داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

ارضا شدن جلوی خاله و دختر خاله

سلام رضا هستم سالمه و این داستان مال دو سال پیش هست
من خیلی جقی بودم کارم شده بود جق از هر هفته رسید به هر روز حتی بعضی وقتا روزی دو یا سه بار میزدم خیلی دیگه حالم خیلی بد شده بود. دیگه اواخر سریع ارضا میشدم توی دو دقیقه ابم میومد منم برای اینکه زود ارضا نشم وقتی میخواست ابم بیاد جق زدن رو ول میکردم و خیلی فشار میومد به کیر و خایه هام.یک ماه بود این جوری ارضا شدن خودم رو به تاخیر مینداختم.
یه روز تابستون بود داشتم جق میزدم همین کار همیشگی رو انجام میدادم بعدش مامانم اومد صدام زد که میخواد بره فروشگاه و من ماشین رو از پارکینگ در بیارم براش و خب منم جق رو نزدم وسط جق رفتم و بعدشم هم دیگه جق نزدم تا ظهر بعدشم همه جیز خوب بود خوابیدم بعد از ظهر که بود یهو با درد از خواب بیدار شدم
تخمام خیلی درد میکرد نمیشد دست بهشون بزنی خیلی حالم بد بود تا شب تو اتاق بودم مامانم اومد گفت بیا شام بخور منم میخواستم عادی رفتار کنم نمیشد بابام اومد گفت فردا میخواد بره شمال باغ پدر بزرگ و منم همراهش برم منم گفتم نمیام(کلا اصلا تو اتاق بیرون نرفتم درد هم خیلی شدید بود میخواستم عادی رفتار کنم)
صبح بود ساعت شیش بابان رفت منم تو اتاق بودم مامانم اوند گفت چت شده چرا بیرون نمیای شام نخوردی صبحونه هم نخوردی ساعت هشت صبح هست چشات چرا پف کرده نخوابیدی.
منم نتونستم جلوی اشک خودم بگیرم زدم زیر گریه مامانم گفت بگو چی شده من مادرتم منم با کلی خجالت ماجرا رو گفتم بهش مادرم گفت بیا ببرمت بیمارستان گفتم نه مامان توروخدا نمیخوام بابا بفهمه گفت نمیفهمه بیا بریم گفتم نه مامان نمیام
مامانم از اتاق رفت بیرون بعد ده دقیقه اومد گفت به خاله ات گفتم ماجرا رو تو راه هست داره میاد اینجا(خاله من دکتر زنان و زایمان هست)
منم گفتم مامان اخه چرا گفتی خیلی ناراحت و عصبانی بودم درد هم بود اصلا به اوضایی بود
خاله ان رسید دیدم دختر خاله ام هم همراهش هست (دختر خاله ام دوسال ازم بزرگ تر هست)کلا دیگه میخواستم بمیرم از خجالت.
خاله ام اومد پیشم گفت خاله جون چرا همچین کاری با خودت کردی پاشو بریم بیمارستان ممکنه خیلی بد بشه من گفتم نمیتونم تکون بخورم و عمرا بیام
خاله ام گفت من زنگ یکی از همکار هام زدم اون متخصص پروستات و مثانه و…هست گفته فیلم بگیرم براش بفرسته ببینم میتونه تشخیص بده
من گفتم نه عمرا خاله ام گفت اگه میخوای درد و تحمل کن منم با هزار بدبختی و خجالت کشیدم پایین خاله ام تماس تصویری گرفت با همکارش اون گفت اب منی جمع شده باید تخلیه بشه گفت بازم نمیتونه درست تشخیص بده ولی شما تخلیه کنید اگه درد داشت باید بیاد برای سونوگرافی و معاینه اگه کمتر شد باید همینجور ادامه بدید بعد هم به خاله ام گفت چجور باید انجام بشه و که مشکل ایجاد نشه
خاله ام رفت داروخانه بر یه ژل بود با یه لوله کا مثل ثن(نمیدونم درست نوشتم یا نه)گرفت اومد با مادرم و دختر خاله ام اومدن گفت باید این رو داخلش فرو کنم و اروم با این ژل قسمت های سرشو و بدنه اروم ماساژ بدیم تا اب معنی خارج بشهو ارضا بشی منم گفتم اخه نمیشه و روم نمیشه و…
مامانم گفت من که مادرتم خجالت چی اونم خاله ات هست باید انجام بدی
مامانم شلوارم و شورت منو در اورد بعد خاله ام گفت بیدارش کن تو میله رو فرو بکنه داخل منم چرا دروع بگم انقدر حس خجالت و درد داشتم نمیشد اینو سیخ شد
دختر خاله ام اومد تحریکم کرد یه خورد سرش رو اروم ماساژ داد تا سیخ شد
بعد خاله ام این میله رو گرفت اروم فرو کرد داخل کیرم اولش یکم سوزش داشت ولی کم کم رفت فرو( این میله حدود پونزده سانت بود فکر کنم شبیه نی بود داخلش تو خالی بود)
بعد خاله ام اون ژل رو مالید و گفت رضا باید ارَضا بشی همکارم گفته درد زیادی داره ولی باید تحمل کنی و سعی کن ارضا بشی
خاله ام شروع کرد مالیدن همون جوری که همکارش گفته بود ولی انقدر درد داشت اصلا نمیتوتستم ارضا بشم از طرفی مامانم و دختر خاله و خاله ام بودن وای هعی داشتم اب میشدم از خجالت.
ده دقیقه شد ولی فایده نداشت
من دستم رو پاهای دختر خاله ان بود کم کم شروع کردم به مالیدن یکم حشری تر شدم دختر خاله ام جیزی نگفت و خودش با نگاهش تایید کرد مشکلی نیست باز خاله ام شروع کرد منم کم کم حشری تر شدم دستم رو بردم سمت سینه دختر خاله ام گرفتمشون.داختر خاله ام سوتینش رو باز کرد. و من دستم از زیر تیشترش روی ممه هاش بود و داشتم میمالید دیگه داشت ابم میومد ولی خیلی درد داشت انگار تخمام داشت منفجر میشد خیلی درد شدید بود و ابم اومد خیلی زیاد بود
مامانم گفت دردش چطور شد گفتم خیلی کمتر شد خاله ام گفت میتونی راه بری گفتم اره گفت پاشو باید بریم بیمارستان گفتن خاله نمیخواد خوبم مامانم گفت نه با خاله ات میریم
خلاصه درد بود ولی خیلی خیلی کمتر بود اصلا قبلش نمیتوسنتم راه برم.
خلاصه رفتیم و تا ساعت چهار اونجا بودیم و چند روز بعدش هم رفتم با مامانم دکتر تا معاینه کامل بشه البته بابام و بقیه نفهمیدن.
بعدش هم به مامان قول دادم دیگه خود ارضایی نکنم از اون موقع ترک کردم و رفتم دنبال یه کار خوب در کنار دانشگاه
دلیل اومدنم تو این سایت هم نوشتن همیت داستان بود تا برای بقیه حداقل درس عبرتی بشه جق نزنن کص بکنید جق نزنید

نوشته: رضا

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها