این داستانی که میخوام براتون بگم در عید سال 92بود که من رفته بود روستامون خونه خالم که همه بچه هاش اون جا بودن ویکی از پسراش که تازه عقد کرده بود با زنش اون جابود که بادیدنش خیلی ازش خوشم اومد . خلاصه من اون جا هر کاری کردم که باهاش ی جورایی دوست شم نشد و برگشتم تهران
بعد از چند روز ی شماره غریبه اس داد .منم با پرس و جو ازش فهمیدم اون که اولاش فقط به هم اس میدادیم که کم کم تو اس دادنامون حرفای عشق و عاشقی بعدشم حرفای سکسی که اگه هم دیگرو ببینیم چه کار میکنیم باهم میزدیم . من و اون تا 5 ماهی فقط ارتباط تلفنی داشتیم تا این که موقع عروسیش رسید برای من مشکلی پیش اومد که نتونستم برم عروسی پسر خالم که فردای عروسی زن پسر خالم که اسمش زهرا زنگ زد گفت چرا نیومدی من داستان که نتونستم بیام گفتم براش ولی باور نکرد به من زهرا گفت که چون منو دوست داری نتونستی بیای منو تو اون لباس ببینی. منم دیدم تا تنور داغ گفتم خمیر بچسبونم بهش گفتم اره برای این نیومدم . اینو که بهش گفتم گفت فردا بیا خونمون کارت دارم منم پیش خودم گفتم فردا خبریه برا همین وقتی داشتم میرفتم خونش 1قرق ترامادون خوردمو رفتم وقتی رسیدم دم خونه در زدم رفتم تو دیدم تنهاس پرسیدم پسر خاله کو گفت سر کار . خیال منم راحت شد اصلا باورم نمیشد که جلوم داره لخت میگرده با یه شرتک و یه رکابی بهم گفت بیا بشین بغلم منم نشستم دستشو گرفتم منشروع کردم بوس کردن از دستش و رفتم سراغ لباش گردنشو دیگه دیدم شل شده بدنش . رکابیشو در اوردم شروع به خوردن سینهاش کردم سایزش از 75 بیشتر چه حالی میداد داشتم سینهاشو میخوردم .که دستمو بردم سمت کسش از رو شورت مالیدم که دیدم خیسه . بهش گفتم میخوام باهات سکس کنم . اگه میشه امروز نه چون اخه میترسم چیزیم بشه اخه دو روز از عروسیم گذشته من فقط همون شب عروسی با پسر خالت سکس کردم همون دیگه سکس نداشتم بهش گفتم خیالت راحت باشه چیزی نمیشه . شروع کردم شورتشو در اوردن وای چه کسی داشتم میدیدم کسی که یه با کیر رفته توش بادیدن کسش دیونه شدم و شروع بخوردن کسش کردم داد زهرا داشت در میومد میگفت داری چه کار میکنی دیونم کردی . اخه زهرا توسکس ماهر نبود سکس که بامن داشت میشد دومین سکسش . همین جور که داشتم کسشو میخوردم دیدم مزه دهنم عوض شد فهمیدم ارضاشده . بلند شدم شروع به لخت شدن کردم رفتم بالا سرش بهش گفتم برام ساک بزن گفت بدم میاد گفتم اشکال نداره با خیسی کسش کیرمو کردم تو وای خدای من چقدر تنگ داغ بود کیرم داشت منفجر میشد از اون ورم زهرا میگفت در بیار کیرتو ولی من تند تند تلنبه میزدم بدت با اه ناله ای که میکرد بیشتر حشریم میکرد چون قرص خورده بودم ابم نمیومد یه یک ربع بود داشتم تلنبه میزدم خسته شده بودم بهش گفتم من میخوابم تو بشین رو کیرم بالا پایین کن گفت باشه اومد که شروع به بالا پایین کنه دیدم نمیتونه داره اذیت میشع اخه خیلی کسش تنگ بود بهش گفتم نمیخواد پاشو به حالت سگی شو گفت باشه من افتادم به جون اون کسش همین جور که میکردمش دیدم داره میلرزه فهمیدم داره ارضا میشه حرکتمو تند کردم ول کن نبودم ارضا شده بد بدنش شل شده بود منم همین جور داشتم میکردمش اون داد میزد که دیدم داره اب منم میاد. دیگه نتونستم کاری کنم ابمو تو کسش خالی کردم افتادم روش . فهمیدو بهم گفت چرا این کارو کردی گریه کرد منم بهش گفتم چیزی نمیشه رفتم براش قرص زد حامله گی گرفتم . از این قضیه منو زهرا هفته ای 4یا 5 بار باهم سکس داشتم تا این که نمیدونم چی شد که میپیچوند دیگه بهونه میاورد نمیشه سکس کنیم از این حرفا . فکر کنم از کارش پشیمون شده . بچه ها نظراتونم بدبد خیلی ممنون
نوشته: جواد