داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بیست سال بعد 9

دیگه یواش یواش داشتم فراموش می کردم که امروز چه بر سر ما گذشته . باید یاد می گرفتیم که از لحظه ها استفاده کرده چه جوری خودمونو با محیط هماهنگ کنیم  . جاااااااان این کیر منه که داره کوس عیالو می شکافه و بهش حال میده . جوووووووون . خیسی کوسشو می کشیدم بیرون . لبمو از رو لب شهناز بر می داشتم و کیرمو می ذاشتم رو دهنش . دلم می خواست قدرت خودمو بهش نشون بدم و بهش بگم که این منم که باعث حال کردن تو میشم و واقعا هم بهش حال می دادم . -شهناز باز کن . اول ببین کوست چقدر خیس کرده . یه خورده هوس خودت و منو با هم بچش . بچشش .. شهناز با اشتها تر از همیشه کیرمو ساک می زد . برق هوس چشاشو قرمز کرده بود و هر کاری که ازش می خواستم انجام می داد . با حرص و اشتها کیرمو ساک می زد . -اوووووفففففف نه نهههههه شهناز این جوری نه داره تو دهنت خالی میشه . با این که دلم می خواست شهناز به مردای دیگه فکر نکنه ولی خود من به هایده و زنای دیگه فکر می کردم که اونا دارن کیرمو ساک می زنن و این جوری با این اندیشه ها دوست داشتم کیرمو تو دهن شهناز همینجوری فشارش بدم و اونو از حلقش رد کنم . از خود بی خود شده بود . فقط یه وقتی به خود اومدم که دیدم نفسش بند اومده و سرفه اش گرفته . کیرمو کشیدم بیرون . -چیکار می کنی شروین . نزدیک بود خفه ام کنی . نکنه عشق هایده خانوم حواستو پرت کرده . بازم بگم ;/; نو که اومد به بازار کهنه شده دل آزار . -عزیزم کی رو دیدی که طلا بده مس بگیره .. -جمعیت سال پنجاه و هفتو .. -بس کن اصلا از این جور حرفای بی موقعت خوشم نمیاد .- حالا بهتره لباسامونو در آریم که دیگه دارم سر به بیابون میذارم . حرف عیالو گوش کرده و رفتیم به اتاق خواب . شهنازو خوشمزه تر از شبای قبل یافته و هر چی که می گفت گوش می کردم . هیشکدوممون خستگی حالیمون نبود . اصلا فکر سر کار رفتنو هم نمی کردیم . چند ساعتی رو مشغول بودیم ولی سیر بشو نبودیم . هر بار تا می رفت ار گاسم شه یه مانعی پیش میومد که جلو این کارو می گرفت . شایدم خودش عقب می رفت که زمان حال کردنشو بیشتر کنه . منم با این که خوشم میومد ولی کمرم درد گرفته بود از بس پهلو هاشو نگه داشته با آخرین توانم می گاییدمش . یه بارم تو کوسش خالی کرده بودم . این بار دستشو گذاشته بود رو میله های تخت و سوار بر کیر من فریاد کشان تا می تونست خودشو با حرکاتی بلند رو کون من تکون می داد . جاااااااان این چه بدنی داشت . نکنه داشت تمرین می کرد واسه این که ببینه حریف چند تا مرد میشه یا نه . -تکون نخور تکون نخور شروین همین جوری باش .. -زخممون کردی شهناز خیلی مرض داری . چند بار داشتی ار گاسم می شدی عقب نشینی کردنت چی بود -حال میده حال . اینم یه سبک جدیده . باید تمرین کنم تا ببینم چند دقیقه می تونم دوام بیارم . -ببینم واسه شوهرت داری تمرین می کنی یا واسه غریبه ها -بس می کنی یا نه .. چند بار باید برات تو ضیح بدم . اعصاب منو خرد نکن که باید تا صبح منو بکنی و اون وقت سر کار باید چرت بزنیم . ریش و قیچی رو دادم دست شهناز تا سر انجام خودشو به ار گاسم رسوند . چند روز بعد دیدم که هوشنگ زنگ زد و گفت بچه ها خودتو نو برای این آخر هفته آماده کنین که انتظارات به سر اومد و می خواهیم که حسابی بتر کونیم . برای پنجشنبه هم که سر کار نمی رفتیم . چهار شنبه بعد از ظهر رو خونه بودیم و داشتیم استراحت می کردیم که شهناز و هوشنگ دوباره تماس گرفتند و گفتند داریم میاییم اونجا .. -شهناز به نظرت چیکارمون دارن .-نمی دونم .. ما که قراره فردا شب بریم به اون آدرسی که اونا دادن ولی واسه چی دارن میان اینجا -حتما یه نکاتیه که باید بهمون گوشزد کنن . -تلفنی می تونستن بگن .. -چه می دونم بالاخره میان و میگن دیگه . وایییییی وقتی  هوشنگ و هایده اومدن طوری بودند که انگار می خوان برن عروسی و یه مهمونی لوکس . هوشنگ ابرو هاشو عین زنا گرفته تمیز کرده بود -ببینم هوشنگ بند انداختی ;/; شهناز یه سقلمه ای بهم زد و گفت شروین چرا این قدر امل بازی در میاری الان مده که مردا و پسرا این کارو می کنن . تو حالا از قافله عقبی .-بچه ها بس کنین ما نیومدیم اینجا تا بحث کنیم . ببینم برای فردا شب آماده این ;/; -آره داش هوشنگ ولی انگار اون روز اول بیشتر خودمونو هماهنگ کرده بودیم .. -اتفاقا ما هم اومدیم اینجا تا دچار دلزدگی نشین . اون روز اول که شما با سکس گروهی موافقت کردیم من و هایده مصلحت دونستیم که خلاف میلمون اینجا رو ترک کنیم و سکس ضربدری نکنیم ولی با توجه به روحیه شما و این که ممکنه اول مجلس به خاطر یه یه سری  مصالح و رعایت دموکراسی نتونیم همون اول با هم باشیم اگه موافقین بر نامه ضربدری رو امشب انجام بدیم .. شهناز از خوشحالی از جا پرید اوخ جووووووون جوووووون عالیه . برای فردا آماده میشیم عادت می کنیم . -چیه شروین تو مثل این که زیاد خوشحال نشدی -چرا ولی ازشنیدن این خبر که ناگهانی بود و انتظارشو نداشتم غافلگیر شدم …. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها