داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

دختر خاله زن داداشمو جر دادم

سلام اسمم حسین هستش ۲۴ سال دارم ما شیراز زندگی میکنیم زن داداشم کرمانی هستن دختر خاله زن داداشم واسه تعطیلات عید اومدن شیراز خب چون ما ۲ باز رفته بودیم خونه خاله زن داداشم میشناختیمشون
وقتی از مادرم شنیدم دارن میاین خیلی شهواتی شدم چون چند بار رفته بودیم خونشون خیلی با من جیک تو جیک خیلی صمیمی شده بودیم
اومدن من و مادرم رفتیم خونه برادرم که عرض سلام احوال پرسی
که مادرم گفت ما یک ویلا داریم تعطیلات هم هستش بریم اونجا قبول کردن
من نقشه اینو داشتم بهش نزدیک بشم چون خیلی اندام خوبی داشت یک کون خوب و قد و ورزنشم خیلی خوب بود شوهرشم نیومده بود چون تو عسلویه کار میکرد تنها اومدن با مادرش
قرار شد صبح حرکت کنیم شبش من رفتم حمام کلی به خودم رسیدم
من و مادرم صبح خونه برادرم بودیم که با ۲ تا ماشین بریم
برادرم زاده من کوچیک ۵ سالش بامن خیلی خوبه ماشینم پرشیا داشتم خیلیم دوست داشت گفتش من حتما با من میاد بعد چون وسایل غذا اینا نگرفته بودن میخواستم بریم ویلا من گفتم من زودتر میرم بخاری رو روشن کنم خونه یکم گرمتر بشه دختر خاله زن داداشم گفتش منم میام مواظب بچه باشه چون لج کرده بود با ماشین من بیاد بعدشم برادر زاده من دوست داره جلو بشینه و طبق معمول هم جلو نشست دختر خاله پشت من که وقتی شنیدم قرار باهم بریم زود ماشین روشن کردم رفتیم یک مقدار وسایل هم ما بردیم همرامون تو راه از ایینه همش نگاه میکردمش دلمو برده بود بعد دوتا پاهاشو باز کرده بود من فقط خدا خدا میکردم زودتر برسم ترتیبشو بدم
رسیدیم ویلا وسایل رو بردم خونه گذاشتم برادر زاده ام گفتش من میخام بازی کنم چون تاپ وسایل بازی داشتم داشت بازی میکرد منو دختر خاله زن داداشم رفتم داخل که بخاری هارو روشن کنیم که بهم گفت هوا خوبه زیاد گرمش نیست میخواست مانتوشو دربیاره با بلوز و شلوار باشه اووف کس قلمبشو زده بود بیرون من که بدتر شدم کیر داشت از شلوارم بیرون میزد رفت اشپزخونه که کتری بزاره من از پنجره دیدم برادرزاده ام داره بازی میکنه در یواش قفل کردم زنگ زدم به مادرم گفتم کجایین گفتش تازه وسایل تو ماشین گذاشتم میخوایم حرکت کنیم قطع کردم گفتم اخ جون الان وقتشه جراش بدم رفتم دیدم رفته تو اتاق خواب داره موهاشو میبنده در اتاق بسته ام گفتش چرا درو میبندی با تعجب !گفتم من طاقت دیگه ندارم میخوام باهات بخوابم و سکس کنم خواست جیغ بزنه دستامو گذاشتم رو دهنش خوابندمش رو تخت بهش گفتم اروم باش میتونم بدتر رفتار کنم ولی خشوند لازم نیست
من چند وقته زیر نظرت دارم تو کفتم بزار باهم حال کنیم من که تورو زیاد نمیبینم نگاه کرد با تعجب چون میدونستم میخوادش هات هستش چون شبش گفته بود شوهرم ۴ ماهه ندیدم عسلویه کار میکنه شروع کردم به خوردن لباشو گردنش بلوز در اوردم کرست باز کردم درست بدنش یکم سبزه بود ولی اووف چه گوشتی بود
سینه هاشو خوردم زیر لب میگفتش من کسم میخاره حسین زودتر خارشو بگیر من موهاشو گرفتم کشیدمش پایین گفتم جنده کیرمو بلیس تا کس تو بخارونم سری درش اورد کیر گوشتی ۱۷ سانتی کلفت دادم دستش شروع کرد به خوردنش دیدم بعد ۳ دقیقه خوردن بلندش کردم گفتم جنده زودتر شلورتو دربیار الان میان سریع دراورد به صورت داگی خوابندمش رو تخت چه کس ای بود صورتی انگار که کیر توش نرفته بود سر کیرمو با توف خیس کردم با روی کس اش خیس شده بود کس اش وقتی میخواستم بکنم توش هی میگفت بکنش توروخدا شوهرم از کس ام لذت نمیبره تو جر ام بده خودش عقب عقب اومد نشست رو کیرم داد اش بلند شد شروع کردم تلبمه زدن ۱۰ دقیقه گذشت گفتم میخوام بریزم توش گفتش نه شوهرم ۲ ماه دیگه میاد من باردار میشم نمیخام پس گفتم ابمو باید بخوری گفتش باشه دراز کشیدم اومد روم
۴ دقیقه بالا و پایین گفتم جنده خودم شدی چند روزی که اینجا باید باشی اب پاشی کنم گفت هرچی تو بگی شوهرم تو شوهرمی قربون کیرت بشم که یهو ابم اومد بلند شدم ریختم رو زنونش بقیه شم ریختم رو صورت و سینه اش گفتش بهترین سکس من بود
خودشو جمع و جور کرد لباساشو پوشید منم سریع که ظایع نشه رفتم بیرون با برادر زاده ام بازی کنم بهش گفتم بیا بریم برات سر کوچه چیپس و پفک بگیرم که خانواده اومدن شک نکن .رفتم سر کوچه دیدم خانواده اومدن من خودم نه کوچه علی چپ زدم بهشون گفتم خیلی وقته ایستاده بودم منتظرشون گفتن چرا تنها گذاشتی دختر تو خونه الکی گفتم با شوهر داره صحبت میکنه منم اومدم بیرون ۳ روز ویلا بودیم منو دختر خاله ۲ بار دیگه به بهانه بیرون رفتن میرفتم تو جنگل میکردمش تا اینکه داشت میرفت گفتش زود بیا خیلی منتظرتم گاهی اوقات واسم از کس و کونش عکس میفرسته میگه هیچی کیرتو نمیشه منم با خانواده قرار گذاشتم تو خرداد تعطیلی هستش بریم دوباره جر اش بدم

مرسی که خوندین کم کاستی بود ببخشید هرچی یادم بود گفتم 😉
قسمت بعدی رفتم مینویسم براتون 😍

نوشته: حسین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها