داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خواهرو خوب خوشگلم 3

تارا تارا خواهر جون چیکار داری می کنی ;/;  اگه الان مامان بیاد ببینه زشته -نه مامان نمیاد . اون حالا خوابیده . من درو قفل کردم اگرم در بزنه و بیاد ما لباسامونو می پوشیم . می دونه که من این روزا در کنار توام و به هیچ وجه تنهات نمی ذارم . بیا عزیزم خواهر کوچولوی ناز و خوب ودوست داشتنی من دوستت دارم دوستت دارم . ببینم خوشت میاد . دوست داری باهات از این کارا می کنم ;/; لذت می بری ;/; -سرمو تکون دادم که یعنی آره -باشه ترانه جون تا هر وقت دوست داشته باشی من کنار تو می مونم و باهم حال می کنیم . باشه ;/; -باشه تا را جون .. اون خودشو به من می مالید و یه حرکات عجیبی ازخودش نشون میداد . نمی دونم چرا همچین حالی شده بودم . تا حالا سابقه نداشت . شاید به خاطر وضعیت عادت ماهانه من بوده باشه .. هرچه بود از این تغییرات خیلی خوشم میومد . یه دگرگونی خاصی داشتم . دیگه حس می کردم با دنیای گذشته ام فاصله گرفته ام . طوری که دوست داشتم با خودم باشم یا با اون چیزایی که  راضیم می کنه ووابسته تمایلاتی که دارم . می خواستم یه جورایی خودمو با احساسات و خواسته های جدیدم هماهنگ کنم و حس کردم که تارا این کاررو به خوبی انجام میده و خیلی راحت می تونه درکم کنه . خواهرم با دستاش تمام بدنمو می مالید و این کاررو طوری ماهرانه انجام می داد که دلم نمی خواست به این زودی دست از من بر داره . برام جالب بود این هیجانی که به کوسم می داد . پس اون باید چند سالی باشه که از این هیجان خودش لذت می بره . کف دستشو گذاشته بود رو کوس من . خیلی خوشم میومد . طوری لذت می بردم که اصلا دلم نمی خواست از این وضعیت رها شم . لذتی که تمومی نداشت . حوصله هیچ کار دیگه ای رو هم نداشتم . وقتی دستشو میذاشت رو سینه ام یا رو کوسم پوست زیر سینه هام و دور کوسم یه لذتی رو به تمام تنم پخش می کرد که دوست داشتم تارا همش پیشم بمونه اصلا دوست نداشتم برم مدرسه . دلم می خواست خواهرم همین جوری پیشم دراز بکشه . منو به شکم خوابوند و دهنشو گذاشت رو کون کوچولوم -حالا کون خواهر نازمو می بوسمش و یواش یواش گازش می گیرم . خیلی خوشم میومد از این که کونمو خیلی آروم گازش می گرفت . من بزرگ شده بودم و تارا هنوز مثل بچه ها داشت نازم می داد . چقدر خوشم میومد وقتی که اون زبونشوروسوراخ کونم میذاشت و با پهنای زبونش رو کونم می کشید و دوطرفشو به پهلو ها باز می کرد و نوک زبونشوازاونجا می ذاشت رو سوراخ کوسم . یه قلقک خاصی رو در من به وجود می آورد که لحظه به لحظه بیشتر خیسی کوسمو حس می کردم . یه آبی و تری خاصی که مدتی قبل اونو نداشتم و حالا دچار یه هیجان خاصی شده بودم . تارا هنوز اون فرصتو به من نداده بود که به پسرا فکر کنم . البته قبلش از این که پیش یه پسر جلب توجه کنم خوشم میومد ولی هنوز به این مسئله که یه روزی با پسری بخوام عشقبازی کنم و لخت تو بغلش باشم و لذت بدم و لذت ببرم فکر نکرده بودم . تارا یواش یواش خودشم یه حالتای عجیب و غریبی پیدا کرده بود . دوست داشت یه جورایی خودشو به من بمالونه . بازم منو برگردوند و رو من دراز کشید انگاری در این حالت اون جوری که می خواست نمی تونست کوسشو به کوس من بچسبونه و حرکتش بده . برای همین منو نشوند و خودشم روبروی من نشست . دوتایی مون رفتیم تو هم من پاهامو بو دوطرف باز کرده و از دو طرف پهلوهاش رد کردم و اونم کوس منو با کوس خودش طوری می مالید که جیغم داشت می رفت آسمون . نمی دونم چرا این لذت خواهی من تمومی نداشت و می خواستم به همین حالت بمونم . من و تارا اون شب تا می تونستیم با هم حال کردیم . اون کوس منو می لیسید و میکش می زد . نیمه های شب این من بودم که نمی ذاشتم اون بخوابه .. وقتی واسه خوابیدن دراز کشیدیم صداش کردم -خواهر جون .. بهم نگاهی انداخت و التماس رو توی چشام خوند -چیه عزیزم خواهر کوچولوی نازم . ترانه عزیزم ..می دونم بازم می خوای .. -با این که خوابم میاد نمی دونم چرا خوابم نمی گیره .. -باید بخوابی استراحت کنی . اون وقت مامانی صبح میگه دختر نازش چرا این قدر خواب آلوده .. بمیرم برات که عادت نداری . پس ببین من الان چند ساله چی می کشم ;/; ولی یه خواهر بزرگتری نداشتم که به دادم برسه . اما من نمی ذارم ترانه من که غنچه ناز و کوچولوش تازه باز شده ولی هنوز دست نخورده و بکره سختی بکشه .. نمیذارم همش تو خواب و خماری باشه . پاهاتو باز کنم تا بازم کمکت کنم .. لاپامو باز کردم و اون دهنشو گذاشت رو کوسم . این بار با مکش بیشتری قسمت بالای کوسمو گذاشت تو دهنش . خیلی بیشتر از قبل منو یه جوریم کرد . ناله هامو تو گلوم خفه می کردم . دلم می خواست به دور و بر خودم لگد بندازم و به هرچی که نزدیکم بود چنگ بندازم و فشارش بگیرم . …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها