داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

از رون پاش شروع شد

دفعه ی اول که رونش را دیدم گفتم این رون مال منه و یه روزی میمالمش تو همین فکرا بودم که خودش چادر را انداخت رو پاهاش .جلو جمع بودیم یعنی شرم و حیا گرفتش و خودش را جمع و جور کرد .شب با دیدن اون رونای خوش تراش خوابم نبرد و تو فکر جور کردن اون رونا بودم . فردا ظهر موبایلم زنگ خورد باورم نمیشد خودش بود و خواست برم خونشون ماهوارش را درست کنم . من هم از خدا خواسته با یه کم ناز کزدن که نمیام کار دارم و شب میام دیدم داره اصرار میکنه همین ظهری بیام و فهمیدم میخواد کار نیمه تموم دیشبش را کامل کنه و روناش را نشونم بده . رفتم آپارتمانشون در واحدشون که رسیدم قلبم یه جور دیگه میزد و در را زدم .خیلی رو باز و راحت اومد در را باز کرد با یه لباس مجلسی مشکل پر از پولک و یه ساپورت وقتی راه میرفت سفیدی رونای تپلش از سوراخ های ساپورتش معلوم بود .رفتم سر ماهواره دیدم هیچ مشکلی نداره و با اب پرتقال تگری اومد استقبالم .گفتم این که مشکلی نداره گفتم بد کاری کرم دعوتت کردم .من هم گفتم نه پاشدم کنارش نشستم و پاهای خودم کنار روناش گذاشتم وخوب چسبیده بودم به پاهاش . حرارتش داشت دیونم میکرد و بی اختیار با ترس دست گذاشتم روی پاش اون هم سرش را گذاشت رو شونم و یه خوده حرفای عاشقونه رد و بدل شد ترسم دیگه تموم شده بود اونم هم دست گذاشت رو کیرم و گفت تا دو ساعت تمام مال منه .خوب از رو شلوار مالوندش من هم بیکار نبودم دستم را از روی پاهاش کم کم آورده بودم بالا و کسش را میمالیدم و حسابی ساپورتش را با اب کس براق کرده بودم .دوست دارم یهو محکم سینه های طرفم را بگیرم و این کار را کردم و آه شهوتناکی کشید ولباسش را درآوردم خوابوندمش رو مبل از سینه هاش جاییش نبود که نخورده باشم و خواستم برم سر وقت کسش . ساپورت را که دراوردم دیدم چه کس سفید صورتی و تپلی جلوی چشمامه .دیگه هیچ حالم نبود فقط محکم میخوردم و حال اساسی با این کس بلور میکردم .با دستاش دیدم داره منو از رو خودش بلند میکنه و من خودمو دادم دست او شلوارم را کشید پایین و لب نازکش را گذاشت سر کیرم و مک میزد و گفتم همش بخور گفت نمیتونم و خفه میشم و من هم از این وضعیت چندان خوشم نیومد زود تمومش کردم منو برد تو اتاق خوابش که با یه عطر شهوتناک و ملایمی کیر منو سیختر کرد رو تختش افتادم روش کیرم را با یه ضرب وحشتناک کردم تو کس ظریفش وخیلی تنگ بود خیلی گوشتی و خیلی لزج و دیگه عمرا از اینجور کسایی گیرم میومد.حسابی کردمش و هیچی نمیگفت و برش گردوندم از پشت از از لای پاش کردم تو کس کوچولوش . عاشق این صحنه ی سکسم و خوب کردمش و کم کم انگشتم را هم کردم تو سوراخ کونش و دیدم کونش هم یه دنیا لذته .کیرم سر سر بود از اب کسش و بدون هیچ ماده کمکی کردم تو کونش اینجا بود که سر و صدا میکرد و شهوتی ترم میکرد و من هم بی رحم شده بودم تا بالاخره همه کیرم را تو سوراخ کونش گذاشتم ودیگه داشت آبم میمود گفتم کجا بریزم گفت هر جا دوست داری من تو همون کونش خالی کردم و نذاشتم یه قطره هم بیرون بیاد .رفتم تو بغلش گفت هنوز هم سکس میخواد گفتم من نمیتونم خسته ام رفت شیر موز با رطب برام آورد و خوردم نیم ساعتی از خودش و شوهر معتادش میگفت که نمیتونه ارضاش کنه .چون به من اعتماد داشت و میدونست به کسی چیزی نمیگم و فهمیده بود روناش را پسنیده بودم خودش دست بکار شده تا کس و کون مرگکیش را در اختیارم بذاره تا بفهمم عاشق چه رونایی شدم که این کوس کون اعلا را داره .اینبار کف حال خوابیدم اون ارباب بود نشست رو کیر نیم خیز من تا بالاخره سیخ شد کرد تو کسش و بالا پایین میپرید و اداهای زنونه دیونه کننده از خودش در میاورد و اینبار بود که احساس مرد بودن کردم .حدود 35 سالش بود دوبار هم زاییده بود اما خوب مونده بود چون شوهرش باهاش کاری نداشت و فقط روحی بهم ریخته بود وگرنه کوس و کونش دست نخورده بود .تو همین فکرا بودم گفتم آبم داره میاد یه لحظه صبر کرد و گفت اون دفعه تو انتخاب کردی کجا بریزی حالا من میگم کجا بریزی و من هم مخالفت نکردم یه بوسم کرد و دوباره بالا پایین پریدنش شروع شد فهمید آبم داره میاد همینجور رو کیر من نشسته بود با تمام قوا خالی کردم تو کوسش دیدم ایندفعه لرزید ایندفعه ارضاشده اساسی و خوشحال بودم که ارضاش کردم و افتاد رو سینه هام و مرتب بوسش میکردم و تعریف از بدن جاافتادش .ول کن معامله نبود تو حموم هم یه دست دیگه کیرخواهی کرد اینبار همه آبمو خالی کرد تو دهنش و بالاخره اون روز تموم شد و دفعه های بعد تو خونه خودم وجاهای دیگه هم قرار گذاشتیم و از بدن جا افتادش پذیراییم میکرد .هر دفعه که میومد پیشم تپل تر و جا افتاده تر میشد و من بی قرارتر از دفعه ی قبل.

نوشته: ؟

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها