داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خاله خوشگلم

سلام من اسمم احسان ۲۷ سالمه و خالم۴۸ سالش ولی واقعا خوشگله داستان ما از اینجا شروع شد خالم مریض شد و نیاز داشت هر شب امپول بزنه و چند شب رفت بیرون انجام داد تا ما رفتیم خونشون گفت راستی خاله تو بلدی امپول بزنی بیا امشب تو بزن من گفتم باشه خاله جونم امپول اماده کردم بزنم لباسشو زدم پایین و بدون هیچ حسی زدم که گفت خاله دورت بگرده چقدر خوب زدی از اونشب هرچی امپول بود میگفت تو باید بزنی چند هفته زدم تا یشب دامن پاش بود همیشه لباسشو میزد پایین تا امپول بزنم این بار دامنش داد بالا دیدم یه شورت توری پوشیده از اونجا هواسم پرت اونجای خالم شد یه تیکه تپل سفید واقعا از اون شب روانم پریشون شد اونشب گذشت یه روز ظهر زنگ زد بیا امپولمو بزن منم گفتم باشه رفتم خونشون دیدم دامن پاشه امپول داد اماده کردم اومد بخوابه یهو گفت ای کمرم گرفت منم دستشو گرفتم اروم خابوندمش رو تخت دیگه خودم دامنش دادم بالا دیدم یه شورت لامبادا پوشیده همونجا کیرم سیخ شد شد یه کس تپل سفید بدون یه تار مو تا دیدم وسوسه شدم گفتم خاله ماساژت بدم گفت خیر ببینی خاله شروع کردم ماساژ دادن از کمرش شروع کردم تا رسید به پاهاش یه بیست دقیقه ای ماساژ دادم دستم بردم لای پاش دیدم خیس اب یذره مالیدم دیدم صدا ناش بلند شد من دستمو بردم لای کسش مالیدم همینجوری که میمالدم دستشو گذاشت رو کیرم مالید منم خیلی دوست داشتم تا برش گردوندم شروع کردم ب خوردن کسش که اهو نالش کل خونرو گرفته بود بعد از چند دقیق بلند شد شلوار اسلش پام بود دراورد یه کیرم کرفت گفت قربون کیر کلفت بشم عزیزم من لبشو بوس کردم خابوندمش رو تخت بند شرتش باز کردم لباساشو دراوردم کیرم گذاشتم جلوی کسش کلشو مالیدم تا خیس بشه یه هول دادم کیرم به زور رفت تو نالش بلند شد گفت تو همچین کیری داشتی من خبر نداشتم یه بیست دقیقه تلمبه زدم روش برش گردندم داگی میکردم بعد از چند دقیق دوباره اومدم روش چند تا تلمبه محکم زدم یه به ناله بلند کشید ارضا شد منم چندتا تلمبه زدم ابم ریختم توش بعد بی حال جفتمون افتادیم رو تخت با سینه هاش ور میرفتم که گفت تو بهترین خواهر زاده دنیایی چند سالی بود که ارضا نشده بودم اینم از خاطره ما

نوشته: احسان

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها