داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کونی شدنم توسط صاحب کار

سلام این داستان بر میگرده به ۱۴ سالگیم
تابستون بود منم به شوق کار یاد گرفتن و پول توجیبی خودمو در اوردن رفتم پیش یه مغازه دار شاگردی…
چند روزی گذشت و حرف های سکسی زدنش شروع شد و از کیر و کون حرف میزد که اینو کردم و اونو کردم و گفت یکی رو کردم کیرش از خودم بزرگتر شده
گفتم:مگه کیر بزرگ میشه کون بدی؟
گفت اره باید اب ریخته بشه تو کونت چون پروتئین داره کیرتو بزرگ میکنه
پرسیدم:چقد بزرگ میشه
گفت:هرچی بیشتر اب بخوره
افتاد تو مغزم که اب کیر بریزم تو کونم تا کیرم بزرگ بشه و گذشت یه مدتی
داشتیم فوتبال بازی میکردیم که توپمون افتاد تو یه خونه متروک یکی از همسایه های مغازه دار که یه پسر ۲۲ ۲۳ ساله بود و بختیاریم بود اسمش میلاد بود نشسته بود سر کوچه و من گفتم دیگه بازی بسه و رفتم توپمو بردارم که نفهمیدم از کجا اونم اومده بود تو حیاط خونه و منو چسبوند به دیوار و کیرشو از روی شلوار میمالید به کیرم و تو چشمام نگا میکرد بوی عرقش میومد اون موقع بدم اومد ولی الان دلتنگ بوی عرقشم
وقتی دید حرکتی نمیکنم برم گردوند و کیرشو تف زد و گذاشت لاپام و یکمی لاپایی کرد ابش اومد و رفتیم
دو سه روز بعد صاحب کارم گفت به میلاد کون دادی گفتم ن چی میگی
گفت از اونجا یکی فیلمتو گرفته منم قلبم شروع کرد به تند تند زدن و خیلی ترسیدم
گفت نترس اگه به منم بدی هم کیرت بزرگ میشه هم فیلمو میگم پاک کنن
منم قبول کردم و ظهر همون روز منو تو مغازه لاماپایی کرد و ابشو ریخت روی سوراخم که گرماشو حس کردم و خیلی خوشم اومد چند روز بعد گفت امروز میخوام بکنمت که راحت قبول کردم و گفتم باشه
این دفعه منو خابوند کف مغازه و انگشتشو با وازلین چرب کرد و با انگشتش شروع کرد به باز کردنم و از یک انگشت تا ۲ انگشت رفت
بعد کیرشو گذاشت دم سوراخم و میخواست بکنه تو که گفتم ایییی دردم اومد نکن گفت اگه میخوای فیلمتو پاک کنم باید تحمل کنی و منم تحمل کردم و منو گایید و ابشو ریخت تو کونم
فرداش بهش گفتم فیلمو پاک کن لبخند زد و گفت اصا فیلمی نبود میخواستم بکنمت گفتم فیلم گرفته ازت حالا ۲۴ سالمه و اکثر کاسب ها میدونن که منو کرده و ابرومو برد حالا تو فکر انتقامم ازش
بعد از این جریان هم بازم کون دادم اگه حوصله داشتم مینویسم براتون …

نوشته: روهام

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها