سلام دوستان.من علی هستم ۴۰ ساله.۱۰ سالی هست ازدواج کردم.زندگیمونم بد نیست. خانمم یه خاله داره که اندامش واقعا سکسیه بارها دیدش میزدم و آرزوی سکس باهاش داشتم.اوایل سعی کردم خودمونی شم باهاش تا حدودی موفق بودم.اوایل زندگی زیاد دورو برش میرفتم هرازگاهی ک میومد خونه ما یا مادر زنم خودم با اصرار میبردمش و بین راه بهش ابراز علاقه می کردم وقتی می نشست کنارم کیرم راست میشد و حس خوبی داشتم.یواش یواش شمارشو گیر آوردم هرزگاهی سلام و گپی میزدیم.
جلوتر که رفتیم گرم‌تر شدیم پیامامونم گرم‌تر میشد ابراز علاقم بهش خیلی بیشتر شد و وقتی میدیدمش هرزگاهی لمسش میکردمو وقتی توی جمع خودمونی بودیم سر شوخی رو باز میکردم و میگفتم خاله جون خیلی دوستت دارم.واقعا همه می‌دونستن دوسش دارم.تا گذشت و بعد یه ماهی که گذشت دیگه پیامامون اندامی و سکسی تر شده بود تا اونجا که دیگه از اندامش میگفتم انواع سایز های سینه و لباس زیر و …چند باری هم باهم به بهونه خرید کادو واسه خانومم بیرون رفتیم از عمد بهش میچسبیدمو یه روز بارونی که باهم رفتیم بیرون واسه خرید چترو که گرفتم بالای سرمون دستمو از عمد به سینه هاش میچسبوندم خلاصه یواش آوردمش توی خط.یه بار با سمند بابام باهاش قرار گذاشتم بریم بیرون ظهر بود توی یه جاده خلوت بودیم شروع کردم به دستمالی روناش هرازگاهی دستمو فشار میدادم وسط پاهاش به خودش می‌پیچید یه مقدار که جلوتر رفتیم دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم راست شده بود و خیس.دستمو بردم داخل شورت خیس بود شروع کردم به ور رفتن باهاش اونم کیرمو توی دستش گرفت من با چوچوله بازی میکردم بیقرار شده بود دستمو گذاشتم توی سوراخ کسش تا ته فشار دادم داشت از رو صندلی بیرون می‌پرید همزمان واسم جق میزد حس خوبی بود یه دفه هر دومون ارضا شدیم آبم اومد و کنار جاده وایسادیم دستامونو شستیم.گذشت و همچنان پیامکی در ارتباط بودیم تا به جای باریک تر کشیده شد پیامک های نیمه سکسی و بعد از چن روز سکسی دادیم خودش هم اهلش بود نرم شد و یه قرار گذاشتمو یه واحد یکی از دوستام توی مسکن مهر شهرمون داشت و کلید رو به بهونه مشتری ازش گرفتمو رفتم سراغ خاله جون سکسیم.اوردمشو رفتیم اونجا.درو وا کردمو رفتیم داخل.البته اول من رفتم بالا درو واردم بعداز چن دقیقه اومد تو.قلبم داشت میومد توی حلقم ضربان قلبم میرفت رو هزار.به محض اینکه اومدیم داخل درو بستم یه کم لمسش کردم اول دکمه هاشو باز کردم یه تی شرت سبز و یه پالتو خاکستری تنش بود.پالتوشو درآ وردمو تیشرت سبز تنگ تنش بود وااااای سینه هاش که آرزوم خوردنشون بود چند میلیمتری من بود اروم گرفتمشونو فشار میدادم تیشرتو خواستم بالا بزنم یه کم مقاومت کرد ولی با ماساژای من شل شد زدم بالا واااااااااااای دوتا قلمبه راست شده بود شبیه گوجه نوکشون سفت شده بود ایستاده شروع کردم به لیس زدنشون با نوک زبونم با دستام باسن قشنگت سفتشو چنگ میزدم مانتوشو کندم و شروع کردم به لب گرفتنو لمس همدیگه.یواش دستمو بردم توی شرتش خیس خیس.شل شده بود منم شلوارو شورتمو تا زانو پایین کشیدمو کیرمو یواش یواش لمس می‌کرد شروع کرد به اه و ناله کشیدن واحد خالی بود صداش می‌پیچید دستشو گرفتم و کشیدم توی اتاق خواب آخر پذیرایی دستمو گذاشتم رو کسش و ماساژ دادن بدنش شل شد بهش گفتم دستاتو بزن به دیوار خم شد وااااای باسن و کسی که سالها دنبالش بودم الان جلوی چشمم بود یه بوسه از کمرش کردم و آروم کیرمو مالیدم به لای کونش از بالا تا سوراخ کسش خودشم کونشو داد عقب از بس از خود بیخود شده بودم چن دقیقه که آروم سر کیرمو گذاشتم داخل کسش شروع به تلمبه زدن کردم وااااااای الان هم که دارم واستون مینویسم راست کردم دستمو گذاشتم رو قوسی کمر و تلمبه زدن آبم ک اومد برگشت نگام کرد و بغلم کرد .از اون وقت به بعد بخاطر موقعیت کاریم از هم دور شدیم ولی وقتی میبینمش آرزوی کردنشو دارم و دنبال اینم که یه بار دیگه ترتیبشو از کون هم بدم.ممنونم که خوندین
نوشته: علی بروجردی
مرد متاهل
اقوام