من و خواهرم با پدر مادرم تو یه خونه زندگی میکنیم که پدر مادرمان در طبقه اول و منو خواهرم در طبقه دوم ،من همیشه از نگاه کردن به خواهرم لذت میبرم چون هم خوشگله هم هیکله رو فرم و خوشگلی داره خواهرم چهار سال از من بزرگتره .
تو زمان راهنمایی من با سه تا از دوستای مدرسه ایم خیلی با هم صمیمی بودیم و با هم خیلی نزدیک با هم رفت و آمد میکردیم و اغلب تمام روز با هم بودیم و میدونید تو اون سن هم تمام فکر و حرف هامون هم در مورد دخترا بود ویکی با هم مجله سکسی میدیدیم و هر از گاهی هم به فیلم سکسی پیدا میکردیم و شاید بیشتر از ده بار میدیدیم.
در اون زمان من تو خونه خیلی توجه هم به خواهرم رفته بود و لباس پوشیدنش تو خونه همیشه خیلی راحت تو خونه لباس میپوشید هیچوقت تو خونه کرست نمیبست و بلوزهایی که میپوشید همیشه من میتونستم نوک سینه هاش و با گردیشون رو ببینم هر وقت هم که رکابی میپوشید از پهلو سینه هاش رو میدیدم سفیدی سینش ورنگ صورتی حلقه دور نوک سینش منو مبهوت خودش میکرد وقتی که دوللا میشد که چیزی برداره و یا به هر دلیلی من چشام تو چاک سینش بود و گردی سینش منو دیوانه وار حشری میکرد خیلی دوست داشتم که بگیرمشون تو دستام فشارشون بدم وبمالمشون و بمکمشون من آنقدرتو نخ خواهرم رفته بودم که دیگه به هیچ کاریم نمیرسیدم تمام کارهاش رو با چشام دنبال میکردم که که یه روز که یه دامن بالای زانو پاش بود و آمد جلوی من رو زمین نشست و من تونستم که لای پاش رو ببینم خیلی لذت بردم برای اولین بار بود لای پای خواهرم رو میدیدم و حسابی حشری شده بودم دیگه بهش به چشم خواهری نگاه نمیکردم و دوست داشتم که تن لختش رو بیشتر ببینم و ازش لذت ببرم و به عناوین مختلف بغلش میکردم و یه جوری بهش دست میمالیدم بلخره یه روز کشف کردم که وقتی حموم میره میتونم از پنجره کوچیک اطاق خواب یواشکی دیدش بزنم وقتی که برای اولین بار تو حموم بود و من از بالای پنجره با نردبان دیدش زدم تمام تنم به رعشه افتاد داشتم میلرزیدم و تا حالا خواهرم رو کاملا لخت ندیده بودم اون داشت سرش رو با شامپو میشست و پستوناش رو کف مالی میکرد و لای پاش رو با کف میشست تمام تنش کفی بود و من بالای نردبان دیگه کنترل نداشتم و تو دستمال براش جلغ زدم .
خلاصه کارم تو خونه شده بود دید زدن خواهرم ووقتی که خونه نبود با شورت و کرستش که تو کشوی اطاقش بود بازی کنم اونها رو به کیرم میمالیدم وبراش جلغ میزدم حتی یکی از شورتهای توری مشکی رنگش رو ورداشته بودم واز زیره شورته خودم پام میکردم وحسابی باهاش حال میکردم و تو رویاهام میکردمش .
مدتها گذشت و من رفتم سربازی و تو سربازیم خبر دادند که خواهرم داره عروس میشه ومنم که تو سربازی حسابی حشری بودم به یاد وقتهایی که تو حموم بود و خودش رو میشست وپستوناش ولای پاش رو دست میکشید وموقعهایی که لای پاش رو دید میزدم ویا پستوناش رو میدیدم وحال میکردم دوباره حشری تر میشدم .ولی چاره ای نبود بلخره با اون هیکل توپ و تن و بدن نازش یکه براش راست کرده بود ،خلاصه عروسی کرد ورفت خونه بخت که من از شب حجلش تو ذهنم مجسمه میکردم که چطور داره سکس میکنه شوهرش چطوری میکنتش .
خلاصه آخر های سربازیم بود که مادرم زنگ زد و گفت که خواهرم داره طلاق می‌گیره چون با هم نمیسازند پسره بدهکاره و طلبکارا دنبالشن و هر روز خودش رو قایم میکنه اینطوری از هم جدا شدند و خواهرم شد بیوه از یطرف براش ناراحت بودم واز یه طرف دیگه دوباره کیرم براش راست شد و فکر اینکه اینبار باید هر جوری شده ترتیبش رو بدم دوباره جلغ بدنمان براش شروع شد و خاطرات قدیم دوباره زنده شد. خلاصه بعد از شش ماه سربازیم تمام شد و به خونه برگشتم و
بعد از مدتها خواهرم رو بغل کردم و موقعی که تو بغلم بود اون هیکلش و اون بویی که میداد کاملا متفاوت شده بود ، یه هیکل درشت تر وجا افتاده تر که آرزوی هر مردیه که یه همچین لوبتی رو باهاش بخوابه ،الان یه زن بالغ بود که درک و فهم بهتری داره که بفهمه کی بهش نظر داره و یا چطوری مردا رو دنباله خودش بکشه وقتی که بغلش کردم دلم نمیخواست دیگه ولش کنم برجستگی پستوناش را رو سینه های خودم هس میکردم و حتی سفتی نوک پستوناش رو دلم میخواست همونجا بنشینم و سرم رو ببرم زیره دامنش میخواستم شروع کنم به خوردن لای پاش لیسش بزنم و کسش رو بخورم مستقیم ببرمش تو تختش و بیفتم روش و میدونید وقتی آدم از سربازی میاد دلش می‌خواد فقط یکی رو جرو واجر بده منم همینم میخواستم ، من فقط کیرم رو میدیدم و میخواستم حسابی بکنمش الان که دیگه پرده هم نداشت همه چی راحت بود بخوابونمش و تا میتونم بکنم و بخورمش…
قسمت اول
نوشته: شاهرخ