داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

زهرا عشق اشتباه

سلام به دوستان اسم( مستعارم سعید) قد 180 وزن 78 وکاملا معمولی هستم. تقریبا دوسال پیش 18سالم بود تازه مدارس اغاز ب تدریس شده بود منم در راه مدرسه همیشه میرفتم دم در دوستم و با هم میرفتیم مدرسه. یه روز زود رفتم ساعت 7صب ما همیشع 7نیم میرفتیم رفتم دم درشون دیدم یه دختر خوشگل (اسم مستعار زهرا ) داره میره مدرسه با چشام داشتم میخوردمش که دوستم یهو اومد گف کجایی سعید اومد نزدیک احوال پرسی کردیم ازش پرسیدم دختره کیه گفت همسایمونه از اون ب بعد دگ همیشه ساعت 7میرفتم دم درشون تا زهرا بیاد من یکم ببینمش بر خلاف دوستان من کاملا خجالیتم دگ کم کم نزدیک دی ماه میشدیم یبار با دوستم امتحان انشا بود نوشتیم زود رفتیم بگردیم .توی شهر ما جاهای دیدنی نیس دو پاساژ تو راه زهرارو با دوستش دیدم ب دوستم گفتم بریم دنبالشون گف باشع دیدیم رفتن توی ی کافه من دوستم رفتیم نشستیم تو کافه دوستم گف سعید بهترین فرصته برو جلو منم خجالتی ب هیچ دختری پیشنهاد نداده بودم دگ عزم جذب کردم رفتم جلو ی سلام با ترس دادم زهرا برگشت گف سلام بفرمایین گفتم من یه چند وقته شمارو زیر نظر دارم دختر خوبی هستین خواستم باهاتون بیشتر اشنا شم زهرا گف اقای گفتم اسمم سعید هست گف اقا سعید من شما رو نمیشناسم من گفتم اگه دوس داشتین چند جلسه باهم حرف بزنیم تو کافه یا مکتن های همومی دگع گف شمارتونو بدین خبرتون میکنم شماررو دادم رفتم پیش دوستم تو کونم عروسی بود رفتیم
ی هفته گذشت چند تا امتحان دادیم ی نفر ناشناس پیام داد
_سلام
+سلام شما
_اومد جوابتو بدمتازه شناختم
+بفرماین سرپا گوشم
_گف من با شمارم بهت پیام دادم ینی جوابم مثبته
انقدر خوشحال بودم شب فقط باهاش چت کردم اصلا نخابیدم ی دوماه هرزگاهی همو میدیدیمو کل شب روزم چت شده بود که کرونا اومد اوایل هر دو میترسیدیم 6ماه اصلا همو ندیدیم فقط چت میکردیم 15 شهرویر بود اون میرفت مدرسه منم ب بهانه دیدن میرفتم میدیدمش
یبار رفتیم پارک من با زهرا دوستم با عشقش جرعت حقیقت بازی میکردیم بتری افتاد ب سمت من حقیقت انتخاب کردم گفتن تو گالری چی داری من شدم سرخ رهرا فک کنم شک کرد گوشیمو چک کرد رمز گوشیم اثر انگشت زهرا بود رف گالری یهو ترکید از خنده همه فهمیدن گفتن خاک تو سرت این فیلما چیع نگا میکنی منم ک خجالت کشیدم رفتیم رسوندموشون با ماشین بابام رسیدم خونه رفتم سراغ گوشی با زهرا چت کردم گف سعید فیلم هارو پاک کن گفتم اخه هفته یبار دلم میخاد خودمو ارضا کنم گف تا منو داری بهشون نیاز نداری اولین جرقه حرف سکسی بود بعدش تمام حرفامون سکسی بود
یروز خونه ما خالی بود زنگ زدم میای ببینمت گف چرا گفتم دلم تنگ شده گف کجا بیام گفتم بیا سرکوچتون با اسنپ دارم میام دنبالت رفتم دنبالش رفتیم خونه اولش خیلی میترسیدم ولی دلو زدم ب دریا رفتیم بالا نشستیم یهو زد زیر خنده گفتم چیشد خره گف خیلی ترسیدیما رفتم دو لیوان اب اوردم خوردیم یدفعه زهرا پرید روم لبمو شروع کرد ب خوردن منم شروع کردم لباشو ولکردم رفتم سراغ گردن خیلی حساس ود منم جای حساسشو پیدا کردم انقدر خوردم دستمو از روشلوار کشیدم رو کسش گف بسه سعید بلند شو بلند شدم کیرمو در اورد 15سانت بود بدون چون چرا کرد دهنش لامصب 4دقیقه نشد ابش اومد زد گفتم بلد شو بریم اتاق خونه ما نه مبل داره ن تخت رفتم لحاف مامانمو گذاشتم زمین عشقم گفتم بخاب روشون شلوارشو کشید پایین ی کس خوشبو بود منم ی نوک زبون زدم دیدم چ ابی داره میاد ی دودقیقه خوردم گف سعید بکن کوسم من گفتم نمیتونم بکنم از کون میخای بکنم گفت درد میکنه گفتم اولش درد داره گف اگع زیاد درد داشت نمیزارم دیگ بکنی گفتم باشه یکم کرم زدم یکمم رو سوراخ کونش اول با انگشت جا باز کردم کیرمو کردم کونش اولش کشید بیرون گف درد داره گفتم ی ذره درد داره گفت یواش یواش بزار گفتم باشه گذاشتم یواش یواش تا نصف کردم لامصب نمیرف تو یدقیق وایستام کشیدم بیرون دوباره کردم دیدم دیگ کم درد داره تلمبه زدم تا ابم اومد خالی کردم تو کونش نشستیم همونجا بیچاره نمیتونست بشینه ی نیم ساعت نشستیم کونش خوب شد لباسارو پوشید بردم رسوندم با اسنپ

برگشتم رفتم دوش اومدم چت کردیم دیگ فامون جدی تر شد یروز دوستم گف زهرارو تو ماشین دیدم گفتم شاید اسنپ بود حرفشو باور نکردم تا با چشای خودم دیدم انگار تمام غمارو ریختن کلم من که دگ حرفی برا گفتن نداشتم نمدونم تا حالا حس کردین یا ن ولی درد خیلی بزرگیه.
پدرم نظامیه بهش ماموریت دادن از شهر خودمون باید بره منم که کول بالی غم داشتم از شهر رفتیم رفتیم ی شهر بزگ خونه سازمانی دادن رفتیم توش من دگ حال نداشتم حتی غذا بخورم مامانم هی گیر میداد دیدم یهو ب من زنگ زد زهرا داشت گریه میکرد گف بدون خدافظی چرا رفتی گفتم اشک تمساحو پاک کن من دیگ مردم منو فراموش کن گف چی شده گفتم هیچی از رفیقم بپرس قط کردم
رفتم بیرون قدم بزنم دیدم چنتا پسر دارن ی دخترو اذیت میکنن رفتم کمک کنم یکی از نامردا زد از چشم دخترو منو برد بیمارستان گفتن چشش اسیب دیده باید زنگ بزنیم خانوادش دگ من حسه چیزیو نداشتم خانوادم اومدن گفتن چی شده دختره تعرف کرد مامانم گف الهی بمیرم
دکتر چنتا قرص قطره نوشت مرخص کرد اومدیم خونه مامانم گف دختر خوبیه چطوره بریم خاستگاری منم که تازه داشت همه چیو فراموش میکردم دختری که ب خاطرش 7صب میرفتم ببینم قسمت نشد ولی دختری که یروز حتی درست حسابی ندیدمش نمیشناسمش قسمت شد بریم خاستگاری
بعد از کلنجار با خودم قبول کردم رفتیم دختره جواب مثبت داد ولی پدرش مخالفت کرد گف شغلت چیه گفتم دانشگاه فرهنگیان درس میخونم حقوق میدن امکانات میدن گف خونه چی گفتم جور میکنم دگ اخرش پدرش قبول کرد الان با دختر نامزدیم ولی زهرارو فراموش نکردم

نوشته: سعید

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها