داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زهرا میلف همسایه

سلام.من مهدی ام یکی از شهرای شمال کشور،۲۱سالمه و الان توی دوران تخمی خدمتم،سرتونو درد نیارم.توی محله ما همه خونه ها طرح ویلاییه و تقریبا ده تا خونه پایین تر خونه یه زن و شوهر و ۳ تا بچه شونه که شوهر زهرا خانوم رانندس و خیلی کم وقت میزاره برای زنش و چون سنشم بالاست اینجوری که خود زهرا میگفت نمیتونست زهرارو از کیر سیر بکنه. زهرا جون ۳ تا دختر داره که دوتاش ازدواج کردن و یکیش که تقریبا ۲۳ سالش میشه پیش خودش زندگی میکنه و همیشه تنهان…زهرا خانوم ماهم ۴۴ سالشه و از هیکلشم بگم ورزشکار و کون خوش فرم و سینه های ۷۵ شق و رَق که توی همسایگی همو میشناختیم و تقریبا هر روز توی کوچه همو میدیدیم.گذشت و گذشت تا ما رفتیم خدمت تیرماه ۱۴۰۲ بود که اومده بودم مرخصی منو با کوله سربازی دید توی کوچه و حسابی حال و احوال و کجا خدمت میکنی و سخته یا نه و بلاخره تموم میشه و ازین کسشرا که منم یکمی کسلیسی کردمو رفتم خونه.گذشت دو روز بعد از این قضیه که من داشتم ماشینو جلوی در می نشستم که دیدم زهرا خانوم وسیله خریده و داره میبره خونه حسابی دست و بالش پر و یه تعارف الکی زدم اونم از خدا خواست و وسایلا رو براش بردم از پشتش که میرفتم محو کونش شده بودم یه جفت صندل تابستونه پوشیده بود با یه شلوار تنگ که مچ پاهای سکسیش دیوونم کرده بود وسیله هارو بردم توی حیاط خواستم بیام بیرون گفت مهدی جان اگه میشه بیا این لامپ پذیرایی مونو عوض کن امشب مهمون دارم تولد هانیه اس میخوان دوستاش بیان منم از خدا خواسته رفتم داخل دخترش خونه نبود مشغول عوض کردن لامپ بودم که دیدم لباس عوض کرد و با یه ساپورت آبی فوق تنگ و یه تیشرت صورتی که سوتینم نبسته بود اومد با یه شربت بهار نارنج تشکر کرد وقتی داشتم شربتو میخوردم فقط چشم به چاک کصش بود و نوک سینه هاش که یجورایی پیدا بودن .دلو زدم به دریا لیوانو گذاشتم تو سینی و دست گذاشت لای پاش و شروع کردم گردنشو بوسیدن .انگار از خداش بود حسابی غرق هم شده بودیم که یهو به خودم اومدم دیدم داریم لباسای همو وسط پذیرایی در میاریم که دستمو گرفت و رفتیم توی اتاق خواب دخترش انداختمش روی تخت شروع کردم سینه هاشو خوردن لعنتی خیلی خووب بود کم کم رفتم پایین شورت زرد سکسیشو در اوردم کصش شیو کرده نبود ولی پشمالو هم نبود معلوم بود سه چهار روزی از شیو کردنش گذشته ولی در کل کص کوچولو و تمیزی داشت و مزه بهشت میداد و قرمز تیره بود شروع کردم به خوردن کصش یه ۵ دقیقه ایی حسابی با ولع کصشو خوردم دیدم داره از حال میره یکم لب گرفتم باهاش و خودم دراز کشیدم بهش گفتم بیا بالا اومد روم کیرو با دستش تنظیم کرد روی کصش با یه عشوه خاص اروم نشست روی کیرم و شروع کرد بالا پایین کردن سرعتو بردیم بالا که یهو دیدم داره از خود ببخود میشه و ارضا شدن زهرا خانومو دیدم دمر خوابوندمش و در گوشش گفتم حالا نوبت منه گذاشتم تو کصش و اروم تلمبه میزدم که گفت بریز توش لوله هام بستس منم که از این حرفش بال در آورده بودم تلمبه هارو سریع تر کردم و با یه حرکت جانانه آبو ریختم توش سریع جمع جور کردیم و رفتم.از اون روز به بعد هر وقت میام مرخصی زهرا خانوم روحمو تازه میکنه و قراره این دفعه یه شب باهم بخوابیم اگر بتونه دخترشو بپیچونه…

نوشته: Mahdi

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها