دبیرها احوال پرس شما هستند.
گفت چند نفر از دبیران ، روزهایی که تو در مدرسه هستی ، خیلی انرژی می‌گیرند و دوس دارن هر روز مدرسه بیای و فضا را شاد و مفرح کنی !!!
حتی یکی دو نفرشان گفتند کاش اخلاق همه مردها شبیه آقا محسن باشه. !! گفتم مثلا چه کسی؟
گفت حالا بماند دیگه تا بعد !!!
مارال حسابی خودش را به کیرم می مالید. کم کم کیرم سفت شد . در همان حالت شورتم را کنار زد و رو کیرم خم شد و اونو تو دهانش فرو برد . خوب ساک‌ زد. این بار شورت خودش را درآورد ، کیرم‌را با کوسش نظیم کرد و راحت روش نشست و تا آخر در کوسش فرو رفت .
گفتم خانم‌ محترم ، خانم دبیر ، اجازه گرفتی و اونو تو کوست فرو کردی ؟؟؟؟
کفت ،صاحبش خودمم و از کسی اجازه نمیگیرم.
من فقط لب و زبانش را میخوردم و خودش رو کیرم بالا و پایین میشد، گفت سینه هام را بمال ، در حالیکه سینه اش را می مکیدم، چشاش بسته بود. حرکاتش تند کرد وارضا شد. و بی حال بغلم موند. همه آب من و او رو کاناپه ریخت . . بلند شدیم و حمام کردیم و ناهار خوردیم .
اون روز آخرین روز تنهایی مارال بود و فردا شوهرش از ماموریت کاری برمی گشت. و یک هفته از هم دور بودیم.
.
تو این یک هفته دو سه بار خانم‌‌کریمی دعوتم کرد خونه خودش ، هم ناهار خوردیم هم چند سکس توپ داشتیم . خانم کریمی واقعا حشری و شهوتی بود .اصلا از سکس سیر نمیشد. گفت واقعا این دوسال از سکس هیچ لذتی نبردم . ولی الان می فهمم تمام زندگی یکطرف و سکس یکطرف.
میگفت کاش هر روز اینجا باشی .
روز سوم بعد از تحریک شدنش و‌مقدمات سکس ، بهش پیشنهاد سکس از کون دادم . اول نپذیرفت . گفت محسن جان ” واقعا تحمل این کیر کلفت را تو کونم ندارم !!! گفتم ببین یه تجربه جدید است که باید انجامش بدی و بعد هم ، من جوری اینکار را انجام میدم که تحملش کنی و اذیت نشی !!!
بلاخره قانعش کردم .
رفتیم رو تختخواب ، کرم و وازلین و انواع لوازم چرب کننده آورد. حالت چهار دست وپا و سجده قرارش دادم و با انگشتام و کرم و وازلین ، سوراخ ناز کونش را نرم‌کردم‌. . باسن و سوراخ کونش و ران هاش واقعا دیدن داشت .‌ با گوشی یه عکس قشنگ از کون تنگ و باسنش گرفتم. انگشتم را کم کم‌ در کونش فرو بردم . و مرتب چربش میکردم. قنبل کرده بود و کونش را تکان میداد . کیرم‌ را جلو‌ صورتش قرار دادم و گفتم ساک بزن. چند دقیقه ساک زد . بعد گفتم هرچه بیشتر کیرم را چرب کنید، درد تو کمتر می‌شود. او هم کاملا کیرم را چرب کرد. رفتم پشتش و چند بار سر کیرم را به سوراخش مالیدم . خیلی براش لذت بخش بود .
گفت این آرامش قبل از طوفان است. !!!
با دستم باسنش را سمت لب تخت کشیدم. و‌کیرم را به سوراخش فشار دادم . خیلی تنگ و سفت بود . به زور سر کیرم وارد سوراخش شد . نعره شدیدی کشید و گفت وای پاره شدم. توررررا خدااااااا. نکن
آآآآ ی ی ی . هر چه تقلا وتلاش کرد تا از زیرم فرار کند ، راهی نبود . محکم‌گرفتمش .متکا را بغل کرده بود و محکم گاز گرفت . صدای آه و ناله اش بلند ‌شده بود . صبر کردم‌ تا آرام شود . گفت محسن جان تو راخدا ادامه نده . گفتم فقط یک دقیقه تحمل کنی عادت میکنی، ،
کم‌کم بدنش شل شد و من هم فشار کمی دادم .‌‌با دستش ران های منو‌ به عقب فشار میداد . تا نصف کیرم در سوراخش فرو بردم . با دستش ، بقیه کیرم را لمس کرد. گفت این‌که هنوز همه اش بیرونه ؟!!!
گفتم سختی اش تمام شده عزیزم . الان‌ کامل میشه . در حالیکه کوسش را مالش میدادم‌ ، یواش یواش تا آخر در کونش فشار دادم و‌ نگه داشتم. گفتم‌ خانم‌‌کریمی الان ۲۰ سانت از بدنم تو کون تو قرار دارد . گفت مرض و کوفت !!!
شروع به تلمبه زدن آرام‌کردم . کم کم‌ خوشش اومد و‌ گفت تلمبه بزن !!!
باسنش را محکم‌ گرفتم و تند تلمبه زدم. متکا را زیر شکمش گذاشت و بهش لم داد . حالا باسن خوش فرمش، زیر کیرم‌‌ بود .واقعا مث پنبه نرم و لطیف بود. حدود یک ربع تلمبه زدم. و همزمان گوشش و‌گردنش را خوردم‌. وقتی ارضا شدم، گفت وای سوختم.!!! ، آبم را تا آخر در کونش خالی کردم‌. وقتی کیرم را از کونش بیرون کشیدم. ، کونش اندازه مچ دستش باز بود. سریع یه عکس دیگه از کونش در حالت باز گرفتم .
وقتی دوتا عکس کونش قبل و بعد گاییدنش را کنار هم ، نشانش دادم .
تعجب کرد . گفت واقعا اینقدر گشادش کردی!!!
گفتم پس چی ، انتظار داشتی گشاد نشه ؟
گفت ولا این دیگه جمع نمیشه ، گفتم حتما جمع میشه !!!
چند برگ دستمال کاغذی درب کونش قرار دادم و رفت دستشویی، خودش را شست و برگشت . من رو مبل بودم لخت رو پام نشست ، لبم را بوسید و
گفت محسن جان .
گفتم‌ ‌جانم .
گفت احساس میکنم هنوز کیرت تو سو راخمه!!!
گفتم تو دیگه جنده و کونی خودمی . دوس داری فردا تو‌ کلاس به همه معلم ها و دانش آموزان بگی آقا محسن کونم گذاشته ؟؟؟؟!!!
گفت بی ادب !!!
بعدش گفت اونقدر از کیرت و سکس با تو لذت بردم که دوس دارم به همه بگم !!! افسوس نمیشه.
دوباره لبم‌‌ را بوسید.
مشغول لب و زبان خوردن بودیم که مارال به گوشی من زنگ زد .
خانم‌ کریمی گفت بزار رو بلندگو تا من هم بشنوم .
مارال گفت : شوهرم‌‌‌رفته بیرون طاقتم نمیگیره، دلم برای کیرت تنگ شده .
گفتم بیخود ، من دیگه کیرم را به تو نمیدم‌؟
گفت چرا ؟؟؟
گفتم قرار بود با خانم‌کریمی صحبت کنی و‌ قانعش کنی برای سکس ؟!!!
گفتم تا اون‌ قانع نکنی ، دیگه خبری از سکس نیست .
گفت باشه بهش میگم .
گفتم همین الان ‌بهش بگو .
منتظر نتیجه اش هستم .
گفت ‌چشم ؟ !!!
خانم‌‌کریمی گفت الان مارال زنگ میزنه چی بگم‌؟
گفتم قبول نکن بگو من اینکارنمیکنم!!!
گوشی خانم کریمی زنگ خورد . مارال مقدمه چینی کرد و در لفافه وکنایه و‌کم کم شفاف با خانم کریمی در مورد سکس صحبت کرد . خانم‌کریمی گفت ، ببین ‌مارال خانم من وتو شوهر داریم ، معلم هستیم، اینکارها زشته !!!
درسته در مدرسه شوخی میکنیم ولی در حد شوخیه نه جدی !!!
مارال گفت من محسن را دوس دارم و‌نمی‌توانم دوریش را تحمل کنم .سکس هاش معرکه هستند . بخاطر من قبول کن .فقط یکبار، اگر راضی نبودی ادامه نده.
با اشاره به خانم کریمی گفتم فعلا قبول نکن . تا منت ببره. اونقدر التماس کرد تا خودم دلم به رحم آمد و گفتم بگو یه کادو خوب برای خودم ، یه دست کت وشلوار شیک برای محسن بخر تا قبول کنم‌ . اونهم فورا پذیرفت .
مارال گفت حالا کی انجامش بدیم ؟
خانم کریمی با هماهنگی من گفت اگر موافقی امروز عصر بریم خرید کادو و برای فردا عصر و در خانه من با محسن سکس کنیم .
مارال گفت هوررررررررررااااااا…
عااااااالی
و بلافاصله به من زنگ زد و هماهنگ کرد.
عصر رفتم یه کم شیره تریاک خوب تهیه کردم . فردا صبح از ساعت ۱۰ تا ۱ حدود سه ساعت شیره کشیدم.
با هماهنگی مارال رفتم خانه خانم کریمی. وقتی وارد شدم . در بهت حیرت قرار گرفتم. دو عروس زیبا ،آرایش شده و کاملا شبیه عروس به استقبالم آمدند . هر دو را بغل کردم و بوسیدم. درب ها را محکم کردیم و رفتیم اتاق خواب . گفتم همدیگر را لخت کنید. فقط شورت و سوتین داشته باشین،،
من هم لخت شدم و فقط شورت داشتم .
گفتم امروز هیچ محدودیتی وممنوعیتی نداریم . هر کاری آزاد است . هر دو تایید کردند. شروع به خوردن بدن و گردن و گلو و لب و سینه هاشون کردم. کوس شان را مالش دادم. و اونها هم کیرم را ساک می زدند. هرکاری که تصور کنین انجام دادیم . از کوس لیسی تا سوراخ کون . اونها هم کوس همدیگر را لیس می‌ زدند . اونقدر آب از کوس شان رفته بود که تخت خیس شده بود اول سراغ مارال رفتم و تا آخر در کوسش فرو بردم. خانم کریمی هم با خایه هام بازی می‌کرد . شیره تریاک واقعا غوغا می‌کند. کیرم کامل سیخ ولی بی حس بود . بی رحمانه و تند تلمبه میزدم ومارال فریاد می‌زد که وای وای پاره شدم . تو راخدا آرام تر . ولی کو گوش شنوا !!!
وقتی صدای گریه اش بلند شد ، ولش کردم و رفتم رو کار خانم کریمی. کامل ترس تو‌چهره اش بود . گفت محسن جان توراخدا مث مارال با من نکن .
کوسش آماده بود . یکضرب و تا خایه در کوسش فرو بردم، اونقدر ناگهانی که صدای گوزیدنش مارال را به خنده وا داشت. . تند و سریع تلمبه زدم . هر چه تلاش می‌کرد از زیرم در بره، اجازه ندادم و محکم گرفتمش. محکم متکا را چنگ زده بود .مارال هم به کمکش آمد و پستان هاش را مالش میداد . عملا گریه میکرد . مارال گفت . محسن آرام تر . آلان می میره. گفتم میخوام شما دوتا بدونین قدرت یه مرد چقدره!!! خانم کریمی گفت غلط کردم ‌ گوه خوردم . من تسلیم. تو را خدا ادامه نده. نفسم برید .
مارال هم گفت بخدا شکمم درد گرفته تو راخدا آرامتر .
گفتم حالا نوبت کون خوشکل و زیباتونه،
گفتند نههههههههههه.!!!
مارال را جفت حانم کریمی قرار دادم . هر دو‌حالت سجده بودند .
با کرم کون جفتشون را چرب کردم .
واقعا التماس می‌کردند که آرام تر .
گفتم چشم .
و خیلی آرام و با احساس شروع به کون دوتاشون کردم.
گفتند آلان چهره رحمانی خودت را نشان دادی ، تا حالا چهره شیطانی داشتی .واقعا ترسیدیم،!!!
از اون لحظه به بعد با آرامش تلمبه زدم. هر دو را ارضا کردم. ولی واقعا خبری از ارضا شدن خودم نبود.
گفتند این کمر محکم را از کجا آوردی ؟؟؟؟
آلان دو ساعته داری سکس میکنی و بازهم ادامه میدی ،!!!
گفتم مگه میشه دو خانم خوشکل زیر خوابت باشند و سیر بشی !!! من هرگز از سکس با شما سیر نمیشم …
بهر حال بعد دوساعت سکس هر دو ارضا شدند و بی‌حال افتادند ، گفتند آقا محسن تو راخدا برای امروز کافیه!!!
بلند شدیم و دوش گرفتیم و لخت رو صندلی های آشپزخانه نشستیم و چای خوردیم.
گفتم ، مارال خانم و خانم کریمی، خوب دقت کنین تو مدرسه اصلا بحثی از من نکنین و به هیچکسی اعتماد نکنین . این مسئله سکس فقط بین ما سه نفر است و کسی دیگه از معلمان مدرسه نباید بویی ببرد . گفتند چشم آقا محسن ، تو فقط مال ما باش ، مارال یه دست کامل لباس اسپرت و خانم کریمی، یه دست کت وشلوار برام کادو کرده بودند. که هر دو خیلی شیک بودند. من هم دو تا ادکلن خوشبو و متفاوت براشون خریده بودم ‌ وقتی بهشون دادم از خوشحالی بغلم کردند و هورررررا کشیدند. گفتند اصلا فکر نمی‌کردیم چنین زیبا سورپرایزمان کنید . واقعا ممنونیم. گفتم لیاقت شما دو خانم معلم خیلی بیشتر از این چيزهاست ‌ انشاله بعدا براتون جبران میکنم . هر دو‌گفتند وجود خودت تو زندگی ما بزرگترین کادو هست . فقط بمان …
ماهاست هر دو زیر خواب من هستند و هر لحظه اراده کنم ، برای سکس آماده هستند . واقعا در سکس سنگ تمام می‌گذارند.
آلان خانم کریمی و مارال ، ماه ششم حاملگی را می‌گذرانند و مطمئن هستند بچه ی تو شکم شان محصول یک سکس هماهنگ در یک روز خاص ، یعنی اول دی ماه سال ۱۴۰۰ هست. تا هر دو در روز اول مهر سال ۱۴۰۱ به دنیا بیان ‌ خوشبختانه هر دو‌ دختر هستند و اسم ، مانیا و ماریا براشون انتخاب کردیم ‌‌‌‌…
به امید اول مهر ۱۴۰۱ و تولد مانیا و ماریا…

نوشته: محسن ،

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها