داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بیست سال بعد 19

قرارم نیست که شورت بپوشیم .. .. شهناز چند تا عطر با خودش آورد و ازم پرسید خب حالا ازت می پرسم کدوم یک از اینا هوس تو رو زیاد تر می کنه یعنی بیشتر تحریک می کنه . من فکر کردم عطری که به کون لختم می زنم با عطر  تنم فرق کنه ولی این جوری همه چی قاطی می کنه -شهناز فکراتو با این چیزا خسته نکن . همون یه عطر رو بزنی کافیه . مردا همین که چشماشون به کون تو بیفته هوش از سرشون می پره . دیگه نیازی به عطر و ادکلن نیست . با این حال دلشو نشکستم و همراهیهای لازمو باهاش انجام دادم . -چیه شهناز استرس داری ;/; -نمی دونم چرا با این که همه بهم میگن خیلی خوشگل و خوش اندام هستم ولی این زنای امروزی از اون حرفه ای ها هستند با انواع و اقسام میکاپ ها خودشونو طوری جلوه میدن که اگه زشت ترین هم باشن زیبا ترین به نظر بیان . -مگه تو به خاطر این چیزا داری میری مهمونی ;/; وقتی کیر شق شه بره طرف سوراخ دیگه این چیزا حالیش نیست شهناز -یه چیزی میگی شروین . ولی ما زنا برامون خیلی اهمیت داره . مخصوصا وقتی که واقعا برتر باشیم . حالا شهناز تو که به غیر از  هایده که ازش خوشگل تر و خوش بدن تری کس دیگه ای رو ندیدی پس برای چی این قدر نگران و دلواپسی . -یه حسی اینو به من میگه که اگه بخوام می تونم ملکه مجلس شم . -ببینم به وجود پادشاهی مث من افتخار نمی کنی ;/; حالا یه دست گرمی بهم نمیدی و یه پیشواز نمیریم ;/; -بهتره فعلا کاری نکنیم و انداممونو رو فرم داشته باشیم . از طرفی هوس و هیجان رو هم  پایین نیاریم بهتره .. -بازم خدا پدر هوشنگ و هایده رو بیامرزه که اومدن یه دست گرمی با هم رفتیم تا سختمون نباشه . وگرنه اگه اونا هم نمیومدن معلوم نبود چه جوری می تونستیم خودمونو با این بر نامه هماهنگ کنیم . درهر حال ساعت موعود فرا رسید و من و شهناز  پامونو گذاشتیم به مهمونی .. چه غوغایی بود . انگاری ما جزو آخرین نفراتی بودیم که پامون به مجلس باز شده بود . هایده و هوشنگ به محض دیدن ما اومدن طرفمون . .. هایده : داشتیم دلواپس می شدیم که چی شده ..عجب خونه و تالار و سر سرایی . -ببینم هوشنگ جون این باید یکی از قصر های دوران قاجار باشه یا خونه ای مربوط به یکی از اشرافیان همان زمان که باز سازی شده . این که بیشتر از چهل تا اتاقشو من دارم  با یک نگاه می بینمش .. -تا حدودی حدست درسته .. -آره سبکش معلومه ولی خیلی شیک درست و باز سازی شده .. هوشنگ روکرد به جمعیتی که حدود چهل نفری می شدند . حدود بیست  تا مرد و بیست تا زن بودند .  فقط نیمی از مردا برام آشنا بودند . چهره های کوچولوی زمان کودکی که  مثل من حالا واسه خودشون مردی شده بودند . بیست سال می شد که اونا رو ندیده بودم . هر چند دو سه تا از اونا گاهی میومدند بانک یه سری بهم می زدند یا هر وقت که بانک شلوغ بود به من مراجعه می کردند تا خارج از نوبت کارشونو انجام بدم . من و شهناز  رفتیم سراغ رختکن های مخصوص خودمون . من برش دور کیر و اونم تیکه دور کون و کسشو بر داشت . مانتوشم آویزون کرد . یه خورده استرس اولیه مون کم شده بود . همه هم مث ما بودند . اونا هم این مجالس واسشون تازگی داشت . هر اتاقی هم واسه خودش یه پنجره   باز کوچولو داشت که می شد از اونجا راخت داخل اتاقو دید زد . ظاهرا این اتاقها محل سکس بود . تعداد اتاقها با توجه به شرکت کنندگان زیاد بود . -ووووووییییی شروین دو تا از همکلاسیام اونجان .. -شهناز کون تو خوشگل تر از کون اوناست -چش چرون کی گفته کون اونا رو دید بزنی . ساناز و سهیلا .. .. -شهناز اون دو تا مردی هم که کنارشون وایسادن  یاران دبستانی منند و یک سال هم راهنمایی هم کلاس بودیم .. یکیشون اسمش بود سامان و یکی دیگه .. یادم رفته .. شانس آوردم که زنش سهیلا اونو به اسم سهیل صدا زد . چهار تایی شون اومدن طرف ما . فکر کنم دیگه اونا هم متوجه شده بودند که ما دوستی دو جانبه داریم . رفتم دوستان دوران مجردی و یاران محصلی خودمو بغل بزنم که دیدم سهیل اومد زنمو بغل زد و سهیلا هم خودشو انداخت توی بغل من .. بی انصافا اصلا اجازه ندادند سلام علیک کنیم . اون دو تا گیر کیر و کونی بهتر از جنس خودشون افتاده بودند و نمی خواستند که به این آسونی از دستش بدن .. -ببینم سهیل تو هنوز فرق نکردی . همون جور شتاب زده هستی . مطمئنی که ابن جور مجالسو قبلا نرفتی .. -ببینم   کدوم آخوند تا حالا ما رو دعوت کرده که پا به این مجالس بذاریم . من که الان چند ساله پامو از تهرون خودمون بیرون نذاشتم چه برسه به این که  پام برسه به خارج از کشور و پا به همچین مجالس با کلاس بذارم .. . چشمم که به پنجه های سهیل افتاد که رو کون شهناز قرار گرفته و رو کون سفیدش لک انداخته عصبی شده به زور خودمو کنترل کردم ولی همین کارو من با سهیلا انجام دادم و سرمو به طرف کونش خم کردم تا اثر انگشتامو ببینم ولی از اونجایی که پوستش کمی سبزه بود اثری نداشت و نذاشت …. ادامه دارد .. نویسنده …. ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها