داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

عاشقانه ی زهرا دختری از روستایی خیلی دور

سلامو علیکم.
من زهرا هستم این داستان مربوط میشه به سه الی دوماه پیش من در روستایی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دور زندگی میکنم ، من 3 برادر و 3 خاهر دارم که انهارا بیشتر از کیر محمود دوستدارم؛اینم بگم من یک مادر و یک پدر نیز دارم ،پدرم که بیشتر مواقعات روی کار است و مادرمم هم همیشه خدا روی خونه ی حاجر خانوم است و با آن بسیار صحبت میکند،پس بنا به گفته های من من اصلا انهارا نمیبینم. ماجرای عاشقانه و سکسی و انجمن کیر تو کس من از انجایی شروع میشود که پدر جنده ام برای تولد مبارکم یک گوشی ساسونگ میخرد که لمسی است ولی به دلیل نداشتن پول بیشتر برایم اینترنت داده های همراه را نمیخرد ،همچنین برایم یک سیم کارت خرید،از اون به بعد چون در روستای خیلی خیلی خیلی دور افتاده ی ما کسی گوشی نداشت من با گوشیم به دور روستا میرفتم و میچرخیدم و گوشیم را به نمایش میگذاشتم و احساس شاخ بودن به من حقیر دست میداد.ناگهان پس از گذشت تِری روز برایم یک پیامک امد که به من اینترنت رایگان ‌میدهد ، من که در کونم عروسی بود خوشحال بودم و آن را فعال کردم و دو گیگ اینترنت رایگان به من هدیه داده شد من واتساپ تلگرام و… نصب کردم و بعد از گذشت چندین ساعت یک مسیج ناشناس برایم امد که یک پسر ی بود که برای من پیام فرستاده بود سلام من یک پسرم شما؟من نیز خودم را معرفی کردم و با هم کمی چت کردیم و بعد او به زبان انگلستانی برایم نوشت ای لاویو ، من معنی این کلمه را نمیدانستم چون مسلط به زبان انگلیسی نبودم و معنی این کلمه را از یکی از برادران کص کشم پرسیدم و انها به من گفتند معنی این کلمه یعنی دوستت دارم بعد از فهمدین معنی این کلمه نور عشق و انجمن کیر تو کست و انسانیت در وجود من تپید و ناگهان اب کصم چنان با قدرت و شدت پنج کیلموتری فوران کرد که پرده ی من پاره شد و…(خلاصه بریم برای ادامه داستان انجمن کیر تو کس و عاشقانه ی من) و من گوشیم را در اوردم و به اون گفتم من هم ای لاویو به تو ، روزها گذشت احساس میکنم دوروز گذشت، و من با او هر روز هرروز صمیمی تر میشدم راستی یادم رفت به شما اعذار محترم تعالی بگویم ان پسر اسمش محمود بود، میگفتم یک روز او به من گفت بیام طهران و او را ببینم من نیز از ان روز به بعد میخواستم بروم تهران ولی با چه ماشینی و با چی… روز ها مانند برق میگذشت و عشق من بیشتر و بیشتر میشد(کلا ‌چهار روز گذشت) و من بلاخهره پدر حرومزاده ی مادر جنده ی پیرم را راضی کردم که مرا ببرد تهران ولی اون کصکش مادرجنده حرومی راضی نشد و من را نبرد تهران، من انقدر عاشق محمود بودم که همان شب وسایلم را جمع کردم و با کوله باری از سفر راهی طهران شدم ، خلاصه بگویم یک زن پیر که راننده تاکسی بود مرا با لامبورگیردی اش سوار ماشینش کرد و برد مرا به طهران و مرا پرت کرد در انجا، محمود به من گفت بیا به کافه ستاره و مرا در انجا ملاقات کن، من نیز با ولع رفتم به کافه ی ستاره وقتی به انجا رسیدم ناگهان با دری مواجه شدم که با دیدن من باز میشد و با ندیدن من بسته میشد و از همین چیز فهمیدم محمود برای دیدن من خیلیی تدارکات دیده ، وقتی وارد شدم یک مرد به من نزدیک شد و فهمیدم ان محمود است وبقلش کردم و بااو سلام و اهوال پرصی کردم، روی یک صندلی که مثل چوب بود نشستیم و حرف زدیم.
محمود:وایییی عزیزم خیلی خوشحالم که اکنون تورا میبینم.
من: من هم نیز بسیار بسیار خوشحال هستم که تورا میبینم عشقم.
خلاصه با هم حرف زدیم که یک گارسون امد و گفت خانم و اقا چه چیزی میخورید من برای اینکه خیلی شاخ بازی و مدرن بازی در بیاورم گفتم سلام گارسون محترم من فقط یک لیوان اب میخورم ولی محمود اسرار کرد غذایی نیز سفارش بدهم ، من نیز به او گفتم خب برای من نون پنیر با هندونه بیارید، گارسون گفت متاسفانه چنین چیزی در منوی ما نیست و ناگهان محمود گفت دوتا بگستراناگعفت برای ما بیاروید ما غذا را خوردیم و محمود از من پرسید امشب را کجا میمانی عزیز تر از جانم گفتم با خودم پتو اوردم و توی ان میخوابم و ناگهان محمود گفت عزیزم بیا به خانه ی ما ما در خانه ی مان یک کولر دو جداره داریم و… من نیز بخاطر وجود کولر تحریک و به خانه ی ان رفتم من توی پذیرایی خوابیدم و او هم توی پذیرایی شب بود خسته بودم و ناراحت از ترک روستا و برادران و خاهران و مادر و پدر کص کشم خلاصه خوابیدم، ولی ناگهان بیدار شدم و احساس کردم محمود دارد با کونم از روی دامن مقنعه بازی میکند من با این حرکت خارقالعاده و محشر و جدالخالعه ی او تحریک جنسینی پیدا کردم و بلند شدم و او نیز بلند شد و لب هایم را بر لب های او بفشار و گشادیدم او نیز طی یک حرکت معجزه اسا لباس های مرا جر و به کندیندن داد و من نیز نامردی نکرده و لباس های او را گاز گرفته و کندم او نیز با دیدن من مرا گاز گرفت و خاباند و لب در لب من با پستان های بلورین خاک خورده ی کثیف خوشگلم بازی کرد و من نیز با یک دست سینه های او را گرفته با یک دست کون خود را ماساژ و با دستی دیگر شرتش را کندم که یک چیز فولادین به اسم کیر را مشاهده کرده و بدون اطلاع و هماهنگی قبلی اورا به توی دهنم سند و ارسال کردم و کیرش را مثل بستنی کیم خوردم تا 60 دقیقه میخوردم که کیرش را از دهانم در اورده نفس عمیقی کشیدم و مرا کمی خورد و من نیز اورا نوازش کردم و او نیز نگاهی به کص من کرد و کیرش را توی کصم کرد(توجه کنید همه ی این انتفاقات بدون هماهنگی قبلی روخ میداد)

زهرا؛اوه اوه اوه محمود من را بگا
اوه یس یس ایت ایز a دیک اند ویری هاتتتتتت فاکررررر .
محمود: اوه یه بچ ای ام فاکر یو اند فاکینگ now اند فاکینگ یور pusy یوووووووووووووووو.
بعد از انجام این حرکات انجمن کیر تو کس و عاشقانه اب من به صورت ناگهای و همزمان با اب محمود امد و محمود ابش را ریخت توی کص من(بدونید اینم بدون هماهنگی بود) ناگهان نمیدانم چی شد که محمود بلند شد و گفت عهههه کیرم تو کص خارت اشتباهی ریختم توت و مرا بلند کرد و با دستانش مرا انداخت بیرون از خانه و من نیز با گریه به روستا باز گشتم و ماجرا را برای پدرم تعریف کردم که ناگهان خیلی هارد پدرم مرا کرد‌. خیلی ممنون از اینکه این داستانو خوندین شاید یکم غلط املایی داشت و دلیلشم اینه که دارم تو کافی نت تایپ میکنم و صاحب اونجا هم بخاطر اینکه پول ندارم داره منو میگاد.

(جدا از هر شوخی خیلی ممنون که وقتتونو گذاشتین و داستان کیری تخیلی منو خوندین ببخشید اگه کمو کاستی داشت ولی خب ی داستان فان بود و تلاش کردم که تا میتونم فانش کنم، فعلا بدرود)

نوشته: عمو نقلی

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها