داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شروع رابطه با مامانم (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام ای دوباره خدمت دوستان انجمن کیر تو کس
بابت تاخیر ببخشید فیلتر شکن خوب نداشتم که بیام پیشتون
قبل از شروع ادامه ی داستان باید بگم دوستانی که دوست ندارن این مدل داستان هارو خب نخونید کسی مجبورتون نکرده و مورد بعدی اینه که دوستانی که همش میگن ساخت یه ذهن جقی و فلان باید بگم آقایون بکن شما که انقدر ادعای کردنتون میشه توی این سایت چیکار میکنید آخه
خب بریم سراغ ادامه ی داستان
اون شب که اون برنامه با مامانم تموم شد رفت و صبحشم من رفتم مغازه و تا آخر شب مغازم بودم بعدشم که اومدم خونه انگار هیچ اتفاقی نیفتاده بود و اصلا هم دیگه به روی هم دیگه نیاوردیم و من هر شب به یاد اون شب که دست های نرم مامان به کیرم خورده بود اون کون نرمش که با شلوار خونگی راه می‌رفت می‌لرزید جق میزدم بعد از یکی دو ماه بالاخره تونستم طلاق بگیرم و راحت شدم گذشت تا اول تابستون بود و مارو عروسی دعوت کرده بودن یکی از روستا های همدان از اونجا که بابام توی کارخونه کار میکرد نمیتونست بیاد قرار شد که منو مامانم با هم بریم عروسی شب قبل از رفتن مامانم گفت نیما داییت میگه اگه بابات نمیاد جا دارید ما هم با شما بیاییم گفتم باشه فرداش ظهر قرار شد بریم که شب به عروسی برسیم من رفتم مغازمو یه خورده جمع و جور کردم بعدشم اومدم خونه دوش بگیرم بعد بریم اماده که شدم مامانم اومد توی حیاط که بریم وقتی دیدمش پشمام ریخته بود تاحالا اینجوری تیپ نزده بود همیشه چادری بود وقتی می‌خواست بره از خونه بیرون چادر از سرش نمیوفتاد ولی اون روز یه مانتو زرد رنگ جلو باز کوتاه تا روی کونش با شلوار سفید رنگ، زیر مانتو شم یه تیشرت مشکی که برجستگی ممه هاش قشنگ دیده میشد برجستگی کونشم که دیگه نگم براتون من همین جوری یه لحظه شوکه شدم نگاش کردم خودشم فهمید منظورم چیه از این نگاه کردن گفت زهرمار بدو بریم داییت اینا هم منتظرن بریم دنبالشون منم همین جوری که توی فکر مامان بودم رفتم سوار شدیم و رفتیم دایی و زنو بچش ام سوار کردیم و رفتیم از حق ام نگذریم زن داییم ام خیلی خوشتیپ و خوشگل کرده بود ولی خب سنش خیلی بالا بود خیلی چشمو نگرفته بود لباساشم سر سنگین تر بود
بعد از سه ساعت رسیدیم اون روستایی که عروسی بود توی همدان و توی راه کلا دایی من داشت کوس شعر می‌گفت من کل به فکر مامان بودم و بد جور راست کرده بودم و آب شهوتم شورتمو خیس کرده بود وقتی رسیدیم اونجا همه شون پیاده شدن رفتن و زنا رفتن توی قسمت زنونه و مردا ام توی قسمت مردونه عروسی تا شب ساعت ۱۱/۱۲طول کشید و بعدش تموم شد داییم اینا توی اون روستا یه فامیل داشتن و قرار شد هم اونا هم منو مامانم مهمون اونا باشیم ولی من اصلا راحت نبودم به مامانم گفتم بیا برگردیم الان گفت نه شبه خطر ناکه گفتم نه مامان خوابم نمیاد بیا برگردیم من صبح بتونم برم در مغازم بسته نباشه مغازم گفت داییت اینا چی اینا نمیان الان که رفتم به داییم گفتم اولش گفت نه الان نرید خطر ناکه بعدش گفت اگه میخوای برید خب برید ما نمیاییم ما فردا با یکی دیگه از فامیل ها میاییم اونا ماشینشون خالیه خاصه ما جمع و جور کردیم و راه افتادیم به سمت قم ساعت ۱شب بود که راه افتادیم مامانم همش داشت حرف میزد که مثلا من خوابم نبره اما من از شق درد مگه خوابم میبرد همش چشمم به رون های مامانم بود که شلوار سفید پوشیده بود افتادیم توی اتوبان خیلی آروم میومدم ۸۰/۹۰ تا کلا سرعت میومدم میخواستم آرامش باشه به مامانم گفت مامان امروز حسابی به خودت رسیده بودیا گفت بعله دیدم توی حیاط داشتی میخوردی آدمو گفتم من کی خوردم نگاه کردم فقط گفت آره تو راست میگی یه خورده دیگه اومدیم یه جای اتوبان چراغ داشت قشنگ روشن شده بود توی ماشین من نگاه کردم به رون های مامان که کنارم نشسته بود انقدر تپل و گوشتی بود که نتونستم نگه دارم خودمو ناخودآگاه دستم رفت روی رونش یه نگاه کرد بهم من روم جلومو نگاه کردم و چشامو بردم سمت جاده همین جوری فقط دستم روی رونش بود یه نیم ساعتی رفتیم تا رسیدیم به یه عوارضی دیگه دستمو برداشتم بعد عوارضی مامانم گفت وایسا اینجا ببین دستشویی نداره اینجا ها گفتم جیش داری گفت بی ادب یعنی چی آخه وایسا یه آبی به صورتمون بزنیم خوابمون نبره گفتم بخدا من خوابم نمیره نترس نمیدونست کیرم داره می ترکه از شق دردی
خلاصه پیاده شدیم رفتیم سمت دستشویی رفتیم پایین از ماشین مامانم دید که راست کردم از زیر شلوار پارچه ی قشنگ معلوم بود همین جوری نگام کرد ولی هیچی نگفت رفتیم دستشویی و من الکی رفتم کیرمو در آوردم دیدم سیل راه افتاده توی شورتم دوباره کردمش توی شلوارم و اومدم سمت ماشین سوار شدیم و ادامه مسیر وسط راه دوباره دستمو گذاشتم روی رون مامان یهو مامان گفت نکن نیما دوباره اونجوری میشیا گفتم چه جوری گفت الان پیاده شدی از ماشین خجالت نکشیدی کسی ببینه گفتم چیو گفت باشه تو خودتو بزن به اون راه منم دیگه رسماً داشتم رون مامانو میمالیدم حسابی کیرم باد کرده بود از زیر شلوار دستمو از روی رون مامان برداشتم که جای کیرمو درست کنم مامان یه دفعه گفت دیدی گفتم باز اونجوری میشی خب‌ چرا دستتو میزاری روی پای من گفتم بیخیال مامان دنیا برای من جهنم بوده کلا تو دیگه نصیحتم نکن گفت نیما جان پسرم درست نیس این کارت بیا دوباره ازدواج کن یه دختر خوب پیدا کن خودتت اون موقع دیگه اینجوری ام نمیشی که اذیت بشی باز رفت توی فاز نصیحت و فلان گفتم مامان جان یه بار گرفتم چیشد ول کن بابا گفت همه که مثل اون نیستن گفتم اووووه تا من برم با طرف آشنا بشم بخواییم مراسمات بگیریم بریم جلو زنم بشه یک سال می‌کشه من الان توی فشارم دارم می‌ترکم گفت همه همین جوری هستن دیگه گفتم بیخیال ولش کن همین جوری داشتم رانندگی میکردم و دستم روی کیرم بود مامانم گفت میخوای مثل اون شب برات بزنم گفتم چیییی گفت اگه میخوای یه جا وایسا بزنم گفتم واقعا میگی گفت زود باش تا پشیمون نشدما منم سریع یه معکوس کشیدم گازشو گرفتم رفتم تا یه پارکینگ توی اتوبان پیدا کردم نزدیک ساوه بودیم رفتم توی اون پارکینگ دوتا تریلی ام پارک بودن ساعت ۲:۳۰ شب بود
به مامانم گفتم مامان وازلین نداریم خب
گفت ساکت باش صندلی تو بخوابون چشاتم ببند
داشتم میمردم خوابوندم صندلی رو مامانم خودش شلوارمو تا روی زانوم زد پایین گفت چه خبرتهههه این وازلین نمی‌خواد که یهو من بلند شدم گفتم چرا چی شده گفت مگه نگفتم چشاتو ببند منو نگاه نکن گفتم باشه باشه ببخشید خوابیدم و رفتم توی حس چشام بسته بود مامانم آستین شو داده بود بالا و داشت برام جا میزد و منم اه و اوه میکردم یه لحظه یه حس دیگه روی کیرم حس کردم و آروم باز کردم چشامو دیدم داره زبون میزنه کیرمو گفتم ایییی مامان گفت چیه داره میاد گفتم نه هنوز
مامان داری میخوریش؟؟؟
گفت دوست داری بخورم
گفتم آره مامان توروخدا
توی ماشین خیلی گرم شده بود بلند شدم کولر زدم بعد دوباره خوابیدم
داخل ماشین هم تاریک بود هم روشن نور صفحه کیلومتر و اینا یه خورده روشن کرده بود به زور میشد دید داخلو مامانم شروع کرد خوردن کیرم وای وای داشتم میترکیدم از لذت زیاد دست انداختم از زیر به ممه های مامانم که مامانم دست انداخت تیشرتشو که زیر مانتو جلو بازش پوشیده بود رو با سوتینش داد بالا سینه هاشو در اومد باورم نمیشد ممه های سایر ۷۰ مامانم دستمه و خودشم داره کیرمو میخوره دو دقیقه بعدش بدون این که بتونم به مامان بگم آبم پاچید بیرون و همش توی دهن مامان خالی شد مامان دستشو گرفت جلو دهنش در ماشین باز کرد و همه رو تف کرد بیرون بعدشم بدون این که چیزی بهم بگه بطری آب برداشت پیش ماشین دهنشو شست بعدش نشست توی ماشین شروع کرد غر زدن بیشعور خب بگو داره میاد اه اه بدم میاد منم همین جوری کیرم بیرون بود و بی‌حال خوابیده بودم گفت پاشو خودتو جمع کن بی تربیت منم تمیز کردم خودمو پوشیدم راه افتادیم

ادامه دارد… لطفاً نظر خوب بدید و فوش ندید…

نوشته: نیما

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها