داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

شروع سکس یواشکی با فریده ، زن شوهردار فامیل (۱)

خیلی وقته دوست دارم داستانم روبنویسم، چندتا داستان خوندم بخاطر همین شاید داستانم طولانی بشه چون دوست دارم مخاطب داستان و کاملا حس کنه واگه ایرادی داره به بزرگواری خودتون ببخشید
من فرید هستم چهل و چندساله قدبلند خوش مشرب وخونگرم با کیر بزرگ و خوشتراش البته بقیه میگن، خیلی هات ،اهل همه کار هستم البته به اندازه .

تواقوام زنم یه فریده خانومی هست قدمتوسط هیکلش خوبه ولی هرچی خدا نداده به این کون داده البته کس توپرو تپلی هم داره ۲۵۰ گرم و رد کرده ،من اصلا تونخ فامیل نبودم مخصوصا اونوری ولی متوجه شیطونیای فریده میشدم ، یه وقتایی توخونشون یا مهمونی چشمم میخورد به کونش یکم دلم میخواست ولی همونجا تموم میشد،میدونستم شیطونی میکنه ولی توجه منو جلب نمیکرد منم دوست بیوه داشتم سرم گرم زندگی و کاربودم یه وقتایی هم با دوستم مهمونی و سکس داشتم .
چندسال پیش تو یه روز گرم تابستون یکی ازاقوام بیمارستان بستری بود ماهم رفته بودیم ملاقات اتفاقی گوشیش به مشکل خورد منم چون کارگوشی میکنم دادبه من تا درستش کنم،که اون چیزی که نباید میدیدم و دیدم !!یهو بعد درست شدن گوشی فضولیم گل کرد رفتم تو پیامها داشتم میخوندم خودشم تو اتاق بیماربود من تو سالن بخش یهو دیدم یه نفر با اسم دختر چندتا پیام داده اون موقع تازه وایبرو تانگو وی چت اومده بود البته اونارو نداشت تو باکس پیامهاش دیدم ،رفتم خوندم متوجه شدم طرف پسره و اینکه باهم سکی هم داشتن نوشته بود اینبارحال نداد دفعه بعدبیشتر میکنم چندمدل جدید دیدم اونجوری میکنم و ازاین حرفا…
اومد پرسید فریدجان گوشیم درست شد سریع بک زدم اومدم بیرون و گوشی و بهش دادم و تشکر کرد و ساعت ملاقات تموم شد هرکی رفت خونه خودش.
خلاصه رفت تو فکرم که این کون به این خوبی چرا به غریبه بده من بی نصیب بمونم،شاید ازاون روز حدود یک یا دوسالم گذشت ولی چون میدونستم زن رک وپاچه پاره ایه میترسیدم ولی خیلی بهش فکرمیکردم دیگه تو مهمونی ها فقط چشم تو پروپاچه و بدنش بود، تا اینکه تلگرام اومد،شماره شو داشتم رفتم تو کانتکتا دیدم تو تلگرام هست یه عکس منظره گذاشته چندوقتی فکرکردم که چجوری شروع کنم تا اینکه برای خط دیگم که کاری بود فامیل نداشتن تلگرام نصب کردم و باخیال راحت که دیگه نمیفهمه منم گفتم شروع کنم پیام دادن ببینم اصلا پامیده .کلی فکرکردم یهو به سرم زد یه پیام اشتباهی بدم عکس یه گوشی جدید فرستادم زیرش نوشتم این خوبه ، سریع جواب داد اگه برام میخری عالیه پشمام ریخت دست پاچه شده بودم ضربانم شده بود ۱۰۰۰که چه زود و رک جواب داد ترسیدم نوشتم ببخشید اومدم برامشتری بفرستم براشما اومد ، اونم نوشت کارخدا بود ،اگه چیزای دیگه هم دوست داشتی بفرست ولی همسرت نفهمه
من-تعجب کرده بودم نوشتم مگه منو میشناسی
اون- بله این خطتم داشتم که خط کاریته
من-هنوز باورنکرده بودم واسترس داشتم :اگه میشناسی اسمم چیه
اون-فرید
دیگه مطمئن شدم گاف دادم و کاریشم نمیشه کرد نوشتم ، توهم منتظر بودی من پیام بدم
اون- اره خیلی وقته ، ازوقتی پروپاچه مو دید میزنی و چشم ازاندامم برنمیداری
من – دوست داری من نگاه کنم
اون- ارره خیلی چیزای دیگه هم دوست دارم
من-مثلا چی ؟
اون-خیلی چیزا الان نمیتونم بگم
که دیگه برای من کارپیش اومد و خداحافظی کردم و ازاونجا پیامها شروع شد ، دیگه همدیگه رو میدیدیم قصه فرق داشت بیشتر خودشو نشون میداد و کاری میکردمن برم رو هوا البته خانواده های ماخیلی پوشش راحت ندارن زنها کاملاپوشیده میگردن تو مهمونی،منم موقعیتمو یجوری قرارمیدادم که بتونه عشوه بریزه و ببینم کسی متوجه نشه مثلا میرفت تو اتاق همه تو پذیرایی بودن من فقط دید داشتم قرمیداد یا بوس میفرستاد و ازاین حرفا تو چتا هم بهم گفت که خیلی وقته من کراششم ولی میترسیده به زنم بگم فلانی کرم ریخته چون من با زنم خیلی راحتم و تو فامیل همه فکرمیکنن هیچ مشکلی نیست ماعاشق همیم ،
تا اینکه اولین بار اون گفت بیا خونه ما ، گفتم خطرناکه گفت شوهرم که میره سرکاردیگه مشکلی نیست باهمسایه هام اصلا رابطه ندارم که فضولی کنن تهش تو فامیلی میگیم اومدی گوشیمو درست کنی.منم با کلی ترس و ناز قبول کردم و یروز ظهر رفتم خونشون همش گوشم به در بود و چشمم به چراغ راه پله ها که ازبالای در معلوم بود ،درو که باز کرد رفتم تو همو بغل کردیم لب تو لب ۱۰ دقیقه ای اصلا فضا یجوری بود فقط لبامون توهم قفل شده بودانگار میترسیدیدم کاردیگه ای بکنیم استرسو شهوت درکمال حواس جمع یکم اروم شدیم گفت بشین برات شربت بیارم نشستم اورد و نشست کنارم تازه دیدمش یه لباس تو خونه ای تریکو تنش بود تاپ وشلوارک سوتینم نداشت یه شورت قرمز هم پاش بود از نازکی شلوارکش معلوم بود دوباره دستمو انداختم دورگردنش کشیدمش جلو و لب تو لب شدیم ولی اینبار با دستام رفتم رو سینه هاش وای چه حالی بودم دوتا ممه سایز ۷۵ خوب و سرحال داشتم میمالیدم اونم فقط لب میخورد تو فکراین بودم بالاخره اون کون و لمس کنم و دست به کس و کونش بزنم ولی تو دلم میگفتم شاید زوده که یهو دستشو گذاشت رو شلوارم گفت به به توقع همینو داشتم بهش میاد بزرگ باشه که دیگه منم پر رو شدم دستم بردم اول کون گنده شو مالیدم بعد اوردم جلو ازرو لباس شروع کردم مالیدن کسش وای چیبود دستمو پر کرده بود مثل ژله سفت کیرم داشت شورت و شلوارمو پاره میکرد که خودش اول کمربند و بعدم دکمه و زیپ وباز کرد دیگه یهو بچه رهاشد خودش ازشورت پرید بیرون، با دیدن این صحنه چشماش واشد یه جووووون بلند گفت و سرشو برد پایین گذاشت دهنش منم هی بدنشو میمالیدم ، کون و کس و سینه یواش یواش دستمو بردم زیر شلوارکش لای کسش جوووون چه خیسه و چه لیزه میدونستم هرچی بزاری دم اون کوس میبلعه انقدرکه داغ و لیز بود حالا تو اون حال دیگه از چراغ راه پله و صدای درم غافل شده بودم ،سرش و کشیدم بالا که من برم پایین کسشو بخورم شلوارکشم دراوردم که یهو چشمم افتاد به شیشه بالای در چراخ روشن شد پریدم ازجام حول شده بودم دویدم دم چشمی در راه پله رو نگاه کردن منتظر بودم اونی که وارد راه پله شده ببینم کیه استرس زده بود بالا کیرم خوابید، گفت چیه گفتم نیاد یهو راه در رو ندارم بگا میریم گفت نترس بیاد زنگ میزنه تو راه که بپرسه خرید ندارم گفتم حالا یهو دیدی شاش داشت زنگ نزد گفت میزنه نترس سرکارش میره دششویی دیونه بیا گرمای بدنتو میخوام ، دوباره یکم خیالم راحت شد برگشتم روی کاناپه اینبار اونو نشوندم رو کاناپه خودم نشستم پایین ازروشورت قرمز‌لیسیدن کسش دستامم روممه و کمر کارمیکرد .اونایی که این حس و مدل سکس و تجربه کردن میدونن همه هین کارا و اتفاقا فکرمیکنی چنددقیقه ست ولی یهو ساعت و نگاه میکنی میبینی یکی دوساعته مثل برق گذشته
اقا خیلی طولانی شد ناراحت نمیشید یبار دیگه بنویسم بقیه شو

نوشته: فرید

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها