سلام حال شما
خوبی
خوشی
اومدم یه خاطره تعریف کنم
خبمو 17 سالمه طرفم 15
اسمم حسینه و عشقم زهرا
خب بریم سراغ داستان ما از پارسال دوستیمون شرو شده بود ط برنامه نزدیکا با هم اشنا شده بودیم تا یه دو ماه پیش تصمیم گرفتیم با همسکس کنیم اینم بگم مث سگ از رابطع واژنی میترسه
خلاصه یه روز بابام اینا واسه سالگرد فوت دایی مامانم رفته بودن تا دو سه روز نمیومدن منم دیدم خونه خالیع بهش گفتم بیاد اونم گفت ک نمیتونم الان بیام و فلان وبهمان …
دو روز اول از سه روز بع بطالت گذش
روز سوم گف که میتونم بیام به بهونه دوستام میام بیرون میپیچونیم اون ور .
خلاصه منم ماشین پسر عموم گرفتم گقتم یه سر برم گیم بیارم بازی کنیم
خلاصه رفتیم گیم اوردیم زهرا رو هم اوردم گیمدادمپسر عموم گفتم من درس دارم شب میام بازی کنیم یواشکی بردمش خونه
(اینو بگم خونمون سه طبقس ما طبقع دوم میشینیم طبقه اول عموم اینا طبقه سوم مال یه تازه عروس دوماده)
خلاصه یواشکی جیم زدیم بالا رفتیم داخل قبلا همو رو در رو دیدهبودیم یه چند بارم ط پارک از هم لب گرفتهبودیم
وقتی رفتیم بالا نشوندمش بغلم یع کم از هم لب گرفتیم بعد از هر دری گفتیمجز اون کار اصلیه😶
بعدش یواش یواش بحث کشیدم سر سکس ای جور بحثا
گفتم عشقم
گفت جانم
گفتم اجازه میدی
با مکث سرش رو به نشونهاره تکون داد
منم کم کم سینه هاشو مالیدم یه دستمم بردم بین پاهاش و کصش میمالیدم سینه هاش هنوز کامل رشد نکرده بود بهزور ط دستمجا میشد
اونم بی کار ننشست سرش اورد نزدیک ازم لب میگرفت
یه ده دقیقه ای مشغول بودیم کم کم لباسامون دراوردیم
چون قبلا ط سکس چت بههمگفته بودیمچیکار میخاییم بکنیم اول برام یکم کیرموخورد یعنی ط فضا بودم دهنش ک دور کیرم بود انگار یه جریانبرق بهموصل کرده بودی
یکم که خورد به پشت درازش کردم شرو کردمبهکصشو خوردن
و انگشتکردن کونش
بعد از پنج دیقهدوتا انگشتم می کردم توش امادهکردن بود
(قبله با کونشو با دوستش با خیار بازکرده بود )
کیرمو بردم جلو صورتش ک خیسش کنه وقتی خوب خیسش کرد اروم کردمش ط کونش بعد ک کامل رفت ط کونش یه کم بی حرکت موندم تا به سایزم عادت کنه
بعد کمکم شرو کردم به کمر زدن ط کونش اه نالش پذیرایی برداشته بود دستم رو دهنش گذاشتم شرفمو نبره خلاصه یه 20 دقیقه کردمش اونم یه چند با ارضا شده بود دیگه میگف حسین بس کن مردم
یکم بعد احساس کردم ابم دارهمیاد منم سرعت کمر زدنمو زیاد کردم و ابمو داخلش خالی کردم اونم یه بار دیگع ارضا شد
یه دسمال برداشتم ابمو ک از کونش سرازیر شدهبود پاکش کردم
کنارش لش کردم
یه 1 ساعت همونجا ط بغل هم بودیم بعدش رفتیم خدمونو تمیز کزدیم اومدیمدط اتاق خابم یه3تا 4 ساعت بغلم بود ریز ریز از هملب میگرفتیم ینی از سیگار بعد از سکس هماون بغل بیشتر میچسبه
بعد کم کم لباسامونو پوشیدیم رفتم کلیدو از پسر عموم گرفتم بردم دوتا کوچه پایین تر از خونشون وایسادم یه لب مشتی از هم ط ماشبنم گرفتیم وقتی خاص بره گفت دوست دارم عشقم
منم بش گفتم منم دوست دارم پیاده شد رفت
هنوز با همیم و میخایم باشیم شاید با هم ازدواجم کردیم
اینو دیگه خدا میدونه🙄🙂🤘
مرصی ک خوندین
اگر غلت املایی داشت به بزرگواریتون ببخشیید✋
نوشته: حسین