داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خواهر زن من

این داستان نیست عین واقعیته فقط اسامی عوض میشن اگه غلط املایی هم داشت ملا لغتی نشید تایپه دیگه ممکنه یه کلمه پس و پیش بشه داستان از جایی شروع شد که خواهر زن من اخرین دختر خانواده روابطش با همسرش خراب شد و کارشون به جدایی دادگاه و طلاق کشیده شد من اولش فکر میکردم مقصر باجناقمه ولی به مرور یه سری چیزا روشن شد که میفهمید در ادامه یه روز محل کارم بودم تلفنم زنگ خورد خواهر زنم بود جواب که دادم یه احوالپرسی مختصر از سر کلافگی کرد و شروع کرد بی مقدمه حرف زدن که دادگاه یه داور خواسته برای صحبت بین اون و شوهرش شاید از طلاق منصرف بشن و اونم منو معرفی کرده بود خلاصه باید داور بین اینا میشدم و شاید این زندگی قطع نمیشد خلاصه اینکه من همون روز رفتم با شوهرش صحبت کردم متوجه شدم هیچکدام حاظر به زندگی مجدد نیستن فرمی که دادگاه داده بود رو مختصر و مفید پر کردم که اینا نمیتونن دیگه با هم زندگی کنن و میخوان جدا بشن خلاصه من فرم رو تحویل دادم و چند مدتی خبری ازشون نبود هر کدام خونه پدرشون جدا زندگی میکردن و بلخره از هم جدا شدن حالا ما موندیم و یه خواهر زن مطلقه اولا اصلا تو نخش نبودم و ولی خوب کم کم که از افسردگی این طلاق و جدایی خارج شد یکم شاداب تر و سرحال تر شد طرز لباس پوشیدنش هم جلوی من راحت تر شده بود شابد تا قبل از اون به خاطر شوهرش رعایت میکرد اما الان دیگه ازاد بود به قول خودش یه شب که مهمون بودیم خونه پدر زنم با یه تاب و شلوارک دیدمش از این گشاد نخیا خلاصه یکم تعجب کردم اونم کاملا عادی بود سفیدی ساقای شیو شدش رو تا زیر خم زانو میشد دید اندام ترکه ای و کشیده بازوهای خوش تراش و سینه های پرتقالی خوش فرمش از زیر تاب نمایان بود منو تو خودم فرو برد چطور تا الان از این نون زیر کباب بی خبر بودم از وقتی هم که طلاق گرفته بود با دوستاش بیشتر وقت میگذروند کوه بازار و کافه و کلا همه چی خانواده هم به خاطر اینکه افسرده نشه یخورده ازاد کرده بودن خلاصه اون شب من همش تو کف اندامش بودم دیگه چشم که میبستم تجسمش میکردن هزار راه برای رسیدنش بهش میچیدم اما همیشه رو پل اخر تو ذهنم سقوط میکردم و به مقصد نمیرسید باعثشم این بود نکنه زنم بفهمه خلاصه اینکه شد خوره ذهن من زیاد حاشیه رفتم میرم سر اصل مطلب غروب سرد زمستانی مهمون خونشون بودیم از محل کار زودتر راه افتادم تا به موقع برسم اونجا حدود ساعت شیش رسیدم خونشون در زدیم و با زنم رفتیم داخل غیر از خودش کسی خونه نبود ظاهرا برای خرید رفته بودن بیرون نشستیم رو مبل و یه چایی داغ بهمون داد طبق عادت همیشه تاب و شلوارک پوشیده بود ولی اینبار سوتین نبسته بود شاید چون ما زود رسیدیم وقت نکرده بود شایدم خودش نبسته بود نوک سینه هاش از زیر تاب معلوم بود هر بار که یه تکونی به خودش میداد حرکت سینه هاش زیر لباسش منو به شدت داغ میکرد اصلا حواسم به اطرافم نبود مدام تو نخش بودم که یهو تلفنش زنگ خورد رفت توی اتاق صحبت کنه به نظرم غیر عادی و مشکوک میومد چرا باید ده دقیقه با تلفن صحبت میکرد اونم طوری که ما نشنویم گهگاهی فقط صدای خنده های شهوت برانگیزش میومد که مشخص بود داره با یکی لاس میزنه منم هرچقدر گوشامو تیز کردم هیچی نفهمیدم خلاصه تلفنش که تموم شد پرسیدم کی بود چقدر طول کشید گفت که دوستش بوده قرار جمعه با هم برن بیرون و از این حرفا خلاصه یه نیم ساعتی طول کشید که بقیه اومدن تو این فاصله اونم سوتین پوشید نمیدونم شاید به خاطر شرم از پدرش بود خلاصه شامو که خوردیم نشستیم طبق عادت همیشه به ورق بازی اما با این تفاوت که این بار خواهر زنم بازی نمیکرد داشت چت میکرد نیشش باز بود و مدام صدای پیامهای واتس اپش میومد مطمئن شدم که خبریه دیگه خلاصه توی صحبتا متوجه شدم که پدر زن و مادر زنم قرار جمعه برای خرید برن یکی از شهرستانای شهرمون که چون مرزیه جنساش ارزونتره دیگه مطمئن بودم که داره برای جمعه میپیچونه و قطعا خبریه خلاصه مهمونی تموم شد ما برگشتیم خونه تو ذهنم مدام داشتم به اونی که قراره اینو بگاد و اون کس نازشو جر بده فکر میکردم مدام خودمو جاش تصور میکردم طریقه کردنشو صد بار مرور کردم حسودیم میشد به دختر قد بلند کشیده خوش صورت مطلقه چرا باید زیر خواب یکی دیگه میشد خلاصه با همون فکرا خوابم برد تا روز موعود جمعه که خانوادش رفتن شهرستان و اینم پیچوند و نرفت باید سر از کارش در میاوردم ساعت ۸ بود به بهونه کار خارج شدم رفتم سر کوچه اونا پارک کردم از داخل ماشین کوچه رو چک میکردم منتظر بودم بزنه بیرون و دنبالش کنم ببینم کجا میره شاید این پلی بود که میتونستم منم یه سیخ بهش بزنم حدود چهل دقیقه گذشت خبری نبود چند بار خواستم بهش زنگ بزنم ولی میدونستم خیلی ضایع میشه خلاصه بعد از چهل دقیقه یه ماشین اومد رفت تو کوچه دقیقا اونجا که من دید میزدم پارک کرد یه وسر سبزه نه چندان خوش قیافه اومد پایین کمی اطراف ماشینش پلکید به نظرم مشکوک میومد اولش فکر میکردم الان میزنن بیرون با هم چند بار سر و ته کوچه رو دید زد وقتی احساس کرد همه چی مرتبه تلفن زد در خونه باز شد و پسره رفت اونجایی که نباید میرفت دیگه شکم به یقین تبدیل شده بود حرصم گرفت کله ام داغ کرده بود تصور اینکه چرا باید با این همه جمال به همچین پسری پا میداد دیونم کرده بود تصور اینکه الان داره با اون پسر سکس میکنه و من دستم به هیچی نمیرسید عصبیم کرده بود کلی فکر کردم بلخره تصمیم گرفتم زمانی که پسره بیرون میاد برم و مچشونو بگیرم ولی یه بهانه لازم بود برای رفتن به اونجا بعد از کلی فکر کردن هیچی به ذهنم نرسید گفتم میرم یه طوری میشه دیگه تو بیست متری خونه پارک کردم منتظر بودم در باز شه و راه بیفتم حدودا یکساعتی معطل شدم بلخره لای دره باز شد منم راه افتادم درست زمانی که پسره اومد بیرون رسیدم در خونه همه چی جور شد پسره که منو نمیشناخت اما خواهر زنم خشکش زد پسره هم که انگار فهمیده بود که بندو اب داده ماتش برد پیاده شدم گفتم اقا کی باشه به منو من افتاده بودن صورتشون شده بود گچ قفل قفل شده بودن منم چند تا چک و لقد زدم به پسره (الان حضرات منتقد میگن بفرما شد گنده لات واسه ما مرتیکه حیض کس لیس)و لباسشو پاره کردم و اونم فقط به فکر فرار از امپاسی که توش گرفتار شده بود خلاصه پسره هر طوری بود سوار ماشینش شد و در رفت منم که البته منم میخواستم همین اتفاق بیفته یه لگد به ماشینش زدم و در رفت منم توپیدم به خواهرزنم گفتم کی بود چشمم روشن مامان باباتو میپیچونی که بخوابی زیر پسر مردم به گریه افتاده بود خودشم میدونست چه غلطی کرده خواهش و تمنا میکرد بیاد داخل ابروشو نبرم باهام حرف میزنه توضیح میده منم ماشینو قفل کردم رفتم داخل خلاصه گفتم پسره کیه اینجا چه غلطی میکرد اولش از در روشنفکری وارد شد گفت دوست اجتماعی هستیم فقط یه گپ زدیم و چایی خوردیم و اینکه خواستگارمه منم گفتم من هر چی به این پسر نگاه میکنم همچین چیزی نیست و خر خودتی خلاصه وقتی فهمید نمیتونه از این راه وارد شه گفت بابا منم ادمم نیاز دارم چکار کنم منم که دیدم نقشم گرفته دستشو گرفتم بردمش داخل خونه معلوم بود که نازه از رو کار بلند شدن و فرصت نکرده بود خونه رو مرتب کنه گفتم نیاز داری باید با همچین ادمی برطرفش کنی این چی داره اخه حتی قیافه هم نداره سرش پایین بود و گریه میکرد هیچی نمیگفت این بهترین فرصتم بود نباید به سادگی از دست میدادمش گفتم یه نگاه به خودت بنداز چی کم داری قد و بالا خوشگلی هیکل به این خوبی حیف تو نیست یکم اروم شده فقط نگاهم میکرد طبق معمول با تاب و شلوارک بدون سوتین از از لای یقش میتونستم سینه هاشو ببینم که بدون سوتین تا نصفه معلوم بودن حشری شده بودم و فرصتی که میخواستم جور شده بود دیگه نمیتونست نقش پلم بازی کنه گفتم ادم با تاب و شلوارک میشیه چایی میخوره که فرصت نکنه بعد از چای خوردنش سوتینشو ببنده خودشو جمع کرد دستشو گذاشت جلوی یقش طوری که سینه هاش معلوم نشه گفتم واسه ما اخه واسه دیگران حلال به من و من افتاده بود میدونست که نمیتونه انکار کنه گفتم تا الان بهش حال دادی زیرش نالیدی الان محجوب به حیا شدی گفت که چکار کنم چند ماهه طلاق گرفتم به رابطه نیاز داشتم گفتم اخه با این مرتیکه که حتی قیافه هم نداره چیزی نگفت نشستم کنارش دستشو گرفتم یکم فاز محبت برداشتم گفتم ببین هستی جان من دلم میسوزه نکن این کارو رابطه میخوای ازدواج کن نمیتونی ازدواج کنی یه ادم پیدا کن سرش به تنش بیرزه حداقل یه ماشین دست حسابی داشته باشه قیافه داشته باشه دستشو نگیر جلو در و همسایه بیارش خونه ابروت میره همینجوری که نیست حساب کتاب داره یکم حالش بهتر شد گفت که تو درک نمیکنی اگه خودت چند ماه رابطه نداشته باشی نمیتونی جلوی خودتو بگیری و یه جوری خودتو خالی میکنی گفتم با خودت ور برو حتما باید بری زیر این یکم تعجب کرده بود از من که داشتم این چیزارو میگفتم گفت که نمیدونه چی بگه چند بار تا الان این کارو کردم ولی هیچ وقت جای سکس با یه نفر دیگه رو نمیگیره منم خودمو بهش نزدیکتر کردم روم بهش دیگه باز شده بود اتو هم ازش داشتم نشستم کنارش دستشو گرفتم توی دستام یخ زده بود چند دقیقه تو همون حالت گذشت گفتم حالا میخوای چکار کنی به همه میگی گفتم نمیدونم هنوز تصمیمی نگرفتم خودمم شوکه شدم از این کار از تو بعید بود تصور نمیکردم همچین حرکتی ازت ببینم ولی توی مغزم داشتم سناریو رو میچیدم باید ماشه رو میچکوندم و خلاص.
گفتم ببین این نیاز همه ما ادماس درک میکنم که تو چه شرایطی بودی اگه قول بدی اینکارو تکرار نکنی بین خودمون میمونه چشماش برقی زد دستاش گرم شده بود چشماش جون گرفت خوشحال بود حرفمو قطع کرد گفت قول میدم دیگه با این پسره ارتباط نداشته باشم قول میدم تو فقط نگو به کسی من قول میدم اصلا هر چی تو بگی گفتم نه نشد با این پسره نه دیگه نمیتونی هر وقت دلت خواست با هر کی باشی اونم که فقط میخواست از من اوکی بگیره گفت باشه اصلا هر چی تو بگی قول میدم قول میدم ببخشید منم دستمو دور کمرش انداختم کشیدمش سمت خودم الان دیگه بدنم بهش چسبیده بود داغی تنش رو حس میکردم طولانی ترین فاصله ای که بینمون بود فقط لباسمون بود سرشو خم کردم سمت سینه ام چند دقیقه موهاشو نوازش کردم خیلی اروم شده بود دیگه استرس نداشت بوی موهاش دیونم کرده بود مشکی بلند و تا روی کمرش افشان شده بود گرمی سینه هاشو رو سینه هام حس میکردم منم میدونستم چی میخوام ولی مطنئن نبودم اونم همراهی کنه دلو به دیا زدم همونجوری که سرش تو سینه ام بود موهاشو بو میکشیدم تمام هزار تا پلی که بارها تو ذهنم ساخته بودم و همشون فرو ریخته بودن اومد توی ذهنم و این تنها پلی بود که الان منو تا چند سانیمتریش اورده بود دست چپمو بردم زیر گونش نوازشش میکردم و با دست راستم با موهاش بازی میکردم داغ شده بودیم میتونستم حس کنم که شهوت چه موجی تو وجودم میزنه کیرم داشت یواش یواش بلند میشد دستمو بردم زیر گوشش با نرمه گوشش بازی میکردم و از اونجا به گردنش رسیدم سفید و بلوری دیگه جراتم بیشتر شده بود دوباره کشیدمش سمت خودم روی رانم نشسته بود دستمو بردم توی تابش سینه های سفید و پرتقالیش الان تو دستام بود همونجوری که رو مبل نشسته بودم اخرین تلاشمو کردم یه بار دیگه کشیدمش رو خودم این بار کونش روی کیرم بود ممانعتی نمیدیدم نمیدونم خودشم دوست داشت یا فقط میخواست باج یا حق السکوت بده میدونستم میتونه کیرمو که مثل سنگ شده بود زیر خودش حس کنه هرچی باشه دوران دیده بود الان دیگه کاملا بهش مسلط بودم موهاش توی صورتم بود دو تا دستم روی سینه هاش بود مثل وحشیا ور میرفتم باهش و گردنشو از پشت میخوردم دیگه اونم داشت همراهی میکرد حرکاتش رو کیرم داشت شروع میشد خودشو بالا پایین میکرد به بدنش پیچ و تاب زنانه میداد و دلبری میکرد تابشو از سرش کشیدم بیرون لباس خودمم دراوردم الان از بالا تنه هر دو تا لخت بودیم ولی هنوز جرات نداشتیم همو نگاه کنیم دوست داشتم برش گردونم و سینه هاشو ببینم و بخورمشون پشتش از همه تصوراتی که میکردم بهتر بود نفساش به شماره افتاده بود دیگه جرات لازم نبود با دست راستم رفتم سراغ کسش خیس بود یکمی انگشتمو با اب دهن خیس کردم و رو چاک کسش کشیدم مثل باد به خودش میپیچید سر تا پای وجودم شهوت بود شلوارکشو پاین دادم خودش یکم بلند شد و شرتشو و شلوارکشو تا زانوش پایین کشید الان دیگه خودش همراهی میکرد یکم پاهاشو باز کرد دست منم به کوسش مسلط تر شد انگشتمو رو کسش بازی میدادم و گاهی هم سر میدادم تو کسش کار از نفس نفس زدن گذشته بود الان دیگه ناله هاش شروع شده بود همونجور که با کسش بازی میکردم کمربندمو باز کردم و شرت و شلوارو کشیدم پایین تا روی مچ پا الان دیگه پوست به پوست بودیم سر کیرم از شدت شهوت خیس خیس بود همونجوری که ذو کیرم نشسته بود از لای پاهش دادم تو حالا کیرم بین راناش بود اوف چه رانایی داشت با انگشتم با کسش بازی میکردم و گاهی هم دستم به سر کیرم میخورد از بس گردنشو خورده بودم قرمز شده بود با چند تا تقلا شلوارمو پرت دادم پایین و اونم شلوارک و شرت سفیدشو کامل دراورد حالا وقتش بود دیگه برش گردونم ببینم چی شکار کرده بودم چند بار سعی کردم برش گردونم یکم مقاومت کرد منم اصرار نکردم خودمم شاید دلم نمیخواست فعلا ببینمش همونجوری که با کوسش ور میرفتم صدای ناله ها بلند تر میشد و منم حریص تر میمالیدم به سینه هاش چنگ میزدم اندازه یه پرتقال بزرگ بودن صداش بلند تر شده بود داشت به اوج لذت جنسی میرسید کسش خیس خیس بود گردنشو عقب داده بود صدای ناله ها قطع شده بود مدام به خودش کش و قوس میداد جیغ بلندی کشید بدنشو منقبض کرد طوری که انگار دراز کشیده بود پنجه پاشو صاف کرده بود و فقط جیغ میزد تا اینکه از شدت ارضا به خودش میلرزید ولی من دست بردار نبودم ادامه دادم و اون حالت چند بار تکرار شد کیرم داشت میترکید دیگه وقتی خودشو منقبض میکرد فشار روناش رو کیرم دیونم میکرد بی حال توی بقلم افتاده بود اما هنوز صورتشو ندیده بودم حالا دیگه نوبت من بود دینمو به عنوان پارتنر جنسیش ادا کرده بودم باید خودمو خالی میکردم همونجوری پشت به من روی زمین نشست کس و کونشو داد بالا و داگی وایساد کس کلوچه ای سفیدش دیونم میکرد با یه سوراخ کون صورتی خوشگل برگشت نگام کرد گفت اینجوری خوبه و تازه اولین بار بود صورتشو میدیم تا الان هستی رو اینقدر شهوتی ندیده بود یا بهتر بگم هیچکسو اینجوری ندیده بودم چشماش خمار بود موهاش تو صورتش پخش بود که یکمم عرق کرده بود و به صورتش چسبیده بود باید کیرمو میزاشتم تو اون کس کلوچه ای انتقام تمام اون شبایی که با فکرش خوابیدمو میگرفتم نگاش کردم گفتم تمیزه دوباره برگشت گفت با کاندوم بود همونجوری سر کیرمو گذاشتم در کسش هیچ فشاری لازم نبود اینقدر خیس و لزج بود که با کوچکترین اشاره رفت داخل و همونجا اتش انقلاب شهوتم شعله ور شد با تمام وجود کیرمو فشار دادم تو کسش با دستام کمرشو گرفته بودم و با محکم ترین ضربه ها کسشو میگاییدم صدای ناله هاش بلند و بلند تر میشد نمیدونستم از خشمه یا از شدت شهوت که اینقدر محکم میکردمش چن دقیقه با تمام وجود تلمبه زدم داشت ابم میومد ولی نمیخواستم این بازی اینجا تموم شه کشیدم بیرون و خودمو مشقول مالش کس و کونش کردم باید برگ اخرو رو میکردم و بازی دیگه مال من بود اون تو تله گامبی شاه من گیر افتاده بود همونجوری که از پشت میمالیدم و سینه هاشو چنگ میزدم به یه طرف فشارش دادم و از پهلو خوابید روی زمی و فقط ۹۰ درجه دیگه لازم بود و من اخرین تلاشم رو کردم و با یه غلط دیگه به پشت خوابید صورتش و سینه هاش و کسش روبه من بود واقعا اون سینه و کس فقط به این صورت میومد اینقدر مایده بودمشون که همه بدنش قرمز شده بود اما بازی ادامه داشت و اونجا ریس من بودم یه متکا کشیدم زیر کمرش گذاشتم پاهشو تو سینش جمع کردم کس و کونش بالا بود کسشو قبلا فتح کرده بودم و میخواستم برنده این بازی من باشم باید کونشو جر میدادم یه تف به کیرم زدم خیسش کردم فکر میکرد میخوام توی کسش بزارم دستاشو اورد و زیر زانواش قفل کرد بهترین استایلی بود که میتونست اجرا کنه کیرمو بردم در سوراخ کونش بازی دادم یکم فشار دادم خودشو یکم جمع کرد و گفت از کون نه نمیتونم ولی من نمیخواستم کوتاه بیام و از طرفی هم نمیخواستم این سکس با نا رضایتی تموم بشه میخواستم راهی رو که اومده بودم خوب بسازم گفتم تحمل کن قول میدم اذیتت نکنم با اکراه قبول کرد یکم دوباره کیرمو خیس کردم گذاشتم در سورخ کونش یکم فشار دادم و به زور سر کیرمو کردم تو سکونش معلوم بود داشت درد میکشید فشار کونشو دور کیرم حس میکردم یکم صبر کردم ریلکس تر شده بود یکم خودشو ازاد کرد دوباره دراوردم و کیرمو خیس مردم و دوباره کردم تو کونش ایندفعه راحت تر رفت تو و اونم ممانعت نکرد یکم صبر کردم دیگه کونش جا باز کرده بود اهسته شروع کردم به فشار دادن و خم شدم به سمت لباش همونطوری که در خال رسیدن به لباش بودم کیرم تا ته رفت نو کونش حدود یک دقیه ازش لب گرفتم و با سینه هاش بازی کردم کونش کاملا ازاد کرده بود و اونم دیگه احساس درد نمیکرد برگشتم به پوزیشن اولم انگشت شصتمو گذاشتم روی کسش و شروع کردم به بازی کردن میخواستم با دست ارضا بشه و تو همون حالت من در حالت کردن کون تنگش باشم چند دقیقه دیگه ادامه دادم وقتی احساس کردم داره ارضا میشه شروع کردم به تلمبه زدن و کردن کونش و اونم فقط جیغ میزد نه از سر درد از شدت لذت میتونستم اب کسش رو که میزد بیرون ببینم و این شهوتمو صد برابر میکرد محکم تلمبه میزدم و با انگشتام با کسش بازی میکردم و شصتمو کرده بودم داخل کسش میدونستم قبلا هم رابطه داشه ولی مطمئن بودم تنها مسی هستم همزمان از کس و کون میکنتش شروع کرد به لرزیدن و بدنش منقبض شد انقباظ عضلاتش رو رو کیرم خس کردم کونش رو به شدت تنگ کرده بود و من تنها به چند تلمبه دیگه برای ارضا شدن نیاز داشتم و تمام اب کیرم رو با شدت توی کونش پاشیدم بهترین سکسی بود که تو تموم عمرم داشتم سکسی که مدتها براش حریص بودم و نقشه کشیده بودم و تونستم به بهترین شکل ممکن به دلخواه خودم تمومش کنم من نقش اول این بازی بودم و قطعا برنده این بازی دیگه راه باز شد و من تا الان که این متن رو مینویسم بارها و بارها کردمش و هر بار خودم کارگردان سکسم بودم همونطوری که دلم میخواست پیش میرفتم و الان هم همیشه به بهانه یاد‌ گرفتن نرم افزار طراحی به خونم‌ میاد و میکنمش نمیدونم این جریان تا کی و کجا پیش میره ولی فکر میکنم بازی گردان منم و هر جوری دلم بخواد و هر زمان دلم بخواد این بازیو تموم میکنم .
میدونم طولانی بود اما درک کنید که یک رمان طولانی رو نمیشه در قالب یک فیلم کوتاه نشون داد این متن رو هم ننوشتم که فکر کنید داستانه این یک حقیقته که من زندگیش کردم شاید به نظر خیلیاتون غلطه ول من این اشتباهو زندگی کردم و تا الان ازش پشیمون نیستم .
تمام

نوشته: شادو لایت

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها