داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

برق کار

سلام من حسام هستم کارم برق کاریه و یه مغازه الکتریکی دارم
داستان مربوط میشه به سکس اتفاقی با دختر داییم که هم سن هم هستیم من به لطف دولت احمدی نژاد و معافیت سه برادری از خدمت معاف شدم و رفتم دنبال برق کاری و یاد گیری برق ساختمون.
من یه دختر دایی دارم که میشه گفت تنها دختری بوده و هست که از اول باهاش بزرگ شدم و چشم باهاش باز شده
بعد تو 19 سالگی من عاشقش شدم و دلبسه اون شدم بعد از مدت ها که نمی تونستم بهش برسم چون از خانواده فقیری بودم نمی تونستم شرایط رو برای ازدواج یا حتی دوستی باهش باز کنم برای همین این دلبستگی مون و ما بزرگ شدیم و اون تو 21 سالگی شوهر کرد منم چند سال بود که پیش اوستای برق کار یاد گرفته بودم و به قرض و هزار تا بدهی تونستم یه مغازه که توی یه جای پرت بود برای خودم باز کنم و یه سری وسایل بزارم توش که مثلا مغازه دارم
گذشت و گذشت تا این که دختر دایی ما که زن یه کارمند بانک شده بود و از همون اول هم مستجر بودن به 4/5 تا خیابون بالاتر از مغازه من نقل مکان کردند.
از حا و روزشم چون مادرم خونه داییم اینا میرف مو مادربزرگم به مادرم می گفت خبر داشتم چون حرچی بود رابطه خانوادگی خوبی داشتیم و الان هم هست.
خونه ای که اینا به اون جا اومده بودن سه طبقه بود مال یه املاکی که ادم خوب و خوش نامی بود
این اتفاق هم مربوط میشه به اونت زمان که قطعی های برق اتفاق می افتاد سیم کشی ساختمونشون پوسیده و ظعیف بو د و تو این خونه کار بنایی هم میکردن که زده بود بالا بر فشاری که به سیما آورده بود یه سری از سیم هارو سوزوندی بود و یه روزی قطعی کامل برق داشتند.
خلاصه من اسمی که اه از کارم داشتم توی این محله کارم خوب بودو اب باریکه ای میومد
یه روز این املاکیه اومد مغازه و گفت که آقا حسام بیا ببین سم کشی ما چه اشکالی داره که برقمون قطع شده منم باهش رفتم و یه سری به کلید پیریزای تو راه پله انداختم که دیدم سیم کشی شون تو فشار گم شده و سوخته
این دختر دایی ما هم طبقه دوم ساختمون بودن و تا دم در اونا برق نمی اومد گفتم باید سیم کشی تون عوض بشه و فلان که این املاکیه ترسید که باد دیوار خراب بشه گفت ریشو قیچی دست خودت فقط این برق درست کنم منم چند تا ساختمون نمیمه کاره داشتم که داشتم سیم کسی اونا رو میکردم که یکی شون بساز بفروش بود و روی به موقع تموم شدن کارش حساس بودحالا فرداش یه ساعت رفتم سرساختموم نیمه کاره کار کردم و زنگ زدم املاکی گفتم سیم دارید یا من بیار م گفت بیار گفتم خودتونم باشید که زود تمومش کنیم
خلاصه اومدیم و کلیید پیریزا رو باز کردیم و کل سیما رو کشیدیم بیرون ساعت شد 1 که این املاکیه گفت ناهار بخوریم برم یر بنگاه که کار دارم خونه اونا ناهار خوردیم و من سیمارو زدم و تا ساعت 7/6 بعد از ظهر شد و من فقط طبقه اول رو تموم کردم و موند طبقه اینا که گفتم برم فردا بیام اون املاکیه هم دید خستم رفت بالا طبقه اینا و در زد دید اینا نیستن کفت برو و فقط برق مارو وصل کن که لنگ نمونیم من وصل کردم و رفتم خونه و فردا شد و رفتم در مغازه که این املاکیه زنگ زد گفت کجایی گفتم می خوام برم سرر ساختمون بعد از ظهر میام طبقه دوم همه اوکی میشه با هاز تا خواهش و التماس گفت این مستاجرمون منو تحت فشار گذاشته که برق وصل بشه منم یه نازی کردم و یه توپ سیم برداشتم رفتم خونه این ایه چند ساعتی کارم طول کشید که دختر دایی ما از در بیرون او و یه سلامی کرد و رفت خونشون منم کارم که تموم شد ساعت 3 شده بود و شوهرش اومد و وایستاد گفت اقا حسام یه نگاهی به کلید پریز ما هم بنداز که قطع و وصلی داره منم گفتم دیر وقته و نمیشه گفت طول نمیکشه و من طبقه دوم رو هم تموم کردم بعد رفتیم خونه اینا و ایشون یالله گفت و رفتیم تو چند تا کلید بود یه یکی شون فنرش پریده بود یکی شونم اشتباهی فاز نولش وصل شده بود من این کلید رو درس کردم و رفتم خونه
یه هفته گذشته بود که دختر داییم اومد دم در مغازه و گفت یکی از کلیدا رو درست نکردی یه نگاه بهش بنداز منم با خودم زدم به مشغله داشتن گفتم میام اونم اصرا ر کرد و گفت امروز فردا بیا گفتم هر وقت اقا محمد خونه بود بگید تا بیام اونم رفت فردای اون روز داشتم از در خونشون رد می شدم که گفتم یه سری بزنم زنگ ایفون زدم و گفتم برای درست کردن کلید برق اومدم گفت بیا بالا و در زد منم در بستم و رفتم بالا پشت در واحدشون منتظر باز شدن در موندم و دیدم لایه در بازه و یه یالله گفتم و در باز کردم رفتم تو دیدم وایستاده جوی اشپز خونه با یه چادر سفید که سلام کردم و گفتم کدوم کلید هستش که کلید دستشوی و حمام نشون داد دیدم جای فاز نولشه که اون روزی که اومدم مونده باز مردم و جای سیما رو عوض کردم و یه 20 دقیقه ای طول کشید بعد چای اورد گفت بشین منم نشستم و یه پذیرایی کرد و از هر دری حرف زدیم و بلند شدم برم جعبه ابزارم برداشتم که برم اون از پشت سر چسبید به من من سر جام خشکن زد نمی دونستم چی بگم یا چه حرکتی بکنم یه قدم جلو رفتم که بیشتر بهم چسبید و سینه هاش کمرم رو سوراخ کرد برگشتم و جعبه رو زمین گذاشتم و از باسنش گرفتمو بهس مت خودم فشار دادم و یهبدون مقدم کشوندمش سمت اتاق و انداختمش روی تخت 2 نفرشون همون جایی که شوهرش کسش رو سوراخ کرده بود یه لب چند ثانیه ای گرفتیم که من زیاد بلد نبودم بخورم اما اون خوب کار می کرد حالا سینه هاش تو دستم بود و فشارشون می دادم و گوشش و گردن سفید که مسخ کننده بود رو می خوردم
یه آن جدا شدم و دستم انداختم دور کمرش و شلوار و هر چی که به دستم می رسید رو پایین کشیدم همون چیزی بود که تو جونی تو تصورم مرور می کردم کس صورتی و نازک مه اندازه کوچیکی داش اون نگاهش به کسش بود و و من نیم خواستم بخورمش برای همین انگشت اشارم رو روی کسش بالا پایین می کردم برایم دیگه مهم نبود کسی برسه ببینه ما رو فقط داشتم از چیزی که اتفاق می افتاد نهایت لذت رو می بردم بالا خره حشرش روی نهایت رسید و اب کسش فوران کرد و ارضا شد با لباس کار نبودو م و کمر بندم باز کردم و هل هلکی شلوار و شورتم افتاد پایین کیر خوبی دارم برای اغلب زنا کافیه با این که این اولین سکسم بود بازم افتادم روش و سرم کردم لایه سینه های خوش فرمش که اب دهم رو راه انداخته بود از بدنش بگم یک دونه مو نداشت بدن یه دست سفید که مثل بهشت برین می موند برای من که سال ها دلم به این بشر بسته شده بود کیرمم روی کسش با دستم بالا پایین می کردم و از لزجی آبش لذت می بردم چند دقیقه شد که داشتم باهاش ور می رفتم و اون فقط آه می کشید که حال منم عوض می شد یه لحظه یه نگاه تو چشماش کردم و یه آن تمام کیر کلفتم و تو کس کوچیکش جا دادم چشاشا بست و آه و تمام این اویلن ارضای جنس مخالفی بود که داشتم می دیدم لبه های کسش به کیرم فشار می اورد و و نمی تونستم تمون بخورم در اوردمو یه تف مشتی انداختم روش و با یه دستم کیرم نگه داشتم و با دست دیگمم بهش اشارهکردم که برگرده و باز با تمام زورم کیرم تو کسش جا رفت و این بار تلمبه هیا متمادی بود که میرفتم و از دیدن این بدن لذت می بردم اما ناخداگاه حین تلمیه هام پهلو هاش که گرفته بودم
به خاطر نرمی توی پوست و گوشتش فرو می رفت و من تو یه عالم دیگه ای بودم بعد یه ربعی اینا خسته شدم و برش گردوندو و افتادم روش این بارم هر چی زور داشتم تو فرو رفتن کیرم تو کسش خالی می کردم یه دستم مقداری تف زدم و مالیدم به سوراخ کون صورتیش که لیز شد و انگشت فاکم و کم کم و هر تلمبه فرو می کردم تو کونش و در می آوردم بازم بعد چند دقییقه شروع کرد به لرزدین و ارضای کامل شدو بی رمق به من نگاه می کرد داشت ابم می اومد که تلمبه هام بیشتر کردم و توی اخریش هر زور و نیرویی داشتم خودم بهش چسبوندم و ابم با فشار تمام اومد تو کسش و چند تا تلمبه ریز کردم و افتادم کنارش و و انگشتم سوراخ کونش رو باز می کردم و بازی بازی می کردم و از لزجی کسش به سوراخش میزدمو انگشتش کردم اون برگشت سمت مت و روی من راز کشیدو لب تو لب داشت کسش رو وری کیرم بالا پایین می کرد بعد ارضا شدت 5 دقیقه طول کشید تا حالم جا بیاد ساعت دیدم که 11:35 رو نشون میداد و 1 شده بود که من تو ونه محمد دختر دایی عزیزم که سال ها تو فقرنتونستم به دستش بیارم حالا زیر خواب من با چند بار ارضای از هم دیگه لب می گرفتیم بلند شدم و با دسمال خودم تمیز کردم و شلوارم و پیرهنم چوشیدم و کمکش کردم با همون وضعیت از تخت بلند شد و شرتش و سوتینش رو بستم و یه ماچ ابدارم کردم و سمت در راهی شدم از پله ها پایین می رفتم که دیدم تو اشنهی در وایستاده و نگاه می کنه وبا انگشتم اشاره به مالیدن کسش کردم و پاین رفتم
اون روز عجیب بود تو ساختمون کسی نبود و من ماشینم تو ضایع ترین وضعیت پارک کرده بودم و کسی هم کاری بهش نداشت تو راه رفتم سوپری و یه سری خرط و پرت خریدم و رفتم در مغازه در باز کردم و برعکس همیشه پشت سرم بستمش و روی صندلی لم دادم و به اون چه که اتفاق افتاده بود و گذشته ایکه توش ارزوی داشتن یه دختر با بابای پوادار و دلبستگی عجیبم بهش فکر می کردم .
الان و بعد اون هم هیچ وقت عذاب وجدان نداشتم
چون ما یه گاز کوچیک از اون چیزی که دوستش داشتم زده بودم بدون ترس از عواقبش

نوشته: حسام

دسته بندی:

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها