داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

همه چی از دیدن شاشیدن خاله شروع شد

سلام من احمد 25 ساله از تهران من یه خاله دارم که اسمش گلی است که مادر زن من هم هست این خاله بدن سکسی داره همه جوره یک هست. جریان برای زمانی هست که من 7-8 سالم بود هست اون زمان خاله با شوهرش دختر خاله من که زن هم هست تازه به تهران امده بودن چون با ما یه خونه 2طبقه خریده بودن که ام زمان زن من 1 ساله بود. خاله خیلی جلو من راحت بود همه جوره . یه روز تابستان من یبرون رفته بودم وقتی برگشتم مامانم تا من دید سر من دادبیداد کر چون من تمام لباسام خودم کثیف کرد ه بودم که خاله با شنیدن صدای مامانم امد بالا وقتی امد دید من دارم گریه میکنم به مامانم گفت داد نزن من دارم میرم حمام احمد با خودم میبرم بعد دست من گرفت وبا خودش بورد پایین 4-5 دقیقه داشتم گریه میکردم که خاله امد گفت گریه نکن بزار به بچه شیر بدم خودم میبرمت حمام تمیزت میکنم

وقتی بچه را شیر داد برد بالا به مامانم داد بچه را و امد به من گفت پاشو بریم وقتی رفتیم لباس من در اورد و با شورت و خودشم شروع کرد به لخت شودن این اولین بار بود که به غیر از مامانم میرم حمام اونم با خاله خاله وقتی لخت شود با یه سوتین و شورت امد داخل برام جای تعجب نداشت چون من خاله را زیاد لخت میدیدم .وقتی امد به من گفت شورت خودت دربیار من در اوردم و وقتی کیر من دید امد جلو و به کیرم دست زد وگفت تو با مامانت میری حموم مامانت به تو کاری نمیکنه من چون نمیدونستم منظورش چیه گفتم نه بعد خودشم شورت سوتینش در اورد ووقتی من کسش دیدم به خاله گفتم خاله چرا انجای تو مو نداره بعد خاله گفت چرا باید داشته باشه گفتم اخه برای مامانم داره(مامانم کسش خیلی مو داشت که بعدها فهمیدم بابام دوست داره از طریقه خاله فهمیدم) بعد خاله خندید وامد دوباره به کیرم دست زد وگفت خاله بزرگ میشی میفهمی هر وقت به کیرم دست میزد یه حس خوبی داشتم یه چند دقیقه داشتیم خودمون میشوستیم که خاله به من گفت بیا پشت تو بشورم ون رفتم جلو خاله خاله روی صندلی نشسته بود وقتی رفتم جلوش و پشتم بههش کردم و روی زمین نشستم که خاله پشتم بشوره که حس کردم یه چیز داغ به پشتم خورد وقتی بر گشتم دیدم خاله داره میشاشه وقتی من ان صحنه به یاد موندنی دیدم یه تلنگور باری من شود که از یچگی یه حس خاصی به خاله داشته باشم (بعد ها فهمیدم خاله دوست داره شاشیدنش یکی ببینه چون میگفت تحریک میشه برای سکس و با شوهرش این کار میکرده هر وقت راه میداده) دقیقن یادم وقتی شاشید من امدم بلند شم نزاشت و من بهش گفتم خاله من شاشی شدم که امد کیرم گرفت و منو به سمت خودش کشیدو تو اغوش خودش کشید وهی میگفت عزیزم بعد دو سه دقیقه من رها کرد و امد من شست و رفتیم بیرون ولی ای جریان برای من خیلی لذت داشت و دوست داشتم برای همین هر چند وقت یک با خاله میرفتم حموم خاله خیلی دوست با من این کارو بکنه

چندسالی ادامه داشت تا این که من به سن 9 -10 سالگی رسیدم مامانم دیگه نزاشت من با خاله برم حموم .و من همیشه به خالم نظر داشتم تا این که دوسال پیش یه روز دیدم دختر خالم به من اس ام اس عاشقانه داد ومیداد بعد فهمیدم من دوست دار و من چون از دختر خالم خوشم میومد جوابش دادم و کار به جای رسید که برای زندگی مشترک صحبت میکردیم یه روز من به اون درباره سکس نظر خاستم البته اس ام اس اوایل بود بعد حضوری یا من خونه اونا بودم یا اون خونه ما خاله مامانم خبر نداشتن ما برای چی پیشه هم میریم و فکر میکردن برای درس اخه ما برای درس خیلی پیشه هم میرفتیم البته بیشتر اون میومد تا من کمکش کنم و قتی ازش پرسیدم اخه تا حالا درباره این چیزا با هم حرف نزده بودیم وقتی پرسیدم دیدم راحت جوابم داد که دیدم اونم خوشش میاد یه چند وقتی از این جریان گذشت فکر کنم 6 ماه میشود که یه روز به من گفت دوست داری با کی سکس داشته باشی به جوز من من گفتم ابه مامانت که گفت چرا من کل جریان گفتم . یه روز به من گفت اگه زنت بشم قول میدم مامانم برات جور کنم (راستی خاله 6سالی میشود شوهرش مرده بود) بعد از مامانش میومد به من فیلم عکس که لخت شودن مامانش به من نشون میداد خیلی به من حال میداد چه ای که از عقب میکردمش چه از او بهتر برام از بدن لخت خاله فیلم نشون میداد تا این که من و نگار دختر خالم با هم ازدواج کردیم واز اون خونه رفتیم تا این که یه روز به من گفت من میخوام مامانم برات جور کنم یه روز که نگار 7 ماه حامله بود و چند وقتی بود سکس از جلو نداشتیم به من اس ام اس داد که امروز خودتو اماده کن که میخوام به ارزوت برسی وجون مه همیشه ساعت 17 خونه میام وقتی رفتم دیدم کسی نیست جلو تر که رفتم دیدم کسی حمام هست در که زدم دیدم خاله در باز کرد وپشت در وایساد و گفت نگار اوردم حموم که بعد فهمیدم نقشه زنم این بوده که به مامانش بگه بیاد ببرش حموم چون حامله هست تنها نمیتونس بره و من هم وقتی امدم با یه نقشه دیگه بکشه داخل .خلاصه خاله در بست 5-6 دقیقه دیگه دیدم یه صدا امد من ترسیدم رفتم دمدرب حمام گفتم چی شود که زنم گریه میکرد وخاله ترسیده بود من صا زد که خاله گفت چادور من بده بیا داخل ببین نگار چی شوده من نمیتونم بلندش کنم من هم فکر کردم واقعا چیزی شده کهخاله دور خودش چادور پیچید ومن رفتم تو که زنم تا من دید چشمک زد و من فه میدم چیزی نشوده وقتی رفتم زنم بلند کنم ان لباس من کثیف کرد من بلندش کردم یه2- 3دقیقه بد حالش مثلا خوب شوده که به من گفت لباست در بیار وخودتو بشور که من گفتم جلو خاله که نمیشه که گفت خالهت که قریبه نیست بعدلباس من در اورد وبایه شورت وخاله هم با یه چادور دورش من تماشا میکرد که زنم بدونه اینکه به من بگه از پشت شورتم کشید پایین و قتی کیرم خاله دید احساس کردم چشاش شوده شیشتا ومن گفتم با با خاله اینجاست که زنم گفت نترس خالتم باید چادرش ورداره که خاله گفت یعنی چی که زنم گفت احمد اگه قرار کاری کنه من این جا هستم به تو که کاری ندار که چادر خاله را از سرش کشید و وقتی او بدن دیدم دیدم چه قدر نسبت به جونیش بهتر شوده و زنم دید من دارم نگاه میکنم گفت احمد شیر این سینه را من خوردم تا به اینجا رسیدم و من از اینجا به دنیا امدم کس خاله را نشان میداد که خاله گفت خجالت بکشید بعد زنم امد و با من لب دادن و با کیرم بازی کردن بعد2 دقیقه امد برام ساک زدن بع امد ا کیرم گرفت وگفت بکون تو کونم که من یه نگاه به خاله کردم دیدم دار با خودش ور میره که به زنم اشاره کرد به من گفت وقتشه که من رفتم سمت خاله که چشمش بسته بود و با خودش ور میرفت من دستم گذاشتم رو دستش به خودش امد که من به اون گفتم میخوام شاشیدنت ببینم که به زنم نگاه کرد که زنم گفت ای امروز شوهر شوماست که خاله امد و من سینش گرفتم وبلندش کردم و خودم جلو کسش و یه لیس زدم به کسش که دیدم مثل چشمه داره میشاشه من بیشتر تحریک کرد وکیرو کردم تو کسش که یه اه بلند زد و گفت 6 ساله کیر ندیدم و یه 6-7 دقیقه تلمبه زدم و همیه ابم خالی کردم داخل کوسش وبعد 3-4 دقیقه بلند شودم زنم از پشت کردم جلو خاله وهر سه بعد اون روز هفته یه با باهم سکس سه نفره داریم .راستی زنم به پسر به دنیا اورده و من به خاله گفتم باید بچه من هم کس بدی هر از چند گاهی میریم حموم دول بچم میکنم تو کس خاله وه به هش میگم باید از امروز تمرین کنه . ببخشید اگه خیلی شد خاطره ما.

نوشته:‌ احمد

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها