داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کون کردن به صورت خیلی اتفاقی بعد از ۱۴ سال

سلام خدمت همه دوستان عزیزم من حسین هستم ۳۴ ساله ساکن آلمان حدود ۴ سال و چند ماه میشه که همراه خانمم به آلمان مهاجرت کردیم و تو این شهر خیلی کوچیکه در شمال آلمان زندگی می کنیم خداروشکر از زندگیم راضی هستیم.
داستانی که می خوام براتون تعریف کنم داستانی که چند روز پیش برام خیلی به صورت اتفاقی پیش اومد گفتم که شاید دوست داشته باشین بخونید امیدوارم که خوشتون بیاد.
در حال حاضر در حال تحصیل هستم ( مشغول دوره گذراندن دوره آوسبیلدونگ هستم برای دوستانی که نمیدونم چی هستش یه توضیح کوچیک بدم بگم که چی هست مثل کلاس‌های فنی حرفه‌ای خودمون تو ایران شما میری یه کاری رو یاد میگیری هم به صورت عملی و در کنارش یه چند روزی هم باید بریم کلاس و تئوری یاد بگیریم) به خاطر بحث کرونا ما کلاسمون همیشه تو این چند وقته به صورت آنلاین برگزار میشد اما به خاطر اینکه وضعیت کرونا در کشور آلمان بهتر شده بود اجازه داشتیم که دوباره کلاس های حضوری شرکت کنیم و این اولین هفته ای بود که ما بعد از چند وقت به خاطر کرونا اجازه دهیم که حضوری بریم سر کلاس . خلاصه سرتونو درد نیارم معلم اومد و ما کارهامون رو انجام دادیم. از قضا روز چهارشنبه که گذشت یه کاری برای معلم‌ها پیش اومد که مجبور شد زودتر کلاس تعطیل کنه و بره مثلاً باید تا ساعت ۴ عصر میموندیم سرکلاس اون روز ساعت ۱ گفت که میتونیم بریم خونه.
ما خوشحال خلاصه همه وسایل جمع و جور کردیم راه افتادم به سمت خونه که داشتم میومدم گفتم که من که وقت دارم بزار برم یه دور بزنم اینجا جنده خونه هست یه دوری بزن ببینم چه خبره هیچ نیتی نداشتم برای کس کردن یا نکردن به هیچ عنوان.( آخه اینجا خیلی قشنگ مغازه دارن پشت ویترین مغازه میتونی بری ببینیشون باهاشون صحبت کنی خلاصه توافق کنید هم میشه بری تو کارش اینجا جنده گری به عنوان یک شغل حساب میشه هر کسی پول خودشو میگیره و کارش میکنه.
خلاصه با ماشین داشتم دور میزدم جنده ها رو از پشت ویترین دید میزدم و یکم راست کردم و گفتم که چیکار کنم چیکار نکنم وقت هم که دارم نزدیک همین مغازه های جنده ها یه مغازه هستش که کلا لوازم‌سکسی میفروشه ماشین پارک کردم واسه مسخره بازی وقتم که داشتم گفتم برم یه فری هم تو مغازه بخورم ببینم چه خبره وارد مغازه شدمداخل مغازه یه فروشنده جوان داشت با یه خانوم که مشتریش بود صحبت می کرد و کار اون رو راه مینداخت من هم سلام کردم و شروع کردم به چرخیدن و نگاه کردن وسایل داخل مغازه همه جور وسیله بود کیرمصنوعی دیلدو نمیدونم دیگه کس مصنوعی کرم ژل سی دی دی وی دی خلاصه همه جور وسیله ای دیگه. یکم چرخیدم و فروشنده کارش که تموم شد مشتری که رفت اومد از من پرسید که می تونم کمکتون کنم اگه سوالی چیزی هست در خدمتتون هستم گفتم که نه من اومدم اینجا نگاه کنم و اگر هم چیزی ببینم بر می دارم نمی خواستم بگم که فقط هینجوری واسه مسخره بازی اومدم . خلاصه تقریبا یه ده دقیقه ای می شد که من توی مغازه چرخیدم یه چند تا سوال پرسیدم و یه چیز جالب بگم که توی این مغازه ها اتاقک‌های هستش که تلویزیون و دستگاه هستش که شما میری فیلم نگاه می کنی مبلغی پول پرداخت میکنی همینجوری واسه رد گم کنی یه چندتا سوال در رابطه با همین پرسیدم و فروشنده را توضیح داد و بعد گفتم که این کرم چند برای چه کاری می خوام و می خوام اینجوری بشه اونجوری بشه که گفت شما پیش دکتری رفتی گفتم نه گفت اول باید بری پیش دکتر بررسی کنه ببینه و چک کنه بعد به شما میگه که مثلاً چی لازم داری منم گفتم باشه مشکلی نیست یه لحظه نگاهم افتاد به یه دونه دستگاه پمپ برای بزرگ کردن کیر که پرسیدم قیمتش چنده و گفت حدود ۴۰ یورو گفتم باید فکرامو بکنم اگر دوست داشتم میام برای خریدش . بعد یه دفعه دیدم خودش پیشنهاد داد که اگر کرم های دیگه یا دستگاه های دیگه هم بخواهی میتونم برات بیارم بعد یه چند تا کرم معرفی کرد و یکی دو تا دستگاه دیگه نشون داد من گفتم که باشه فکر می کنم.
اومدم خداحافظی کنم و اینکه از در بیام بیرون یه دفعه دیدم یه حرف جالبی زد و گفت اگر که حوصله داشته باشی میتونی یه کارهای کوچکی آن با هم بکنیم( توی لحظه من خودمو زدم به اون راه که یعنی منظورت رو متوجه نشدم) بعد من گفتم که منظورت رو از این چیزی که گفتی متوجه نشدم منظورت چیه نمیدونم چی شد که تو اون لحظه خود منم یه کرمی تو وجودم افتاد که یه کارایی انجام بدم خلاصه یکم خجالت کشید و گفت که اگه دوست داری می تونی یه کاری بکنیم که من گفتم باشه من فقط فاعلم فقط می کنم مشکلی با این قضیه نداری که گفت پس می تونم در مغازه رو یه لحظه ببندم که کسی نیاد گفتم آره مشکلی نداره در مغازه رو بست رفتیم تو یکی از همون اتاقک هایی که بهتون گفتم تلویزیون و دستگاه هستش به انتخاب خودش اونجا یه صندلی بود با تلویزیون یک کنترل باید دستگاه معمولی دی وی دی سریع شروع کرد شلوارمو از پام در آورد شلوار خودش هم درآورد از پاش و شروع کرد به ساک زدن کیر من منم همین جور هاج و واج مونده بودم فقط حیف که من نمیتونم احساس واقعی خودم رو که اون لحظه تجربه کردم به شما از طریق کلمات انتقال بدم یه جوری کیرمنو میخورد و تا ته توی حلقش فرو می کرد که تا الان که دارم

این این داستان را برای شما می نویسم هیچکس نتونسته به این خوبی کیر منو بخوره خوب که یه دل سیر کیر منو ساک زد و خورد گفت حالا نوبت این شده که منو بکنی حاضری من هم گفتم بله با تمام وجود البته این رو هم بگم که تو اون لحظه هنوز توی شوک بودم چراکه هیچ برنامه ای نداشتم و ناخودآگاه این اتفاق افتاده بود توی این فاصله یاد آخرین باری که من یک مرد یا بهتر بگم یه پسر رو کرده بودم افتادم که توی سن ۱۸ سالگیم بود و اینکه اون کسی رو که من کرده بودم دوست دوران دبیرستان بود بگذریم .

خلاصه کیر من رو گرفت تو دستش و آروم مالید لای لوپ های کونش از من پرسید که چه حالتی رو دوست دارم من بهش گفتم که داگی دوست دارم و نشست روی صندلی به حالت داگی شروع کردم اول یواش یواش یواش دم سوراخ کونش مالیدن و یواش یواش یواش کیرمو فرو کردم توش و شروع کردم به عقب جلو کردن و خود اون فروشنده هم توی فضا بود اون لحظه یه چند باری که تلمبه زدم براش کیرم در میومد چون صندلی کوتاه بود و من مجبور بودم زانوهام رو خم کنم و تو اون حالت اصلاً تسلط نداشتم و اذیت میشدم بهش گفتم اینجا مبل یا کاناپه چندنفره هستش که حالت تخت باشه گفت نه اما ۱ یک کاناپه هست که دو نفره است منم گفتم اونجا بهتره دست من بازتره و حرکت بهتر میتونم بزنم برات یه چند لحظه جابجا شدیم رفتیم توی اون یکی اتاق و دوباره شروع کردیم به تلمبه زدن همزمان که تلمبه میزدم یاد قبلا افتاده بودند مگه میشه بعد از ۱۶ سال ناخودآگاه ناخواسته اتفاقی این شرایط برای پیش بیاد دوباره خلاصه بگذریم

همزمان که تلمبه میزدم یه جوری آخ و اوخ می کرد که از ۱۰۰ تا جنده بیشتر و بهتر حال میداد خلاصه چند دقیقه ای تلمبه زدم وتوی یه چندتا پوزیشن مختلف کردمش تا این که نزدیک بود آبم بیاد و هر باری که تلمبه رو محکمتر میزدم اونم با کیر خودش بیشتر ور میرفت میرم و داشت همزمان جق میزد که بهش گفتم مواظب باشه اگر آب خودش داره میاد یه موقع نریزه روی بدن من چون خیلی بدم میاد بعد از چند لحظه آب من اومد که با فشار خیلی زیاد و محکم همه رو پاشیدم تو کونش بعد بلند شدم لباسامو پوشیدم اومدیم توی سالن اصلی مغازه و داشتم خداحافظی می کردم که گفت اگر دوست داری و هر وقت وقت داشتی میتونی بیای یه سر به من بزنی و اگر مشتری نداشته باشم میتونیم دوباره حال کنیم منم خداحافظی کردم و گفتم باشه.
این بود از داستان من امیدوارم که بخونید خوشتون بیاد دوست داشته باشین برای همتون آرزوی موفقیت می کنم.

نوشته: حسین

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها