داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

من و زهرا همکارم

سلام

دوستان در نظر داشته باشید در این داستان از اسامی مستعار استفاده شده
اسم من علی هست متاهل هستم ولی بچه ندارم، کارمندم«بماند کارمند کجا» من تو قسمت پاسخگویی شرکت سوپروایزر هستم
به خاطر کرونا شرکت ما تقریبا ۷۰ درصد نفرات را دورکار کرد، منم دورکار شدم
کار ما با واتساپ شده، کارشناسها اگه سوالی درخصوص تماس داشته باشند از سوپروایزر میپرسند
ما سوپروایزرها تقریبا ۱۵ تا کارشناس را باید زیر نظر داشته باشیم
تمام نفرات گروه من آقا هستند، کلا سیاست شرکت اینجوریه که کارشناس خانم ها را میده به سوپروایزر خانم و کارشناسهای آقا را میده به سوپروایزر آقا
ولی تو گروه من یه خانم بود به اسم زهره ، اونم به خاطر اینکه با شوهرش بود به اسم فرهاد، یعنی زن و شوهر باهم تو گروه من بودن
چند ماهی به همین روال کار میکردیم تا اینکه یه روز زهره وقتی با وویس سوال میپرسید دیدم خیلی ناراحت به نظر میاد
به فامیل صداش میکردم
من: خانم رضایی چیزی شده خیلی ناراحت به نظر میایید؟
زهره: هی آقای محمدی چی بگم
من: خب بگید اگه چیزی شده کمکتون کنم
زهره: والا کاری از دست شما برنمیاد
من: حالا بگید شاید کاری تونستم براتون انجام بدم
زهره: بین خودمون بمونه ولی با شوهرم به اختلاف خوردیم و میخواییم از هم جدا بشیم
من: وااای چه بد آخه چرا
و…
شروع چت های غیر کاریمون از اینجا شروع شد،اولش نمیگفت دلیل اینکه میخواند از هم جدا بشن چیه،ولی روز به روز که گذشت کم کم ازش کشیدم بیرون که شوهرش خیلی دروغ میگه اصلا خونه نمیاد و بد دهنه و…
من به خاطر همین تو کار خیلی هواشو داشتم و کمکش میکردم
ما خیلی باهم راحت شده بودیم و خیلی خودمونی باهم حرف میزدیم
زهره خونه مادرش اینا رفته بود فرهاد هم رفته بود خونه مادرش اینا،جدا زندگی میکردن و دونبار کارای طلاق بودن
گذشت و من مریض شدم عمل جراحی کردم
چسبندگی روده بود و شکمم را بریدن
بعداز عمل که تقریبا خوب شده بودم زهره بهم گفت میشه یه عکس از جای عمل برام بفرستی
یادم رفت از خودم بگم،من تقریبا لاغرم یکم شکم دارم،قدم ۱۷۸ وزنم ۷۳،خیلی بدن معمولی ورزشکاری هم نیست ولی بدن سفید و بدون مو دارم فقط روی سینه هام یکم مو دارم که اونا را هم معمولا میزنم
بهش گفت باشه الان برات میفرستم
منم یکم کرمم گرفت و لباسمو کامل در اوردم با یه شلوارک یه جوری عکس گرفتم که سینه هام هم پیدا باشه
عکسو براش فرستادم
زهره: وااااای
من: جای عملم بد شده؟
زهره: اونو نمیگم چقدر سفیدی و تمیز اصلا یه موهم نداری
من: تازه کجاشو دیدی😜
زهره: حیف که اسلام دست بالمونو بسته
من: البته هرچی سفید باشیم که به شما نمیرسیم
زهره: ای شیطون
از زهره بگم قدش تقریبا متوسطه از من چشمی یه ۱۵ سانتی کوتاه تر به نظر میاد،لاغره سینه های کوچیک باسن کوچیک«البته اینارو فعلا از رو مانتو دیده بودم»
خلاصه ما روزها فقط شده بود کارمون چت کردن و تو این چتهاهم دیگه خیلی باهم راحت شده بودیم و راجب تمام مسائل باهم حرف میزدیم
یه روز که داشتیم چت میکردیم راضیش کردم از سینه هاش برام عکس بفرسته،اونم یه عکس گرفت ولی جوری که نوک سینه هاش پیدا نبود
گذشت و زن من رفت شهرستان پیش خانوادش،من کاملا تو خونه تنها شده بودم،و میخواستم هرجور که شده از این فرصت استفاده کنم
زن منم هرموقع میره شهرستان یک هفته میمونه و بعد من میرم میارمش
منم به خودم گفتم هرجور شده باید زهره را راضی کنم
رفتم حموم حسابی خودمو تمیز کردم،که اگه تونستم راضیش کنم آماده باشم
بهش گفتم تنهام و اگه امکان داره تصویری بگیرم،از من اسرار از اون انکار ولی بلاخره راضیش کردم،گفت بگیر
منم لباسمو دراوردم به بهونه این که هوا گرمه،آخه تابستون بود
با یه شلوارک ولی زیرش شرت نداشتم
تصویری گرفتم و کلی با هم حرف زدیم
همینجوری که داشتیم حرف میزدیم من دونبال یه فرصت میگشتم که بحثو ببرم به اون مسائل
که یه دفعه زهره خم شد
منم الکی گفتم دیدم دیدم
زهره: چی دیدی؟
من: سینه هاتو دیدم
زهره: تو چطوری دیدی آخه
من: خب دیگه چشمام تیزه
زهره: چشمات تیز نیست هیزه
من: خب بابا نشون بده تا اینقدر خودمو اذیت نکنم« با خنده »
بعد از اسرار راضیش کردم لباسشو بزنه بالا و سینه هاشو بهم نشون بده
واااای سینه های خوشگل و خوش فرم کوچیکیش « از اونی که فکر میکردم بزرگتر بود» تا دیدم دیووونش شدم،همینجوری که داشتم سینه هاشو میدیدم دستم رو کیرم بود از تو شلوارکم
زهره گفت چی شدی؟
گفتم دیوونه ام کردی که
دستم داشت تکون میخورد،زهره گفت داری چکار میکنی؟
گفتم سیخ کردم دارم کیرمو میمالم
گفت ببینم، منم دوربینو انداخت به دوربین پشت گوشیم و انداخت رو شلوارکم،گفتم بیارم بیرون ببینی؟
گفت آره میخوام ببینمش خیلی وقته کیر ندیدم
منم کیرمو اوردم بیرون
کیرم زیاد بزرگ و کلفت نیست خیلی معمولیه،ولی کوچیک هم نیست
ولی سفید و تر و تمیزه
زهره تا دید گفت واااای باید این کیرو خورد
گفتم بیا بخورش و…
همینجوری تقریبا یه بیست دقیقه ای ادامه پیدا کرد و منم زهره را راضی کردم که فرداش بعد از کار بیاد خونمون
فردا شد و زهره امد تو خونمون، همون اول پریدم بغلش کردم و کلی ازش لب گرفتم،دستمو انداختم از پشت روی کونش و لباشو میخوردم
زهره: صبر کن برسم بعد شروع کن
من: طاقت ندارم آخه
مانتوشو در اورد و نشست رو مبل،چایی اوردم خوردیم،منم شرت نپوشیده بودم همینجوری که داشتم نگاش میکردم کیرم راست کرده بود،چون تو فکرم این بود که بکنمش
همینجوری که تو این فکرا بودم زهره دستشو اورد سمت شلوارکمو کیرمو گرفت،وای تموم بدنم داشت میلرزید،بعد دستشو کرد تو شلوارکو کیرمو در اورد،یه ذره با دست بالا پایین کرد بعد نشست پایین مبل و گفت بده بخورم که دیگه طاقت ندارم،شروع کرد به خوردن منم کم کم شروع کردم لباساشو دراوردن بعدشوم خودم لخت شدم،بردم اتاق یه دل سیر باهم حال کردیم
فقط نذاشت از جلو بکنمش گفت از کون بکن،منم تا تونستم از کون کردمش آبمو ریختم توش
شب اونجا موند،تا صبح چند دفعه دیگه باهم حال کردیم
گذشت و زهره از فرهاد جدا نشد به تفاهم رسیدن و الانم یه دختر داره
هر موقع باهاش چت میکنم میگه بهترین سکسی که داشتم اون شب بود
اگه غلط املایی داشتم ببخشید چون دیگه چک نکردم
تمام

نوشته: علی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها