داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

بیست سال بعد 35

هر چی هم به خودم می گفتم شروین ولش کن سرت به کار خودت باشه انگاری به تکنیک و هنر و تلاش زنم حسادت می کردم . نمی دونم چرا نمی تونستم ببینم اون قدرتمندانه داره رو به جلو حرکت می کنه . آیا واقعا این یک حسادت بود . ;/; یا این که منم دوست داشتم خودی نشون بدم . سیما زن یکی از دوستای قدیممو که خواهر یکی دیگه از دوستان و شرکت کننده در همین مجلس رو می شد دیدم که در آن واحد داره هم به برادرش میده و هم به شوهرش . دو تایی اونو گرفته بودند و چه جوری هم داشتند می گاییدنش . من گلی رو به اندازه کافی گاییده و اونو که ار گاسم شده بود یه گوشه ای ول کردم و به بقیه هم یه حالی دادم .  قبل از این که زن دیگه ای فرصت کنه بیاد طرف من رفتم طرف سیما و جمشید و منوچهر خان .. سلام بچه ها -احوال آقا شروین .. -سلام شروین جون .. سیما : چه عجب سرتو بالا گرفتی و یه نگاه هم به دور و برت انداختی -سیما خانوم چیکار می کردم باور می کنی من همین الان چهره زیبای شما رو دیدم ;/; -ببینم چهره من زیباست یا جاهای دیگه منم قشنگه  -این جوری که دارم می بینم همه جاتون قشنگ و باحال و خواستنیه . حرف نداره . خودتون حرف ندارین . بیست بیستین -ببینم یه آدم بیستی مثل تو نباید از یه بیستی مثل من استفاده کنه ;/; اوخخخخخخخ عجب تیکه ای بود ماه . پوست تنش لک نداشت . کیر داداشه که میرفت توی کسش و بر می گشت یه کش خاصی به حلقه کسش می داد که دلم می خواست این کیر من باشه که فرو میره توی کس و بر می گرده . ولی می دونستم که در اون لحظه این امکان نیست من که نمی تونستم کیر داداش سیما رو از کس خواهره بیرون بکشم و در جا بذارم تو کسش . جمشید شوهر سیما : شروین جان این زنم ما رو کشته میگه کیرای بی بخاری دارین . منوچهر : شروین جان اگه بتونی این آبجی ما رو ردیف کنی که خیلی عالی میشه خودم تا آخر عمر فدایی اتم . -ببینم زنت کجاست منوچ جون .. -اونا هاش .. واااااییییی آبروی منو برده رو کیر آخوند کرامت کونی نشسته  بود  و مدام داشت سرش داد می زد که این کیری که تو داری شبیه کیر های شی میل هاست .. منوچ : عارفه جان . این آخوند ما هم دو سره کار می کنه . از نظر فکری و سیستمی فرقی هم با شی میل نداره . کون هم میده . جمشید و منو چهر ازم خواستند که سیما رو ردیفش کنم .. -تا نظر خود سیما جون چی باشه .. سیما یه نگاهی به صورتم انداخت و یه نگاهی به کیرم -ببینم خانومی دوست دارن من در خدمت ایشون باشم ;/; -خانومی کنیز شماست . شروین جون تو بهترین و سر حال ترین کیر این مجلسو داری کدوم زنیه که افتخار نکنه زیر کیر شما قرار بگیره . جمشید یه دستی به پشت منوچهر زد و اونم در جا متوجه شد که باید چیکار کنه . وظیفه اشو به خوبی می دونست . منوچهر کیرشو از توی کس خواهرش بیرون کشید و من در جا کیرمو فرو کردم توی کس سیما جون . اولش از این که حس می کردم دارم با کسی تماس می گیرم که لحظاتی پیش یه کیر دیگه در تماس با اون بوده یه حالتی بهم دست داده بود ولی با این فکر که با چند ضربه اثر اون کیر محو میشه و هر چه باشه نفر قبلی داداشش بوده و جای دور نمیره خودمو با کس ناز و ناب سیما جون وفق دادم دیگه حال کردن من در حد نهایت شروع شده بود و می دونستم که می تونم سیما رو هم به عرش برسونم .. از اون طرف چشام افتاد به  شهناز . مدال طلای زنان از همین حالا رو گردنش بود . مردا همه دورش جمع شده بودند . زنا بیچاره مرد کم داشتند بیشترا رفته بودند دور آخوند کرامت . ظاهرا بر نامه ریزی هایده و هوشنگ جون اینجا کمی ضعف داشت . برای این مواقع و موارد اضطراری باید یه فکری می کرد . من وجمشید هم که دو تایی داشتیم سیما رو می کردیم . کیر هوشنگ هنوز توی کس شهناز بود .  شهناز در حالت سگی قمبل کرده بود و معلوم نبود کی نوبت داود شده و به چه تر فندی تونسته خودشو از بقیه پیش بندازه که کیرشو فرو کرده بود توی کون شهناز و بقیه هم از گوشه و کنار به نوعی در حال حال کردن با زنم بودند . اون دو تا کیرو گرفته بود توی دهنش و واسه فرو کردن کیر سوم توی دهن داشت زور می زد . .. سینه های درشت و ناز و یکدست شهناز اسیر دستای این و اون شده بود . سیما : شروین جون اتفاقی افتاده .. فوری از اون حالت خماری و بی حسی بیرون اومده گفتم نه چیزی نیست . سیما از ترس این که چند تا زن دیگه این طرفا پیداشون نشه یه دستی به صورت شوهرش زد و گفت جمشید کیرتو از توی کونم در آر برو طرف خانوما می ترسم راه بیفتن بیان این طرف . نمی خوام شروین جونو با کس دیگه ای قسمت کنم . -سیما من دارم حال می کنم . خونه که بهم کون نمی دی حالا اینجا رو بذار حال کنیم دیگه -کاری نکن که این دفعه توی خونه بهت کس هم ندما . .. آبتو بریز توی کونم و خودتو بکش کنار . مرض داشتی ;/; می خواستی این قدر اسپری بی حسی به خودت نزنی که  نتونی آبتو بیاری کون ما رو هم گرفتی بی حس کردی . .. در هر حال جمشید زورشو زد و آبشو رو به هوا توی کون زنش خالی کرد و کیرشو کشید بیرون  …. ادامه دارد .. نویسنده … ایرانی

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها