داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

رابطه زن عمو و سکس های مامانم (۲)

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه
این داستان ادامه رابطه زن عمو و سکس های مامانم هستش،

یه دو هفته ای از اون ماجرا گذشته بود و بابام هم تو این مدت خونه بود و جایی نرفته بود، یه چند بار هم رفته بودیم خونه عموم که مامانم زیاد چیزی نمی گفت و موقع جمع کردن ظرفا به زن عموم کمک می کرد و می رفتن تو آشپزخونه، یه بار که از تو آشپزخونه اومد که بشینه پیش ما دیدم پشت لباسش رو کونش یکم خیس و چروکه ولی چون چادر پوشیده بود، بقیه متوجه نشدن، حدس زدم که زن عموم با دست خیسش مامانمو مالیده، خلاصه منم کنجکاویم گل کردو می خواستم گوشی مامانو ببینم که خبری بوده یا نه، یه روز وقتی که مامانم حموم بود رفتم گوشیشو برداشتم و رفتم تو وات که دیدم تازگیا با زن عموم چت کردن، آخرای چتشون زن عموم پرسیده بود که یونس(بابام) کی میره که مامانم گفته بود پس فردا، زن عموم گفته بود خوبه، فرداش(که می شد سه شنبه) من و میلاد(شوهر خالم) میایم اونجا که مامانم گفت خواهش میکنم که این کارو نکنین، من که معذرت خواهی کردمو از این حرفا که زن عموم گفت نترس جنده خانم، کاری با تو نداریم، تو میری خونه میلاد پیش خواهرت، تا وقتی هم نگفتیم بر نمی گردی، خلاصه گذشتو و بابام رفتو زن عموم به مامانم گفته بود ساعتای نه و نیم – ده صبح میان خونه ما، منم باید می رفتم مدرسه و نمیتونستم بمونم خونه برای همین کلی فکر کردم چکار کنم که بلاخره به فکرم رسید که گوشیمو رو حالت ضبط صدا بذارمو و بذارم تو اتاق مامان بابا و برمم مدرسه، تو مدرسه دل تو دلم نبود، می خواستم هرچی زودتر برگردم خونه که ببینم چی شده، بالاخره مدرسه تموم شدو اومدم خونه، خواهر و برادرم هم خونه بودن، رفتم حموم صورتمو بشورم که فهمیدم مامانم حموم بوده، آخه لباساش تو حموم بود و موهاش هم کمی به خیسی میزد هنوز، تعجب کردم که چرا مامان این موقع رفته حموم و اونکه قرار بوده بره خونه خالم، رفتم گوشیمو براشتمو ناهارو خوردم و رفتم تو اتاقم که استراحت کنم، هدفونو گذاشتم رو گوشم و صدای ضبط شده رو پلی کردم، یه ساعتی خبری نبود که صدای مامانم اومد که با خالم حرف می زد و بهش گفت که میره پیشش، یکم بعدتر زنگ درو زدن که زن عموم بود که اومده بود تو خونه و سلام و اینا کردن که زن عموم انکار داشت با کلفتش حرف میزد، به مامان گفت همه چی رو مرتب کردی و معجونی که گفتم رو آماده کردی؟ ناهار برای خونه ما هم آماده کردی؟ مامانم گفت همه چی رو مرتب کردم، اتاقم خوشبو کردمو و معجون هم تو یخچاله، ناهار هم آمادست و رو گازه، همینجور که حرف میزدن میلادم اومد، مثل اینکه درو باز گذاشته بودن، یکم حرف زدن و به مامانم گفتن که بره و رفت، زن عموم و میلاد داشتن قربون صدقه هم می رفتن و اومدن تو اتاق و صداشون واضح بود و مشغول سکس بودن، یه بیست دیقه ای مشغول بودن که کارشون تموم شدو داشتن با هم حرف می زدن، زن عموم گفت خیلی وقت بود اینجوری با خیال راحت با هم نبودیم و خیلی حال داد، میلام گفت خوب شد که نادیه رو آوردیم تو خط و ازین حرفا که یکم بعدتر دوباره شروع کردن، ایندفعه درباره عموم و خالم هم حرف میزدن و بدشون رو می گفتن و زن عموم گفت امروز نادیه رو هم باید سرویس کنی ها و ازین حرفا که باز آه و ناله شون زیاد شدو کارشون تموم شد، بعد چند دیقه زن عموم رفتو و معجونو آوردو گفت میلاد پاشو معجون بخوریم، به این نادیه گفتم درست کنه که جون بگیریم، میلادم تعریف می کرد از زن عمو و گفت بهش که امروز دیگه نای گاییدن نادیه رو ندارم، زن عموم گفت نمیشه باید یه کاری بکنی باهاش تا پر رو نشه که میلاد گفت می خوام یه چیزی بگم بهت، کیا هی میگه نادیه رو می خوام بکنم، برام جورش کن، منم هی می پیچونمش، نمیدونم چیکار کنم، زن عموم گفت که بعضی وقتا با هم باشن تا هم کیا شاکی نشه و هم نادیه همینجور بمونه، میلاد گفت اگه کیا رو آزاد بذاریم نادیه رو واقعا جنده می کنه، دوستاشو میبره که نادیه رو بکنن که اونم برای خودمون بد میشه آخر، یکم ساکت شدن بعد زن عموم گفت آها یه فکری، تهدیدش کن که اگه زیاده روی کرد دیگه عکس خودشم داریمو رو می کنیم که آبروی خودش هم میره، میگیم فقط با هماهنگی خودمون باهاش باشه، میلادم گفت فکر بدی نیست ولی باید بیشتر بهش فکر کنیم، زن عموم گفت حالا بی خیال، صبر کن زنگ بزنم به نادیه تا بیاد تا دیر نشده، زنگ زدو به مامانم گفت بیاد، بعد با حالت عشوه می گفت این کوچولو حوس نادیه جونو نکرده؟ میلاد گفت صبر کن حالم جا بیاد بعد می گفتی بیاد، زن عموم گفت که خودم حالتو جا میارم، این کوچولو که داره یه چیز دیگه میگه و هر دو خندیدن، یه ربع دیگه مامان اومدو، زن عموم صداش زد که بیا تو اتاق، مامانم گفت شما که هنوز آماده نشدین، زن عموم گفت تو باید آماده بشی، بیا که میلاد کوچولو منتظرته، بازم خواهش از مامان که نکنین و آبروریزی میشه و بچه ها میان ازین حرفا، که زن عموم گفت هر چه خواهش و التماس کنی فایده نداره، میلاد کوچولو بیدار شده و باید بخوابونیش سریعتر بیا شروع کن، از الآن هم هر چی گفتیم سریع انجام میدی و حرف اضافه هم نزن، فهیمیدی نادی جووون؟ حالا هم زودباش بیا، مثل اینکه مامانم می خواست لباساشو در بیاره که میلاد گفت نه در نیار همینجوری بیا بخور برام، زن عموم گفت جووون با لباس می خوادت، بعد صدای ساک زدن میومد و مامانم ساک می زد براش که میلاد گفت پاشو، فکر کنم حالتشون رو عوض کردن، دیگه داشت تو دهن مامانم تلمبه میزد که صدای عوق زدن مامان و جوون گفتن های میلاد میومد و یه دفعه شل می کرد صدای آهههه و نفس نفس زدن مامان میومد که گفت آرومتر نمیتونم نفس بکشم که هنوز کامل نگفته بود دوباره شروع کرد، چند بار تکرار کرد که میلاد یه آه بلند کشیدو ارضا شد، بعد به مامانم گفت از رو صورتت پاک نکن، زن عموم هم داشت به مامانم می گفت من می خواستم کست هم بی نصیب نمونه ولی خب میلاد دیگه نا نداشت، چه خوشگل شدی اینجوری، باید به یونس بگم همیشه اینجوری بریزه رو صورت زن جندش و صدای خندشون اومد،زن عموم گفت هر وقت میلاد کستو صفا نداد زحمتشو به کیا می دیم، بچه هواتو کرده، میلاد گفت خیلی ازت خوشش اومده نادیه، میگه هر وقت از جلو مغازه رد میشی شق می کنه، باید یه حالی به اونم بدی، زن عموم گفت الآن گفتیم که هر وقت ازت خواستیم خودتو آماده کنی براش، فهمیدی؟ مامانم چیزی نگفت که دوباره و جدی تر گفت نشنیدم، فهمیدی؟ مامانم با صدای بغض آلود گفت آره، بعد اونا رفتنو بغض مامانم ترکید و صدای گریش اومد، ماهی یکی دو بار که بابا می رفت این بساطشون بود، دفعه های بعد میلاد بعد سکس با زن عمو با مامانمم سکس می کرد، یه دفعه هم فقط میلاد اومده بودو مامانو حسابی کرده بود،بعد از چند وقت که گذشت، یه بار که بابام رفت برای کار، عصر همون روز زن عمو به مامان گفته بود فردا خودتو برای کیا آماده کن که میاد پیشت، خودمم قبلش میامو آمادت میکنم، صبحم اول وقت برو حموم خودتو اصلاح کن تا من بیام، خلاصه شب مامان دپرس بود و تو خودش بود، منم تو فکر بودم که چجوری فردا رو بپیچونم که گفتم خودمو بزنم به مریضی، صبح شدو من رفتم مدرسه، دو ساعت اول که گذشت خودمو زدم به مریضی و مدیر و معاون فکر کردن راست میگمو فرستادنم خونه، وقتی رسیدم خونه، یواش رفتم تو و از در پشتی رفتم تو خونه که دیدم زن عموم داره مامانمو آماده می کنه، مامانم یه لباس بلند چسبون پوشیده بود از اینا که پشتش زیپ داره و شیک و زن عموم داره آرایشش میکنه، یه آرایش ملایم هم کردشو گفت بلند شو و چنتا عکس ازش گرفتو فرستاد برای میلاد، میلادم یه وویس فرستاد که جووون عجب دلبری شده، کیا تمومش نکنه خوبه، من چیکار کنم حالا و خندید، بعد زن عموم زنگ زد به میلاد و گفت به کیا بگو که بیاد و قطع کرد و یکم با مامانم حرف زدو رفت، درو حیاطم باز گذاشت، مامانم تو اتاق بود و چند دیقه صدای بسته شدن در اومد که مامانم اومد تو پذیرایی، کیا تق تق درو زدو اومد تو که مامانمو دید، مامانم یه شال هم انداخته بود رو سرش که سکسی تر شده بود، کیا تا مامانمو دید چشاش گرد شدو سلام کردو معلوم بود شق کرده، شلوارش تابلو باد کرده، رفت سمت مامان و کم کم باهاش حرف می زد، مامانمم سرش پایین بودو خیلی آروم یه چیزایی جواب میداد تا رسید به مامان، آروم سر مامانو آورد بالا با هیجان و شهوت نگاه می کرد مامانو که لبشو گذاشت رو لب مامان، شروع کرد لبو گردن مامانو خوردنو شالشو انداخت و همینطور که مشغول خوردن بود دست برد پشت گردن مامان و زیپ لباسشو باز کرد، لباس مامانو باز کرد و از تنش آورد بیرون که مامان زیرش هیچی نپوشیده بود و لخت لخت جلو کیا بود حالا، کیا هم با دستش سینه مامانمو میمالید و دستی به کسش می کشید و از مامانم تعریف می کرد، مامانمم چشاششو بسته بودو کاری نمی کرد، که کیا تی شرت خودشو آورد بیرون و به مامانم گفت شلوارمو در بیار و برام بخور که مامانم رو زانو نشست و کمربندشو باز کردو شلوارو در آورد از پاش و بعدش هم شرتش رو در آورد که کیر شق کیا افتاد بیرون، کیرشو به لب مامانم کشیدو و گفت دهنتو باز کن نادیه جون که کرد تو دهنش، مامانم یکم ساک زد که کیا شروع کرد تلمبه زدن آروم تو دهن مامانم، بعد آورد بیرونو مامانو بلند کرد، یکم سینه و کون مامانو محکم فشار داد که مامانم گفت آخ و بعد یکم سینه مامانم رو خوردو به مامانم گفت بریم تو اتاق که مامانم جلو رفتو کیا پشت سرش و کونشو می مالید، مامانو انداخت رو تخت و افتاد روش و شروع کرد سینه و شکمشو خوردن و لیس زدن و با دستش کسشو می مالید که مامانم چشاشو بسته بود و خیلی آروم آه و ناله می کرد، دیگه بلند شد پاهای مامانمو داد بالا و کیرشو چند بار کشید رو کس مامان و کرد تو که مامانم لباشو رو هم فشار میداد و یه اووووم گفت و دیگه شروع کرد تلمبه زدن و خودش خوابید رو مامانم و همینطور که سینه های مامانو می مالیدو لب و گردنشو می خورد گفت چشاتو باز کن، مامانم چشاشو باز کرد و کیا هم تو صورت مامانم نگاه می کردو و از مامانم تعریف می کرد که یه دفعه سرعتشو بیشتر کرد که مامانم گفت ترو خدا نریز تو و کیا کشید بیرون و ریخت رو شکم و بالای کس مامانم بغلش دراز کشید، یکم هر دو دراز کشیدن که مامانم دستمال برداشت و آب کیا رو پاک کرد از رو شکمش، خواست که بلند شه، کیا گفت کجا جنده خانم، هنوز کار داریم که مامانو گرفت و خوابوندش و شرو کرد بوسیدن مامان، بعد گفت نادیه جون برام بخور، مامانم بلند شدو شروع کردن خوردن براش و چند دیقه خورد و مالید تا دوباره شق کرد و به مامانم گفت برو بشین روش، مامانمم نشست و بالا پایین که می رفت، سینه هاش هم بالا پایین می شد و کیا هم می مالیدش که با دیدن این صحنه ارضا شدم تو شرتم، ۷-۸ دیقه ای تو این حالت بودن که کیا بهش گفت بیا بخواب بغلم و همینجور که خوابیده بودن از بغل مامانمو می کرد، چند دیقه هم اینجوری کرد به مامانم گفت چهار دست و پا شو و رفت از پشت مامانمو داگی می گایید و کوشو فشار میداد و چنتا زد روش و از هم بازش می کرد که فکر کنم انگشتشو کرد تو کون مامانم که مامانم یه آخ گفت و پرید جلو و خواهش و التماس که ترو خدا از پشت نکن، درد داره و نمیتونم که کیا راضی شدو و دوباره داگی شرو کرد گاییدنش که یه دفعه آورد بیرون و گفت بچرخ و بخواب و آبشو ریخت رو سینه مامان، باز هم دراز کشیدن و هر دو نفس نفس میزدن و عرق کرده بودن، یکم حالشون که جا اومد، ایندفعه مامانم پرسید که حالا برم که کیا گفت نه، من کارم تموم شد، مونده خودتو دستشو بر رو کس مامان و مالید و پاهای مامانم رو جمع کرد و طور که کف پاش رو تخت بود، بعدش دو سه انگشتی کرد تو کسش و محکم و سریع شروع کرد‌ مالیدن و جلو عقب کردن که دیگه مامانم یه حالی شدو پاهاشو بسته و جیغای کوچیک کشید و کون و کمرشو میداد بالا و دستشو برد رو کسش و یکم لرزید و بی حال بی حال شد، بعد کیا دستمال برداشت آب خودشو از رو سینه مامانم پاک کرد و یه دستمال هم رو کس مامانم کشید و نیم ساعتی کنار مامانم دراز کشیدو بغلش کرده بود که بعد به مامانم گفت گوشیتو بده، برداشتو یه زنگ به خودش زد و به مامانم گفت شمارمو داشته باش و وقتی پیام دادم هم جواب بده و رفت، منم جمع کردم رفتم بیرون، یه یه ساعتی چرخ زدم و دیگه وقت تموم شدن مدرسه رسید و داشتم می رفتم خونه که دیدم مغازه کیا بازه، رفتم تو و سلام کردم که یه جواب حسابی دادو و تحویلم گرفت و شروع کرد احوال پرسی و بابات کجاست و ازین حرفا و منم جواشو دادم و پرسید کی میاد که منم گفتم پس فردا و خرت و پرت برداشتم که خواستم حساب کنم گفت نمی خواد، امروز مامانت اومد و خرید کرد و پول داد بهم که من خورد نداشتم و موند پیشم، اینم از اون کم می کنم، منم تو دلم گفتم آره ارواح عمت و اومدم بیرون و رفتم سمت خونه و رفتم پیش مامان و قضیه کیا و مغازه رو گفتم که اول چشاش یکم گرد شد و بعدش هم گفت آره پول مونده و خوب کردی، خلاصه گذشتو شب شد، یواشکی رفتم سمت گوشی مامان که ببینم کیا پیام داده یا نه کی دیدم مامانم به یکی به اسم مریم پیام داده، بازش که کردم و رفتم پیامای اولی رو خوندم که فهمیدم کیاس و به اسم مریم سیوش کرده، کلی از مامان تعریف کرده بود که تا حالا اینجوری حال نکرده بودمو …، بعد گفته بود فردا هم اوکی کن که بیام که مامانم گفت فردا نمیشه و پنج شنسبت و بچه ها تعطیلن و خونن که کیا چنتا استیکر افسوس فرستاد و چیزی نگفت، چند دیقه بعد گفت اشکالی نداره، فردا آماده باش، هر موقع بهت گفتم بیا تو مغازه و کلی حرف زدن که بالاخره مامانم قبول کرد، فردا ساعتای ۱۰ بود که مامانم یه پلاستیک برداشت و گفت اینو می برم خونه عمو و یه سر میرم بقالی و میام و رفت، منم رفتم دنبالش که ببینم چی میشه، دودیم و از کوچه پشتی رفتم با فاصله روبرو مغازه وایسادم و نگاه کردم، مامانم رفت تو یکم رفت جنسا رو نگاه کرد و کیا در انباریش رو باز کرد و مامانم رفت تو انباری، یکم دیگه که کسی نرفت تو مغازه، کیا یه نگاه کرد دم مغازه رو و دید خبری نیست درو بست و رفت تو انباری، یه بیست دیقه ای چرخیدم که دیدم در مغازه باز شده، رفتم نگاه کنم دیدم مامانم نیست، که کیا دوباره اومد یه دید زد بیرون مغازه رو و مامانم از انباریش اومد بیرون، منم سریع برگشتم خونه که یکم دیگه مامانم اومد، ازش پرسیدم مامان خریدات کو، یهو جا خورد و گفت اینقد با زن عموت مشغول شدیم که یادم رفت برم مغازه، حالا یه وقت دیگه میرم خرید، بوی آب کیر ازش میومد یکم، رفت تو آشپزخونه و چادرشو که برداشت دیدم مو هاش بهم ریخته و نامرتبه و لباسشم کمی چروک بود و پایین لباسش هم یکم خاکی بود، ۱۰ دیقه ای تو آشپزخونه بود و بعد رفت سراغ گوشیش، معلوم بود داره با یکی چت می کنه و بعد رفت حموم، حموم که رفت رفتم سراغ گوشیش و تو واتس آپ که دیدیم کیا که مریم… سیوش کرده بود تازه پیام دادن بهم، کیا یکم تعریف کرده بود ازش و گفته بود آبم هنوز لا سینه هاته؟ که مامانم جواب داده بود آره(فهمیدم برای همین بود که بوی آب کیر میومد ازش)، کیا هم چند تا استیکر کیر فرستاده بود که مامانم گفته بود که باید برم و خداحفظی کرده بود ازش، دیگه مامانم جنده کیا شده بود.

نوشته: ساسان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها