داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

خواهر خوب

سلام ،میگن که سرنوشت همه رو پیشونیشون نوشته شده ، من از وقتی که به سن بلوغ رسیدم و هیکلم بیشتر تو چشم میومد به قول معروف استخون ترکوندم یادم‌میاد که همیشه تو خیابون باید متلک میشنیدم و یا تو تاکسی که مینشستم مردا همچین خودشون رو به من میچسبوندن که انگار منو با تاکسی کرایه کردن به فکر خودشون شاید با من حال میکردن اگه یه موقع هم که سوار ماشین شخصی میشدم که فکر میکردن که من اونکارم و فوری سوال کردناشون شروع می‌شد تا ببینند میتونند مخ منو بزنند و ترتیب منو بدن ، بعد از مدتی هم که دوست پسر پیدا کردم که اونم میخواست همش جاهای خلوت ببره و تو هر فرستی دست به تنم بماله البته منم جون بودم و بدم نمیومد ولی خیلی با احتیاط تر از پسرا باید میبودم چون پسرا و مردا فقط به یه چیز فکر می‌کنند ،اونم که‌همتون میدونید ،
ارضای جنسی خیلی لذت بخشه این یه غریضه جنسیس که دست کشیدن ازش راحت نیست .
خلاصه اینیکه گفتم مال تو خیابون‌ها وبیرون از خونه بود ولی سرنوشت من تو خونه بهتر نبود من یه داداش داشتم که یکسال از من کوچیکتر بو د و ما با پدر و مادر مون زندگی میکردیم ، از وقتی هم یادم داداش گلم همش چشمش لای پایه من بود ویا تو سینه هام خودش رو به عناوین مختلف به من میمالید ویا منو از عقب و جلو بغل می‌کرد و به خودش فشار میداد تا جایی که بعضی وقتها احساس میکردم که یه چیزه سفتی به من فشار میاره میدونستم وقتی که که حموم میرم از پنجره حموم منو نگاه میکنه ویا تو حموم با شورتم که آنجا میزاشتم تا آبشون بره بازی میکنه و باهاشون ور میره ولی چیزی نمیدونستم بگم واللا جنگ و جدال تو خونه راه میافتاد ، خلاصه با اینکه میدونستم داداشم با شهوت به من نگاه میکنه من بروی خودم نمیاوردم و همیشه باهاش صحبت میکردم که چرا یه دوست دختر پیدا نمیکنه که خیلی تنها نباشه ، خلاصت زندگی مون میگذشت تا من تو سن بیست و سه سالگی عروس شدم و به خونه بخت رفتم ولی از شانس بعد بعد از چهار سال زندگی پر از جنگ و جدال که فقط بایست تو خونه نقش یه جنده شخصی رو بازی میکردم و فقط وقتی آقا راست میکردن منم باید لنگامو براش وا میکردم و حضرت آقا میزد توش ویا باید براش میخوردم تا تو حلقم و آبش میپاشید روم و تو هیچ مورد دیگه ای حق دخالت نداشتم فقط کار من پختن و دادن بود بلخره از هم جدا شدیم و من دوباره به خونه بابام برگشتم ، اوایل همه چی خوب بود ولی یواش یواش داداشم دوباره شروع که خودش رو به من نزدیک کردن ومیدونست که دیگه راحم وا شده و دیگه دختر نیستم ، برام‌کادو میخرید و با این کاراش خودش رو بیشتر به من میمالید تا جایی که وقتی فیلم ویا یه شو میدیدیم خودش راحت به من میچسبوند و دستش رو دور کمرم مینداخت ، راستش یه موقع هایی خودمم شهوتی میشدم و دلم میخواست که یکی الان آنجا بود و یدور ترتیب منو میداد و لی اینکه داداشم منو بکنه اصلا تو مغزم نبود ولی تصمیم گرفتم که یکمی بیشتر بهش حال بدم و لااقل یکم از خرج‌هایی که میکنه بهش برگردونم خلاصه شروع کردم که بیشتر لای پاهام رو براش باز نگه دارم ویا لباسهای باز تر میپوشیدم و میدیدم که چطور داره با ولع نگاه میکنه شاید اگه منم پسر بودم و لای پای خواهرم خواهرم باز بود نگاه میکردم و ازش لذت میبردم خلاصه بازی من با داداشم شروع شده بود و دون دنبال من له له میزد وقتی میرفتم حموم خیلی طولانی تر میموندم و خودم رو حسابی تو حموم نشون میدادم توری که بعد از حموم‌میدیدم که چطور پر پر میزنه و تنها چیزی که تو فکرشه فقط کردن منه میدونستم که اگه بهش یا بگو به من امان نمیده و من زیره خودش تیکه پاره میکنه ،راستش یواش یواش منم بدم نمیومد که یه دوری باهاش برم بلخره شهوت شهوته و همه دلشون می‌خواد ، بخصوص منه چهار سال خونه شوهرم فقط کارم دادن بود خلاصه تصمیم گرفتم که بهش حسابی راه بدم‌ یه شب که تازه از حموم آمده بودم و خمار این بودم که یکی منو حسابی جرو وا جر بده و میدونستم که حسابی دیونه شده بهش گفتم میخوام بهت یه چیزی بگم و بهش گفتم این کار خوبی نیست که میایی بالای پنجره حموم و تن لخت خواهرت رو میبینی. اینو که گفتم برق ازش پرید و برای اینکه همه چی خراب نشه سریع گفتم برای همین میخوام امشب چیزی بهت بدم که میدونم دلت خیلی می‌خواد خود منم داشت آبم میومد و حسابی لک زده بودم ، گفتم بیا تو اطاقم ورفتیم تو اطاق و دستش رو گرفتم گذاشتم رو سینه هام و بهش گفتم میخوام امشب حق‌ خواهر برادری رو به هم ادا کنیم و تو میتونی هر کاری دلت می‌خواد با من بکنی اولش باورش نمی‌شود ولی وقتی من بلوزم رو در آوردم و سینه هام رو دید دیگه دیونه شد نشست رو‌زمین و شروع کرد به خوردن پلیس زدن‌ پاهام گفتم بیا تو تخت وقتی وایستاد دیدم که جلوی شلوارش داره میترکه و بهش گفتم اینجور شبها‌همیشه پیدا نمیشه میخوام که‌همه قدرتت رو به من نشون بدی میخوام منو سیراب کنی که انگار شارژش کرده باشم افتاد روم وشروع کرد به خوردن پستونام و با تمام قدرت منو میمالید هنوز باورش نمی‌شود که رو من خوابیده و چند لحظه دیگه منو میکنه صداش بندا مده بود شلوارش و شورتش رو کشید پایین باورم نمی‌شود که داداشم یه همچین کیر کلفتی داشته باشه یه کیر حسابی کلفت و کج داشت همینجور ازش آب میو مد منم لباسهامو در آوردم و کیرش رو گرفتم تو دستم مثل یه چوب دستی کلفت و سفت ،افتاد دوباره روم و شروع به خوردنم کرد داشت خودش رو با پستونام خفه می‌کرد اونهارو مک میزد آروم شروع کرد پایین رفتن تا به کسم رسید و شروع به لیس زدنش کرد بهش گفتم که برگرده تا من اون کس منو و من کیرش رو بخورم خلاصه بعد از یه مدت از لیس زدن کسم دست کشید ‌کیرش رو از دهن من در آورد من بالاتر سر داد و پاهام رو از هم باز کرد من پشمهای کسم هیچوقت نمیزدم و اونهارو خیلی دوست داشتم و همیشه دوست داشتم که اگه کسی منو میکنه باید پشمهای‌کسم ‌رو هم دوست داشته باشه برای اینکه خودمم دوست داشتم که وقتی دستم تو شورتم می‌کنم با اونها بازی کنم ، بگزاریم داداشم لای پاهام رو باز کرد و سر کیرش رو گذاشت توی چاک کسم و شروع کرد به سر دادن کیرش تو چاک کسم دیگه داشتم دیونه میشدم تنم داشت میلرزید دوساله‌ی بود که کسی منو نکرده بود و الان داشتم طعم و لذتی که میدونی الان به‌ اوجش می‌رسی خلاصه با دولت دسته‌اش لای پام‌رو تا میتونست باز کرد و اول آروم نوک‌کیرش رو کرد تو دیگه داشتم کلافه میشدم که بهش گفتم لعنتی این همه ساله منو مالوندی و از پنجره حموم دید زدی چرا اینقدر معطل میکنی بکن اون لعنتیرو توش دیونه شدم که اینو گفتم و داداشم با نامردی کیرش رو تا دسته کرد تو کسم و بیرون کشید تصور یه یه همچین کیری رو نداشتم حسابی کسم رو پر می‌کرد و تمام استخون‌های لای پام داشت جابجا‌ می‌شد مثل یه ماشین برقی داشت عقب جلو می‌کرد و من داشتم زیر کیر داداشم که سال‌ها دنبال کس من بود لذت میبردم همه تنم رو داشت میخورد پستونام سرخ شده رود تمام تنم قرمز شده بود ولی دوست داشتم که اون‌شب تا صبح زیر کیرش باشم و تا من حسابی ارضا بشم ولی بلخره بعد از ده دقیقه آبش آمد و آبش رو پاشی روی کسم ‌بیهوش کنارم افتاد،اونشب اون منو دوباره دیگه هم کرد ولی بعد فقط زمان‌هایی که به من خیلی فشار میومد ویا به اون البته الان من دوباره عروسی کردم و یه بچه دارم ودیگه از این سکس ها نمیکنیم …

نوشته: شاهرخ

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها