داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس با همسر همکارم

سلام دوستان اسمم مجید هست 33 سالمه قدم 184 وزنم 100 البته چاق نشون نمیدم استخون بندی درشته سایز التم هم 21 و کلفته یه مدتی هم بدن سازی کار میکردم قبلترش هم جوانتر بودم کشتی میرفتم درکل بدن خوبی دارم . خب این داستانی که میخام بنویسم اوایل هنوز خودمم باورم نمیشد پس به شما خواننده عزیزم هم حق میدم اگر بهش شک داشته باشید ولی خب این تجربه ای بود که کسب کردم . خب بریم سر اصل مطلب . من تو یه شرکت خصوصی کار میکردم و خب چندتائی دوست صمیمی هم داشتم و خیلی با هم عیاق بودیم گاهی با هم بیرون میرفتیم و در حد مشروب و قلیون یا استخر رفتنی و از این جور برنامه ها داشتیم و شیطونی های بیشتر از این با هم نداشتیم یعنی اگر هر کدوم از دوستام هم دوست دختر یا حتی دوست زن متاهل هم داشتن بروز نمیدادن همین همیشه در همین حد با هم ارتباط داشتیم و خوش میگذروندیم . یه پسری هم همکارمون بود ولی توی گروه دوستی من نبود یه جورائی فقط دورادور در حد سلام و علیک و احوالپرسی با هم دوست بودیم اسمش کامران بود 25-26 سالش بود و تازه استخدام شده بود حدودا یک سالی بود همکار بودیم و بعد از استخدامش هم شیرینی ازدواجشو تو شرکت پخش کرد در همین حد ازش اطلاعات داشتم چون قسمت کاری ما با هم متفاوت بود ولی هی انگار دوست داشت تا بیاد تو جمع ما هی دور و بر من میپلکید و هی اظهار دوستی و صمیمیت میکرد خب منم برای اینکه دلش نشکنه بهش روی خوش نشون میدادم که مثلا خوش باشه ولی هیچ وقت توی جمعی که با هم بیرون میرفتیم راهش نداده بودیم یه جورائی دوستای صمیمی خودم میترسیدیم که خبر چین شرکت باشه بره پیش مدیر برامون صفحه بزاره . به قول معروف باهاش کج دار مریض رفتار میکردم هم باهاش خوب بودم هم یه مانعی براش گذاشته بودم تا بیشتر نیاد جلو ولی کامران هی بیشتر و بیشتر خودشو بهم میچسبوند انگاری وضعش هم بدک نبود حالا چرا توی یه شرکتی داره کار میکنه همین هم برام جای تعجب داشت . بگذریم این کامران ول کنم نبود هی هر روز هر روز میومد کلی باهام بگو بخند میکرد البته زمانهائی که کار نداشتیم وگرنه که دهنمون را سرویس میکردن هههههه دیگه دیدم انگار این ول کن نیست یه روز برگشتم بهش گفتم کامران جان از جون من چی میخواهی ؟میخواهی اخراجمون کنند هی هر روز میائی اینجا میشینی کلی حرف میزنی ؟اونم یکمی ناراحت شد و گفت نه بخدا این چه حرفیه من فقط ازت خوشم اومده همین فکر میکردم میتونم با تو راحت باشم اگر خب ناراحت میشی باشه من دیگه مزاحمت نمیشم ، منم گفتم خب کامران جان ببین اینجا شرکت خصوصیه اگر بخواهی هر روز بیائی تو بخض ما و بشینی بگی و بخندی یکی میره امار میده بالا و برای جفتمون بد میشه کامران گفت خب دیگه نمیام ولی میشه با هم دوست بمونیم گفتم باشه فقط دیگه اینجا زیاد نیا فقط برای کار بیا باشه؟اونم گفت باشه . بلند شد و رفت یکمی خیالم راحت شد شرش را یکمی کم کردم . ولی وقتی ساعت کاری تموم میشد یا جلوی در یا توی واتساپ و خلاصه حسابی رفته بود رو مخم بازم بهش گفتم کامران چته از جونم چی میخواهی پسر چرا دست از سرم برنمیداری بگو چته؟گفت هیچی راستش دلم میخواست منو هم با خودتون ببرید بیرون منم دوست دارم با شما باشم خندیدم گفتم نکنه میخواهی بری امار ما را بدی مدیر شرکت ؟ گفت نه به خدا گفتم راستشو بگو کامران بگو چی میخواهی گفت همین دیگه گفتم دیگه منم تو جمعتون راه بدین منم گفتم ببین راستشو میخام بهت بگم دوستام ازت خوششون نمیاد کامران خندید و گفت تو چی تو هم ازم خوشت نمیاد؟دیدم بیچاره کلی داره التماس میکنه گفتم نمیدونم کامران ما زیاد نیست که با هم همکار شدیم حق بده خب نمیشناسیم همدیگرو کامران هم گفت خب آشنا میشیم دیگه اینکه مشکلی نداره گفتم خب حالا بزار ببینم چی میشه ولی تورو خدا دیگه دور و بر من توی شرکت نگرد جاسوس کم نداریم تو شرکت گفت باشه مجید خان ولی باور کن من خیلی از شما خوشم میاد بعد بازوی منو گرفت و گفت وای چه عظله ای داری ؟خندیدم و گفتم برای همین میخواهی با من دوست بشی ؟اونم خندید و گفت نه اگر دوست بشیم فکر کنم برای جفتمون خوب بشه . اینو گفت راستش بهش شک کردم که نکنه گی هست و روش نمیشه مستقیم بگه منم هیچی نگفتم . دیگه کامران که دید من بهش اوکی دادم هی توی واتساپ اولش جوکهای نیمه سکس و بعدشم کاملا سکسی میفرستاد بعد هم شروع کرد کلیپهای سکسی میفرستاد منم بهش میگفتم پسر اینا چیه میفرستی ؟اونم میگفت چیه مگه کسی جز منو تو که نمیبینه دوست دارم باهات به اشتراک بزارم تو هم حال کنی راستش نمیدونستم چکار کنم با کامران پسر بدی به نظر نمیرسید این مدت هم جاسوسی از ما نکرده بود یه جورائی داشتم بهش اعتماد میکرد یه روز گفت میشه باهم بریم استخر گفتم دوتائی ؟گفت اره دیگه گفتم خب باشه بریم . راستش میخواستم ببینم واقعا گی هست یا نه . با هم یه روز رفتیم استخر تو استخر که لخت بودم و مایو پام بود هی کامران ازم تعریف میکرد که چه اندامی داری و حرف نداری و از این حرفها اون معمولی بود قدش خوب بود فکر کنم 178- اینا میشد ولی خب نسبت به من اندامش خیلی معمولی بود توی استخر یکمی باهاش شوخی کردم و مثلا آب بازی کردم و میگرفتمش و میبردمش تو اب که بهمون ذکر میدادن شوخی نکنیم ولی دیدم زیاد عکس العملی نشون نمیده گفتم حتما دارم اشتباه فکر میکنم برای همین بی خیالش شدم . اومدیم بیرون و برگشتیم خونه و همون شب بعد از استخر بازم کلیپ سکسی فرستاد که یه مردی تقریبا هم هیکل من داره یه دختر جوانی را جلوی یه مردی هم هیکل خود کامران میکندش و دختر چه اه و ناله هائی زیر کیر کلفت مرده میزنه راش نوشتم این چیه کامران ؟کامران گفت خوشت میاد ببین اون یارو خیلی هیکلش مثل توه نه؟گفتم اره بعد کامران گفت دختره رو ببین چه حالی میکنه نه گفتم اره خب معلومه کیر کلفت مرده خیلی بیشتر از کیر اون یارو بهش حال میده کامران هم گفت اره ایولا زدی تو خال گفتم خب حالا منظورت چیه از این حرفها مگه کسی را سراغ داری کامران هم گفت اگه بگم اره قبول میکنی بیائی باهاش حال کنی ؟خندیدم گفتم زر نزن بابا تو گورت کجا بود که کفن داشته باشی ؟کامران گفت باور کن دارم هم گورشو دارم هم کفنشو خندیدم گفتم دروغ میگی تو زن داری تورو چه به این حرفها کامران گفت اگر بهت ثابت کنم سراغ دارم میائی ؟منم برای اینکه جلوش کم نیارم گفتم اره تو ثابت کن من مرد نیستم نیام ولی باید با مدرک ثابت کنی نری یه جنده پیدا کنی کامران خندید و گفت باشه بهت ثابت میکنم ولی قول دادی ها گفتم باشه قول . بعد کامران گفت فردا اومدی شرکت بریم بیرون جلوی خودت به زیدم زنگ میزنم تا بهت ثابت بشه گفتم باشه تا فردا. باورم نمیشد این پسر زیدی هم داشته باشه بعد به خودم گفتم حالا اگر داشت چی یعنی این دوست داره جلوش با دوست دخترش سکس کنم ؟!!! توی دلم بهش خندیدم و گفتم بابا این کسخله داره زرت و پرت میکنه گرفتم خوابیدم . صبح رفتم شرکت بعد ساعت ده یازده کامران صدام کرد گفت بریم بیرون ؟ گفتم بریم ، بازم باورم نمیشد گفتم داره سرکارم میزاره تخم سگ . با هم رفتیم بیرون شرکت و کامران گوشیشو دراورد و رفت توی گالریش گفت بیا ببین بعد چندتا عکس از یه زن که مشخص بود جوان هست و لخت مادر زاد ولی بدون اینکه صورتش پیدا باشه نشونم داد راستش از دیدن دختره لخت خیلی خوشم اومد سینه هاش خیلی خوردنی بودن کس و کون و رونهاش هم عالی بودن بهش میخورد هم سن و سال خود کامران باشه چهارتا عکس نشونم داد از پشت و از جلو از کس و سینه هاش و یکمی هم لب و دهنش مشخص بود نه بیشتر گفتم خب که چی ؟ این عکسها رو میتونی از هر سایتی گرفته باشی تازه از کجا معلوم که داری راستشو میگی و میخواهی منو سرکارم بزاری و ایستگاهم کنی کامران خندید و گفت باور کن زیدمه خودم ازش عکس گرفتم دختره بدجور تو کف کیرهای کلفته خندیدم گفتم اره تو راست میگی اخهتو کسخلی یا منو کسخل فرض کردی اخه گیریم داری راست میگی این زیدته کدوم ادم خری میاد زیدشو بده یکی دیگه بکنه که دومیش تو باشی ؟ کامران گفت بخدا دوست دخترمه عاشق مردای هیکلی و کیر کلفته دوست زیرشون بخوابه و کس بده میگه کیر تو کوچیکه من کیر کلفت و بزرگ میخام . منم خندیدم گفتم برو بابا خودتی خر خودتی ، برگشتم برم که چند قدمی از کامران دور شده بودم که بازم صدام کرد گفت اقا مجید اقا مجید بیا بیا رفتم گفتم چیه دیگه ؟گفت بیا خودت باهاش حرف بزن دیدم صفحه گوشیش روشنه و انگار تماس گرفته گفتم پسر دست بردار ولم کن بابا کسخلیا بعد صدای یه خانمی را از گوشیش شنیدم که میگفت اقا مجید اقا مجید تورو خدا بزار باهات حرف بزنم کامران گوشی را اورد جلوم واضحتر صداش شنیده میشد هی میگفت اقا مجید تورو خدا گوش کن ببین چی میگم من بیتا هستم دوست دختر کامران ، کامران راست میگه من خیلی دوست دارم با مردی مثل شما دوست بشم و سکس کنم . هنوز گوشی را از کامران نگرفته بودم ولی نمیتونستم باور کنم کامران گفت دیدی داره خودش بهت میگه دیگه اینکه دیگه دروغ نیست ، دروغه ؟ دیدم انگار چاره نیست گوشی رو از کامران گرفتم جلوی میکروفن گوشی را بستم تا صدا نره بعد به کامران گفتم اگر سر کاری باشه بخدا با همه دوستام کونت میزارم خود دانی ؟ کامران خندید و گفت نه به جون بیتا . گفتم اسمش بیتا هست ؟گفت اره گفتم چند سالشه گفت 23 بعد بازم تهدیدش کردم کامران گفت به جون هردومون دارم بهت راستشو میگم منم گفتم سنگ مفت گنجشک مفت بزار ببینم این دختر چی میگه گوشی را جوب دادم و سلامش کردم بیتا هم که صداش را واضحتر میشنیدم با صدای دخترونه و قشنگش سلام کرد و گفت مرسی که قبول کردی اقا مجید گفتم چیو قبول کردم من هنوز چیزی را قبول نکردم بیتا هم یکمی با لوس بازی گفت خب کامران که بهت گفت من چی دوست دارم پس قبول کردی بهش قول دادی گفتم حالا هنوز هیچی بهم ثابت نشده الان هم نمیدونم دارم با کی حرف میزنم شاید دارید مسخره ام میکنید از کجا بدونم راست میگید تا باورم بشه بعد بیتا گفت میخواهی همین الان بهت ویدئو زند نشون بدم تا باورت بشه؟یکمی فکر کردم گفتم اره بعد بهم گفت خب قطع کن برات تصویری وب میدم ولی باید بهم قول بدی تا زیر قولت نمیزنی تو به من قول دادی گفتم من به شما قولی ندادم به کامران قول دادم بیتا گفت من از کامران خواستم تا ازت قول بگیره پس به من قول دادی منم گفتم خب حالا اگر راست میگی تصویری از خودت زنده فیلم بگیر مطمئن بشم که خالی نمیبندی بیتا هم گفت باشه ولی تو هم همین امروز میری دستشوئی شرکتتون از کیرت برام فیلم میگیری میخام ببینم مورد علاقه ام هستی یا نه خندیدم گفتم باشه . بعد قطع کردم کامران گفت حالا مطمئن شدی بیا با خودش حرف زدی دیگه گفتم بزار تصویری ببینمش کامران گفت یکمی باید صبر کنی گفتم باشه صبر میکنم بعد برگشتم بهش گفتم واقعا تو کسخلی اخه این چه حرکتیه که میکنی مگه دوست دخترت نیست بدبخت خودت بکنش لذتشو ببره کامران خندید و گفت من میکنمش ولی این خیلی حشرش بالاست به کیر منم قانع نیست همش وقتی میکنمش میگه کیر کلفت و گنده میخام کیر برام بیار هی کیر کیر میکنه منم توی شرکت از تو و هیکلت خوشم اومد و فکر کردم میتونم بهت اعتماد کنم برای همین هی بهت آویزون بودم هردو زدیم زیر خنده بعد گوشی کامران از طریق واتساپ زنگ خورد کامران گفت بیا دیگه باید مطمئن شده باشی بعد کامران گفت عزیزم فقط فعلا صورتت نیوفته تا ببینم این اقا مجید میپسنده و باور میکنه یا نه؟ بعد وقتی مطمئن شد بیتا موقعیتش مناسبه گوشی را سمت من گرفت وای دختره چقدر ناز و خوردنی و کردن بود هیکلش همونجوری مثل توی عساش فیگور گرفت و هی با دستاش سینه هاش میمالید و میگفت مجید جون خوشت میاد دوست داری این سینه هامو بملی و مک بزنی بعد گوشیشو برد جلوی کسش و با دستش داشت لای کسشو میمالید و میگفت اخخخ مجید جون کسسسسممم کیر کلفت میخاد کیر کلفت بیا کیرتو بکن تو کسسممم بیا بیا کسسسمممووو برام بگا بعد برگشت و قمبل کرد گوشی را انگاز گذاشته بود یه جائی قشنگ قمبل کون قلمبه و گرد و سفیدشو نشونم میداد و ناله میکرد چاک کونشو میگرفت جلوی دوربین و کونشو باز میکرد و سوراخ کونشو نشونم میداد و بعد دوباره برگشت و با سینه هاش بازی میکرد و هی میگفت مجید کیر میخام کیر میخام میائی منو بکنی ؟منم واقعا داغ کرده بودم و کیرم داشت سیخ میشد تو خیابون گفتم دختر عجب چیزی هستی تو بیتا گفت پس میائی باهام حال کنی ؟گفتم اره میام میام بیتا گفت ولی اول قراره از کیرت برام عکس بفرستی گفتم نه بزار برات سورپرایز داشته باشم مطمئنم خوشت میاد باور کن بعد بیتا گفت مطمئن باشم ؟گفتم اره پتیاره اونم خندید و قطع کرد منم تو کفش مونده بودم کامران گفت حالا دیگه باید باور کرده باشی من این کار را برای هیچکسی غیر از تو انجام ندادم و نمیدم چون ازت خیلی خوشم اومده راضی شدم تو با دوست دخترم سکس کنی اگر یک درصد نمیخواهی باهامون باشی همین الان بگو و هرچی دیدی از ذهنت پاک کن منم دیدم چی از این بهتر پسره و دختره هردو راضی هستن چرا من بازی دربیارم گفتم باشه هستم باهاتون فقط جون هرکی دوست داری این بین خودمون بمونه نری یه روز دیگه بشینی با یکی دیگه بحرفی و ابروی ما رو ببری کامران خندید و گفت پسر اول ابروی خودم میره مگه دیونه شدم برم به یکی دیگه در مورد دوست دخترم بحرفم گفتم که ازت خوشم اومده منم گفتم باشه دمت گرم که بهم اعتماد کردی بعد کامران ازم پرسید یه چیزی ازت بپرسم گفتم بپرس گفت حالا سایزت واقعا بزرگ هست ؟خندیدم گفتم سورپرایزه دیگه ادم که سورپرایزو خرابش نمیکنه کامران هم خندید و گفت دمت گرم ازش پرسیدم خب کجا باید با بیتا خانم سکس کنم منکه جا و مکان ندارم خودش داره؟کامران خندید و گفت نگران جا و مکانش نباش فقط گفتم اون خیلی حشریه هرچی بلدی براش رو کن تا پای ثابتت بشه وگر نه از دستت میپره دیدی که چه اندام عالی داشت دلت نمیخاد که این جنده خانم را از دست بدیش ؟گفتم نه نترس یه کاری میکنم خودش بهم زنگ بزنه ولی اگر دیگه به تو نداد مقصرش من نیستما خودت خواستی کامران گفت باشه تو سیرش کن شاید منم کردمش اگر هم بهم نداد نوش جونت باهم خندیدیم و برگشتیم شرکت . بیست دقیقه بعد دوباره کامران برام تو واتساپ پیغام داد ترسیدم ویدئو از بیتا باشه صدای گوشیمو قطع کردم واتساپ را بزاش کردم دیدم نوشته این لوکیشنی هست که باید بیائی برای قرارمون با نشان بازش کردم دیدم کردان کرج هست زیرش نوشته بود اینجا باغ بزرگی هست و امن و راحته از هر نظر خیالت راحت باشه . بازم دو به شک بودم هی میگفتم نکنه اینا همش نقشه باشه بخان خفتم کنند ؟ولی اخه منکه چیزی نداشتم کسی بخواد منو خفت کنه از این نظر مطمئن بودم فقط از ابروم میترسیدم گفتم میرم ولی حسابی حواسمو جمع میکنم . برای پنجشنبه شب قرار گذاشته بود گفت ساعت نه اونجا باشم . منم عصر پنجشنبه رفتم حموم و حسابی کیر و خایه رو ترتمیزش کردم سینه هام هم نه خیلی پشمالوه نه بی مو اونارو دست نزدم چون اینطوری حس بهتری داشتم خلاصه یک ساعت قبلش راه افتادم سمت کردان محل قرار ، دل تو دلم نبود همش به کلیپی که بیتا از خودش نشونم داده بود فکر میکردم و میگفتم دختر همچین کستو برات بگام که جیغت دربیاد دیگه با برنامه نشان راحت رسیدم به همون باغی که کامران ادرسشو داده بود بازم پشت در باغ ایستادم و تو دلم گفتم نکنه بازم همش یه مسخره بازی و میخاد اوسکلم کنه به کامران زنگ زدم گفتم من دم در باغ هستم اگر بازی درنیاوردی و تو باغی در را بیا بازش کن کامران هم گفت باشه الان میام در را بزا میکنم برات یکمی صبر کردم گفتم ای کسخل سرکارت گذاشته فردا توی شرکت پر میکنه فلانی را بردم ایستگاش کردم ولی دیدم نه در باغ داره باز میشه گفتم نه بابا انگار واقعا من همش فکرای بیخود میزنه به سرم دیدم کامران در را بازش کرد اومد سلام کرد و گفت برم داخل منم با ماشین رفتم داخل باغ . عجب باغی بود تقریبا بزرگ و سرسبز بود ماشینو خاموش کردم و یه ماشین شاسی بلند هم جلوی ماشینم بود که فکر میکنم برای کامران باید باشه ولی همیشه پیاده میومد شرکت با ماشین ندیده بودمش پیاده شدم و کامران هم اومد و با هم دست دادیم و خیلی خوشحال بود همش لبخند رو لبش بود گفت راحت پیدا کردی ؟گفتم اره سر راست بود مشکلی نبود بعد گفت خیلی خوش اومدی مجید جان بریم تو که بیتا جون منتظرته . یه لحظه دستشو گرفتم کشیدم گفتم کامران تو مطمئنی از کاری که مخیواهی بکنی کامران گفت اره دیگه اگر مطمئن نبودم که الان تو اینجا نبودی مجید جون بازم بهش گفتم ببین اخه قراره منبا دوست دختر سکس کنما میگم یه موقع وسطش ناراحت نشی خوب فکراتو کردی اگر میدونی عصبانی و ناراحت میشی عیبی نداره من همین الان برمیگردم و فراموش میکنم همه چیز را کامران گفت نه بخدا ناراحت نمیشم بهت قول میدم گفتم ازمن گفتن بود بازم وقت داری تا وقتی کار از کار نگذشته جلوشو بگیری من ناراحت نمیشم کارمان دستمو گرفت کشید و منو برد داخل . اول که از بیتا خبری نبود کامران گفت بشین داره حاضر میشه نشستم ولی یه دلهره ای داشتم اخه تا اون زمان اصلا وارد چنین ماجراهائی نشده بودم و استرس داشتم . نشسته بودم و کامران گفت برم برات یه نوشیدنی بیارم انگار خیلی استرس داری منم با خنده جوابشو دادم کامران رفت تو آشپزخونه و منم داشتم دور و بر را نگاه میکردم ولی خب نیشد مطمئن بود دوربینی کار نزاشته باشه گفتم بیخیال ولش کن و بیخیال این فکرا شدم کامران با یه سینی و یه شیشه ودکا و کلی خرت و پرت خوردنی و سه گیلاس شراب اومد و گذاشت رو میز گفت میدونم اهلشی پس الکی نمیخواد طفره بری که نمیخوری منم گفتم بریز کامران جان داشتم اولین گیلاس ودکا را میخوردم که کامران گفت به به ببین کی اینجاست سرمو برگردوندم وای چی میدیدم یه دختر جوان و خیلی زیبا با لباس خواب تور مشکی که زیرش کاملا لخته لخت بود وای دهنم از دیدنش باز مونده بود درسته کلیپ لختیشو دیده بودم ولی خود واقعیش واقعا محشر بود چه اندامی چه پر و پاچه خوردنی و سفید و نازی کسشم که دیگه نگم از زیر لباس توریش دیونه ام کرده بود فقط یکی دو دقیقه داشتم نگاهش میکردم هم خیلی خوشگل بود هم ارایش جذابی کرده بود هم بدن بسیار زیبائی داشت قدشم از متوسط کمی بلندتر بود شاید تا سر شونه های من بود بیتا منو نگاه میکرد و میخندید بعد از اینکه کلی نگاهش کردم بیتا سلام کرد تازه به خودم اومدم و گفتم وای ببخشید سلام سلام بیتا بازم خندید و گفت میدونم هول شدی بشین راحت باش بعد من نشستم و بیتا جلوم نشست و پاشو انداخت رو هم وای دیدن پاهای خوش فرمش حالی به حالیم میکرد کیرم درجا داشت سیخ میشد براش باید هم سیخ مشد خب هرمردی یه زن کاملا لخت ببینه براش سیخ میکنه این طبیعیه . بیتا به کامران گفت یکی هم برای من بریز عزیزم کامران هم نشسته بود زمین کنار میز و ساقی شده بود یکی دیگه برای من ریخت یکی هم برای بیتا ریخت منو بیتا گیلاسهامونو برداشتیم و زدیم به هم بیتا گفت به سلامتی آشنائیمون منم گفتم به سلامتی آشنائیمون و رفتیم بالا وای دیدنش لذت عجیبی داشت برام جلوی همکارم داشتم با دوست دخترش شراب میخوردم حسه عجیبی بود . بیتا گفت خب ببینم سورپرایزت برام کو ؟ منم فهمیدم منظورش چیه گفتم همراهمه همیشه همراهمه بیتا خندید و گفت مگه سورپرایز من نیست چرا پس پیش تو باید باشه منم خندیدم گفتم خب نمیشه از خودم جداش کنم خودم برات نگهش میدارم کامران هم میخندید . بعد کامران رو کرد به من و گفت خب سورپرایزتو بهش بده دیگه منتظر چی هستی منم دلم میخاد سورپرایزتو ببینم بیتا هم گفت اره زود باش دلمون اب شد بابا منم گفتم مطمئنید هردوتون ؟ از این لحظه به بعد دیگه راه برگشتی نیستا خوب فکراتونو کردین بیتا که از چشماش شهوت میبارید و لخت عور نشسته بود جلوم لباسشو از تنش کند و کسشو کامل نشونم داد گفت بیا اینم مدرک اطمینانت دیگه چی قرار رو کنم برات خندیدم گفتم قربون کس ناز و خوردنیت بشم بیتا جون بعد منم بلند شدم و گفتم میشه با هم بریم توی اتاق اخه اولین باره این کارو میکنم بیتا خندید و گفت یعنی تا حالا کس نکردی بهت نمیاد ؟گفتم نه کس که زیاد کردم ولی جلوی یکی دیگه نکردم کامران گفت بیتا برید تو اتاق منو بیتا با هم رفتیم توی یکی از اتاقها و اونجا لباسهامو یکی یکی دراوردم بیتا همش از بدنم تعریف میکرد و جون جون میگفت تا بلاخره نوبت به شورتم رسید که کیرم زیرش باد کرده بود بیتا خودش نزدیک شد و شورتمو گرفت کشید پائین و کیرم مثل فنر پرید بیرون بیتا یه اااخخخ جووووننن بلندی گفت و نشست جلوی کیرم و گرفتش هی میبوسیدش و میگفت وای عاشق این جور کیر هستم جون جون قربون کیرت بشم مجید جون بعد کامران را صداش کرد که بیاد و ببینه گفتم بیتا میخاستم تنها باشیم بیتا گفت بزار بیاد هردوتون مردید دیگه خجالتی نداره کامران در زد و گفت اجازه هست بیتا گفت بیا تو عزیزم بیا ببین واقعا سورپرایزه کامران هم اومد داخل و منو لخت دید و سریع چشمش رفت رو کیرم که دست بیتا بود کامران گفت وای فکرشو نمیکردم اینقدر کلفت و بزرگ باشه دمت گرم مجید جون ایولا داری منم خندیدم تشکر کردم بیتا شروع کرد ساک زدن کیرم و تا جائیکه میتونست کیرمو میکرد توی دهنش حتی گاهی ته دهنشو حس میکردم و میکشید بیرون و دوباره و دوباره تکرا میکرد کامران هم ایستاده بود تماشا میکرد منم از مکیده شدن کیرم توسط این دختر جوان و خوشگل لذت میبردم یکمی که برام ساکید گفتم بسه بیتا میخام کس و کونتو بخورم برات ، رفتش رو تخت دراز کشید وای هرچی بدنشو میدیدم سیر نمیشدم دیگه برام مهم نبود این دوست دختر همکارمه رفتم رو تخت و بین پاهاش قرار گرفتم و دهنمو گذاشتم روی کس ناز و شیو شده اش و شروع کردم به خوردن و مک زدن کسش وای مزه کسش هم عالی بود زبونمو فرو میکردم تو کسش و بیتا اه و ناله میکرد هی میگفت جون جوونننن کسمو بخور کسمو بخور اخ جون وای جون منم که همچین کسشو میخوردم براش که دوست داشتم ارگاسمش کنم کامران هم فقط تماشامون میکرد دیگه اینقدر زبونمو توی کسش و روی سوراخ کونش چرخوندم و لیسیدمش که بیتا بدنش لرزید و جیغ و ناله هاش به فریاد تبدیل شده بود و هی میگفت وووووووووووووااااااااااااااااییییییی ککککسسسسممممم کککسسسممم جووووووووووننننن مثل زوزه کشیدن ناله میکرد تا بلاخره به اوج ارگاسمش رسید منم دیگه اذیتش نکردم تا آروم بگیره و نوازشش میکردم رونهاشو میمالیدم کسشو میمالیدم و سینهاشو . چند دقیقه همه جاشو میمالیدم هی همه بدنشو نوازش میکردم تا آروم بشه چند دقیقه ای بهش فرصت دادم تا حالش بهتر بشه همش به خودش میپیچید و ناله میکرد گرفتم محکم بغلش کردم و به خودم فشارش میدادم تا آروم بشه و کم کم اروم شد من از پشت بغلش کرده بودم دستشو اورد روی صورتم و صورتشو چرخوند تا ازش لب بگیرم یه لب طولانی ازش گرفتم و برگشت گفت اخ مجید با زبونت که کسمو گائیدی با کیرت میخواهی چکارش کنی لامصب؟منم گردنشو بوسیدم و گفتم بزار حالت بهتر بشه تا یه حال اساسی هم با کیرم به کس خوشگلت بدم عزیزم ، بیتا گفت مرسی مجید جون . کیرم لای رونهاش و جلوی کسش بود و هی کسشو به کیرم میمالید دیدم انگار خودش دوست داره زودتر بکنم تو کسش و آماده کس دادن هست گفتم بیتا جون نمیخواهی یکمی استراحت کنی؟ تازه ارگاسم شدیا ، بیتا گفت نه عزیزم بکن توم دارم میمیرم برای کیرتتتت بعد منم یه پاشو توی همون حالت که به بغل خوابیده بودیم گرفتم دادم بالا و بیتا خودش کیرمو گرفت و گذاشت دم کسش و گفت مجید بکننننممم بکنننممم منم کیرمو هول دادم تو کسش اخ که چه حالی داد کسش تنگه تنگ بود ، داشتم دقیقا جلوی چشم کامران بیتارو میکردم نمیدونید چه لذتی داشت وقتی میدیدم کامران داره کس دادن دوست دخترشو میبینه وقتی به کامران نگاه میکردم و تو کس بیتا تلمبه میزدم قشنگ از نگاه و حالت صورت کامران متوجه میشدم که اونم داره از دیدن کس دادن بیتا کیف میکنه همینطوری از پشت داشتم تو کس بیتا تلمبه میزدم و بیتا ناله میکرد منم سینه هاشو میمالیدم یکمی که از عقب کسشو گائیدم کشیدم بیرون و سریع بیتا طاق باز خوابید و نشستم جلوش و پاهاشو گرفتم دادم بالا و بازشون کردم کیرمو کردم تو کسش و بیتا ناله های میزد که شهوتمو برای گائیدنش هزار برابر میکرد افتاده بودم بین پاهاش و داشتم محکم میکردم تو کسش بیتا هی داد و ناله و هوار میزد هی میگفت اخخخ بکن بکن بکن هی اینو تکرار میکرد منم محکم میکردمش تا جائی که میتونستم کیرمو تو کسش فشار میدادم حس میکردم کیرم دیگه بیشتر از این فرو نمیره تو کسش اونم زیرم هی داد و هوار میزد و جیغ میکشید منو چنگ میزد دیگه اینقدر تند تند و محکم کسشو گائیده بودم که داشتم ارضا میشدم ولی همش دلم میخاست ادامه بدم دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم که با یه آآآهههه بلندی همه ابمو ریختم تو کس بیتا و افتادم روش و نفس نفس میزدم بیتا هم نفس نفس میزد جون نداشتم از روش بلند بشم بدنم کرخت شده بود نفسم درنمیومد انگار یه کشتی سخت و نفس گیر انجام داده بودم . همینطوری روی بدن ظریف و نرم و لطیف و خیس از عرق هردومون خوابیده بودم و کیرم همچنان تو کسش نبض میزد و احتمالا داشتم اخرین قطرات آبمو هم تو کسش خالی میکردم بیتا هم هی با ناخنهاش به کمرم و بازوهام میکشید و ناله میزد هی سعی میکرد کسشو روی کیرم فشار بده یه جورائی داشت کیرمو با کسش میمالید دیگه یکمی که حالم جا اومد خودمو از روش بلند کردم و کنار دستش خوابیدم ولی هنوز توانم برای بلند شدن خیلی کم بود فهمیدم که بیتا دستمو با دستش گرفته و داره دستمو فشار میده و این علامت خوبی بود که نشون میداد تونسته بودم بهش خیلی حال بدم و این علامت رضایتمندیش بود از سکسمون بعدش کامران گفت خسته نباشید خیلی سکس باحالی کردید منکه نگاهتون میکردم کیف کردم حتما شما دوتا صد برابر من بیشتر لذت بردید نه بیتا جون خوب بود ؟خوب کستو برات گائید عزیز دلم ؟بیتا هم گفت وای هیچی نگو کامران دارم از لذت گائیده شدن کسم میمیرم . من هم یکمی که نفسم بهتر شد از بیتا یه لب حسابی گرفتم و ازش هم تشکر کردم هم عذر خواهی کردم که باهاش خشن رفتار کردم بیتا هم گفت وای مجید من دیونه این سکس شدم بازم میخام عزیزم باشه باشه ؟منم گفتم باشه بیتا جون بعد کامران گفت بیتا جون مجید خان امشب و فردا هم هست نگران نباش بازم با هم سکس دارید بعد گفت خب برای راند اول بسه و یکمی استراحت کنید تا منم برم براتون یه چیزی درست کنم جون بگیرید و کامران رفت و منو بیتا هم همدیگرو بغل گرفتیم و هی با تن و بدن هم ور میرفتیم و همدیگرو نوازش میکردیم بیتا هی میگفت عاشق کیرت شدم مجید جون منم میگفتم تو حرف نداری بیتا جون نمیدونی چقدر لذت میبردم وقتی میکردمت بعد کامی اومد و گفت بلند شید بریم یه چیزی بخوریم و سه تائی رفتیم آشپزخونه و کامی شیر موز درست کرده بود البته از قبل انگار اماده کرده بود و ریخته بود توی لیوان با پسته و گردو یه معجونی درست کرده بود خلاصه زدیم به بدن کامی ازم پرسید خب مجید جون نظرت در مورد زیدم چیه پسندیدی؟منم گفتم دیونه دیگه بیتا زید منه نه تو بیتا هم خندید و گفت بله اقا کامی من دیگه زید مجید جونم شدم تو فقط باید شاهد باشی کامی هم خندید و گفت باشه بابا . خلاصه شب جمعه با بیتا بازم سکس کردم و بازم ابمو با میل خودش ریختم تو کسش و منو بیتا توی بغل هم خوابیدیم و کامی هم توی پذیرائی خوابید صبح که شد دیگه سکس نکردیم و فقط گپ و گفت و بگو بخند داشتیم و بعدشم برگشتیم تهران . خب من روم به روی کامی دیگه باز شده بود و بیتا هم شماره منو داشت و حتی دو سه بار هم بهم ادرس یه خونه را داد که رفتم و باهاش سکس حسابی کردم کم کم بیتا را راضیش کردم از اون کون بی همتاش هم اجازه بده باهاش سکس کنم که خب اولش یکمی ادا دراورد ولی معلوم بود کون بده هم هست که از کون هم کردمش البته بیچاره خیلی درد کشید ولی چندبار که جلوی کامی میکردمش بیشتر از کوون میکردمش که بیتا حسابی کیف میکرد تا اینکه دیگه بیتا خانم دلش هوس گائیده شدن توسط دو کیر را کرد نه کیر مثل کامی کیری مثل کیر خودم کلفت و بزرگ که هی پیله شده بود که مجید یکی رو پیدا کن مثل خودت کیر کلفت باشه دلم میخاد جفت سوراخهامو همزمان بگائید منم گفتم دست بردار دختر خودم که دارم حسابی بهت سرویس میدم دیگه چی میخواهی گفت نه الا و بلا دوست دارم همزمان از کس و کون بکنیدم منم به کامی گفتم باهاش صحبت کن تا منصرف بشه کامی هم گفت منکه نمیتونم منصرفش کنم تو هم که نتونستی پس بگرد یکی را مثل خودت مطمئن پیدا کن ترتیبشو بدین گفتم کامی دیونه من برای خودش میگم دوست داری بیتا جر بخوره کامی هم گفت خب من چکارش کنم خودش دوست داره گفتم من میتونم پیدا کنم ولی عواقبش با خودتونه ها از من گفتن بود کامی گفت کسی را در نظر داری؟گفتم اره خب میشناسم گفت مثل خودت کیرش کلفته؟گفتم خب نمیدونم ولی هم هیکل خودمه احتمالا کیرش هم باید کلفت باشه دیگه گفت ادم مطمئنیه گفتم اره بابا نترس منکه ادم بدی را نمیارم تو رابطه خودم بیتا جونم کامی گفت یه موقع درد سر درست نکنه گفتم نه من باهاش صحبت میکنم بعدشم میریم یه جا که ادرسی ازتون نداشته باشه گفت باشه پس بهمون خبر بده گفتم باشه . خب اون کسی که بهش اطمینان داشتم پسر خاله خودم بود یک سال ازم کوچیکتر بود ولی مثل خودم هیکلش درشت و اونم کشتی کار میکرد یه روز بهش جریان را گفتم البته نه همه ماجرا را اونم دهنش اب افتاده بود که بیاد با هم کس و کون بیتا را براش یکی کنیم منم بهش گفتم فقط همین یکباره و دیگه نباید پیگیر بشه اونم هی میگفت باشه باشه بعدش به کامی و بیتا خبر دادم اونها هم یه جای دیگه را بهمون ادرسشو دادن و منو پسر خاله ام با هم رفتیم و وقتی پسر خاله ام بیتا رو دید اب دهنش راه افتاده بود دیگه نگم براتون که منو پسر خاله ام چطوری بیتا جون را جلوی کامی گائیدیم بیتا چه نعره های میزد و هی میگفت وای کسم اخ کونم جرم دادین جرم دادین من و پسر خاله کس و کون بیتا را براش پره آب کردیم و بعدش پسر خاله را ردش کردم که بره راستش وقتی میکردیمش خیلی لذت باحالی داشت ولی وقتی دیگه تموم شد و بیتا نیمه جون ولو شده بود روی تخت دلم براش خیلی سوخت و گفتم دیگه بهش اجازه نمیدم چنین چیزی ازم بخواد و همین هم شد باهاش اتمام حجت کردم که اگر منو میخاد و دوست داره بازم باهاش سکس کنم دیگه دو کیره خبری نیست مگر اینکه دیگه دور منو خط بکشه بیتا هم قبول کرد که دیگه دو کیره سکس نکنیم ولی خب با کامی دو کیره بازم کردیمش ولی نه مثل اون روز که با پسر خاله ام کردیمش تقریبا یک سالی شد که با بیتا سکس داشتم یه روز همینطوری ازش پرسیدم واقعا کامی چطور دلش اومد تا تورو به این نازی و خوشگلی و بده دست من مگه اخه با هم خوش نبودید بعدش گفتم بخدا اگر تو دوست دخترم بودی هرگز اجازه چنین کاری را بهت نمیدادم ، بعد بیتا برگشت گفت مجید جون این یک سالی که ما با هم بودیم واقعا بینهایت بهم خوش گذشته و میخام یه چیزی را بهت بگم عزیزم گفت بگو بیتا جون بعد بیتا ازم قول گرفت که ناراحت و عصبانی نشم گفتم باشه عشقم ناراحت نمیشم بعد بیتا گفت راستش منو کامی زن و شوهر هستیم وای وقتی اینو گفت برق از کله ام پرید گفتم چی داری میگی بیتا ؟؟؟!!! گفت دارم بهت راستشو میگم منو کامی زن و شوهریم و این فانتزی جفتمون بود ، نمیدونستم چی باید بگم هنگ کرده بودم گفتم اخه چرا بیتا من همش فکر میکردم دارم دوست دختر کامی را میکنم بیتا خندید و گفت نه داشتی زنشو جلوش میگائیدی بعد بهم گفت قول دادی ازم ناراحت نشی عزیزم و باید بهم قول بدی بازم باهم سکس میکنیم گفتم والا نمیدونم چی بگم بیتا؟بیتا هم گفت عزیزم یکساله ما با میم و چه لحظه های شیرینی را با هم تجربه کردیم تورو خدا خرابش نکن عزیزم ؟منم گفتم باشه بیتا جون ولی ای کاش از همون اول راستشو بهم میگفتی بیتا خودشو برام لوس کرد و گفت اگر راستشو میگفتیم قبول میکردی منم خندیدم گفتم خب نه ، بیتا هم گفت پس خیلی خوب شد که بهت دروغ گفتیم منم گفتم اره .

نوشته: مجید

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها