داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شیشه بر و زهرا خانم

سلام خدمت تمام بچه هاي انجمن کیر تو کس عزيز. من رضاهستم 25سالمه وتوي يك شهركوچيك زندگي ميكنم ومغازه شيشه بري دارم وداستانم برميگرده به 4سال پيش كه موقع عيدفطربود و چون دم عيد بود سرم خيلي شلوغ بود و من دست تنها بودم و 3 روز مانده بود به عيد كه من چند تا خانه واسه شيشه كردن قبول كرده بودم .

خلاصه سرظهربود داشتم شيشه ها را بار ماشين ميكردم كه برم نصبشون كنم كه ديدم يه خانم جوان نزديك 20سال همراه يك پيرزن وارد مغازه شدن و خانمه گفت منزل ما چند ميدان بالاتراست وشيشه هاش شكسته است واگه ميشه سريع بيايد وعوضش كنيد من چون كار زيادقبول كرده بودم به خانمه گفتم من نميرسم جايي ديگه بريدكه خانمه گفت دم عيده كسي نميادو خلاصه خيلي خواهش كرد منم گفتم باشه فرداصبح و اونم ادرس دقيق گفت رفت

من شيشه ها رابردم نصب كردم و زياد طول كشيد شب برگشتم و فردا صبح شيشه هاي جايي ديگه را بردم نصب كنم و يادم از اون خانمه رفت. ظهربرگشتم و استراحتي كردمو و امدم مغازه كه شيشه بار ماشين كنم برم سر كار كه ديدم خانمه امد و گفت شما قول دادي صبح بياي چرانيامدي. گفتم سرم شلوغه نتونستم بيام وگفت الان بيا گفتم شرمنده الان بايد برم جايي ديگه را شيشه كنم. خيلي ناراحت شد وگفت كه فردا عيده و شيشيه ها شکسته است وگفت شمااين شيشه هارا ببري نصب كني كي برميگردي منم گفتم تاشب طول ميكشه و بعدشم ميخوام برم واسه خودم لباس بخرم وديدم خانمه گفت عيبي نداره امشب هرمو قع ميتوني بيا گفتم خانم اخرشب ميتونم بيام و دير وقته زشته شوهرتون ناراحت ميشه كه خانمه گفت شوهرم نيست گفتم كجاست گفت زندانه ومنم دلم براش سوخت و گفتم همين الان باهات ميام شيشه هاي شما را اندازه ميگرم و تا اخر شب حتما ميارم نصب ميكنم. خانمه گفت شمارتو بگو منم گفتم اون تك زد و شمارش افتاد و بهم گفت خواستي بيا زنگ بزن گفتم باشه
اون رفت ومنم شيشه هارابردم نصب كنم وتانصب كردم برگشتم ديگه هوا تاريك شدو با دوستام رفتم واسه خودم لباس بخرم و 2ساعتي طول كشد. امدم خانه شام خوردم و امدم مغازه كه شيشه هاي خانمه راحاضركنم كه گوشيم زنگ خورد كه ديدم خانمه بودوگفت منتظرت هستم فراموش نكني گفتم مغازه هستم شيشه هاي شمارااماده ميكنم وگفت عاليه زودتر بيا خلاصه تاشيشه راحاضركردم ديدم ساعت 11شب شده وسريع شيشيه ها راباركردم وحركت كردم وقتي رسيدم در منزل خانمه بهش زنگ زدم وامد درراباز كرد

شيشه ها رابردم داخل وقتي وارد شدم ديدم پيرزنه داخل حال خواب است و پتو روشه وگفتم چيكارته گفت مادرم هست و از پنجره هاي حال شروع كردم به كندن شيشه هاي شکسته و تميز كردن ونصب . خانمه كه اسمش پرسيدم زهرا بود داخل اشپزخانه بود و اشپزي ميكرد و منم ازداخل حال خلاص شدم ورفتم داخل اشپزخانه كه ديدم زهراچادر سرش نيست وبايك دامن سياه تنگ وچسبان و تيشرت تنگ قرمز هست و بدن باريك وكشيده اي داشت با قد متوسط واشپزخانه كوچيك و با وسايلي كه داخلش بود دو نفر به زور از كنار هم ردميشد. و منم به زهراگفتم ميخوام شيشه هاي پنجره وكابينت ها رابذارم اگه اجازه بديدو اون گفت بيا بذارمن اشپزي ميكنم ومنم يواش از كنارش ردشدم كه باهاش خيلي تماس نداشته باشم ولي چون پشتش طرف من بودكونش باكيرم ماليده شد وكيرم بلند شد وشيطون رفت توجلدم كه بكنمش ودرحين كارچندبارديگه بهش مالوندم امااون به روي خودش نياوردومنم حشريتر شدم و نصب شيشه تمام شد وباخودم گفتم هرطورشده بايدبكنمش وامدم پشتش چسبيدم بهش و بادستام جفت سينه هاش محكم گرفتم وزهراگفت اگه ولم نكني جيغ ميكشم منم گفتم باداباد بايدترتيبشو بدم و يك دستمو بزوربردم داخل دامنش وبه شورتش رسوندم وكسشو ميماليدم وانقدرماليدم تاشهو تش بالا زد وخودشوشل كردومنم سريع لختش كردم واون ميگفت فقط سرصدانكن مادرم بيدارنشه ومن شروع كردم به لب گرفتن وخوردن لباش واو نم همراهي ميكرد وبعدامدم پايين سراغ گردنش و سوتين سفيدرنگشو بازكردم وسراغ سينه ناز وسفيدش رفتم وخيلي خوردمشون واونم لذت ميبردويكم باكسش بازي كردم تاخيس خيس شدوروميزنهارخوري به پشت خوابوندمش و پاهاشوانداختم روي شانهام وكيرمو كردم توكسش وكسش خيلي گرمو وتنگ بودوشروع كردم به تلنبه زدن وبعداز5و6دقيقه ابم اود وخالي كردم روشكمش واون بلند شد رفت يه چايي درست كردوباهم خورديم وبعدش دوباره بردمش اشپزيك دست ديگه كردم چون مادرش توحال خواب بود و از اون شب به بعد هرچند روز ميرفتم ميكردمش و بعد از يكسال ازشهرما واسه هميشه رفتند . منتظر داستانهاي بعدي من باشيد.

نوشته:‌ رضا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها