داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

سکس عاشقانه من و عشقم زهرا

سلام دوستان من اسمم امیر 18 سالمه بچه خراسانم قیافه و تیپمم عادی و معمولی مثل همه ی پسرای دیگه ، بگذریم داستان ما از اونجا شد ک زهرا خانوم ک با ما نسبت دور فامیلی داره تو یکی از مراسم عروسی ک همه ی فامیل دورهم بودیم بحث انداخت ب گوشی و شبکه های مجازی منم ک خیلی تو کفش بودم و دوسش داشتم و ازش خوشم اومده بود بهش گفتم گروه و کانال تلگرام چی داری ، بهم جوابی نداد من بهش گفتم من گروه و کانال طنز زیاد دارم اگه میخوای شمارتو بده تا اد کنمت اونم با بی میلی گف باشه و خلاصه شماره زهرا رو تونستم گیر بیارم ، شب بهش پیام داد چ گروهی میخوای ، گف جک و مطالب طنز . منم اد کردمش ب گروها ، خلاصه گذشت و طوری شده بود ک کار هرشب ما شده بود چت باهم و زدن و گفتن حرفهای چرت و پرت ، تا این ک بعد شیش ماه منو زهرا باهم صمیمی شده بودیم و باید هر روز باهم چت میکردیم و حرف میزدیم ، من توی این شیش ماه تونسته بودم حسابی اعتماد زهرا رو جلب کنم و گهگداری باهم توی کوچه یا جاهای خلوت قرار میزاشتیم و من فقط تنها کاری ک میکردم پیشونیش رو بوس میکردم ، این جریان و اتفاقات گذشت و من زهرا رو یه روز دعوت کردم بیاد خونمون ، اولش قبول نمیکرد و میترسید با من ب خونه خالی بیاد ولی من بهش گفتم بیا ما که مال همیم و قراره زیر یه سقف باشیم و اصرار همش میکردم تا این ک بلاخره عشق ما جواب مثبت داد و قرار شد بیاد خونه ما ، یه روز ک مامانم رفته بود مدرسه (مامانم معلمه) و بابام هم سرکار بود زنگ زدم ب زهرا خانومی تا بیاد یادم رف بگم من تک فرزندم . من خودم کلاسمو پیچوندم اومدم خونه دیدم زهرا جلوی در منتظره منه ، کلید انداختم رو در ، رفتیم ب خونه زهرا رو جلو فرستادم تو خونه و گفتم خانوما مقدم ترن بعدش ک رف تو من از پشت بغلش کردم و در گوشش گفتم دوستت دارم بعدم یه بوس از لپش کردم و ولش کردم ، بهش گفتم چیکار کنیم عشقم بهم گف تو بگو ، منم از خدا خواسته گفتم اول یچی بخوریم ب عنوان صبانه من شکمم خالیه بعد قلیون بکشیم بعدم یکم بغل بغل کنیم .
اووووو ببخشید یادم رف از زهرا بگم زهرا جون من یه دختر 18 ساله قدش حدود 160 وزنش هم تقریبا55 ، کاملا گوشتی و تو پر هستش جیگرم .
یه نیمرو انداختم باهم خوردیم گفتم تو ظرفا رو بشور من قل چاق میکنم ، کارش ک تموم شد باهم یه قلیون کشیدم بعدش بهش گفتم بغل بغل کنیم اول یکم ناز کرد ولی خلاصه راضی شد ، رفتیم تو اتاق من روتخت دارز کشیدیم و بغلش گرفتم و همش بوسش میکردم ، من یکم گوشاشو خوردم و رفتم سراغ گلوش یکم هم گلوش رو ک خوردم بهش پیشنهاد سکس دادم گفت نه من بهش گفتم عشقم تو مال منی قرار باهم زندگی کنیم ما که قراره این کارو کنیم چرا الان نکنیم یا منو تو ک انقد باهم راحتیم و من بوست میکنم لبام ب لپات میخوره حالا اونجام ب ک و ن ت بخوره چ اشکالی داره ما واسه همیم خلاصه راضی شد و گف یجور باشه دردم نگیره منم گفتم چشم ، شلوارشو دراوردم یکم رونای سیفیدشو بوسیدم بعدم باز سرمو بردم بالا و لب میگرفتم با دستام هم مانتوش رو در اوردم ، سوتین و شرت مشکی پوشیده بود یه ست قشنگ یکم سینه هاشو خوردم بعدش باز ازش لب گرفتم و شروع کردم قربون صدقش رفتن ، دوباره سرمو اوردم پایین شکمش رو بوس میکردم و پایین میمودم و بهش میگفتم تو مال منی تا رسیدم ب شورتش ، دس انداختم درش بیارم گف نه من خودم درش میارم تو هم لباساتو در بیار خلاصه از این تنگ بازیا??? منم لباسامو در اوردم وقتی چشم ب کسش افتاد یه کس سفید و تپل ب قول بچه های ولایتمون دوتا پا بیل کس داشت ، بهش گفتم برگرد از اونجا ک دختر بود باید از عقب میکردم وختی برگشت منم بدون معطلی رفتم روش خوابیدم و بوس میکردم پشتش و گردنشو بعدش یکم خودمو جا ب جا کردم و یه تف انداختم رو کیرم ، ( کیرم 17 سانته دروغ نباشه ) بعدش سرشو ب سوراخ کونش ک نزدیک کردم و با یه فشار و ب زور سرشو کردم داخل ، اونجا خیلی تنگ و یکم داغ بود ، یکم وایستادم تا جا باز کنه ولی چشمم ک ب صورت زهرا افتاد ک از درد سرخ شده بود و اشک تو چشاش جمع شده بود کلا منصرف شدم قید همه چیو زدم و کیرمو کشیدم بیرون گذاشتم لای پاهاش و خودم روش خوابیدم و در گوشش گفتم من دنیامو میدم ولی نمیزارم سختی بکشی و ناراحت باشی بعدش یه پنج مینی لاپایی زدم و از پشت هم گردنشو میخوردم ک ابم اومد ، بعدش یه نیم ساعتی تو بغل هم لخت دراز کشیدیم و بعدش بلند شدیم لباس پوشیدم تا این ک اماده رفتن شد منم یه بوس از پیشونیش کردم و بهش گفتم مواظب خودت باش و خدافظی کردم ، الان هم میخوام دفترچه خدمتمو پست کنم و از خدمت ک اومدم برم خاستگاری خانومم دوستان اگه داستان بد بود حوصلتون سر رف ببخشید امیدوارم شاد و موفق باشید همه هم ب عشقای واقعیشون برسن . STive

نوشته: Amir.JOon

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها