داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

لیلا صاحب خونه عزیزم ( ۲ و پایانی )

…لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه

مرد هزار چهره انجمن کیر تو کس تقدیم میکند 😂
خب سوتی که لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه دادم واقعا تخمی بود و از همتون بابتش معذرت می‌خوام چون اولین تجربه داستان نویسیم بود ولی سعی میکنم که از این به بعد ایراد هامو به حداقل برسونم خلاصه که زیاد سرتونو به درد نمیارم و می‌پردازم به ادامه داستان

از اون قضیه چند روزی گذشت و من مدام به سوالایی که داشتم فکر میکردم
چرا کچله لیلا رو تو خونه زندونی کرده
اگه لیلا پیشش راحت نیست و اذیت میشه چرا هیچ کاری نمیکنه
اصلاً اون که این همه غیرتیه چرا خونه رو به منی که مجردم داده
بعدش چرخیدم به خونه ای که توش نشستم نگاه کردم دیدم ، این اسکول تر از منو نمیتونست پیدا کنه که این خونه رو بده بهش ولی خلاصه باز یه جای کار می‌لنگید!
فرداش وقتی از دانشگاه برگشتم لیلا رو دم در دیدم که داشت با یکی از همسایه ها حرف میزد
با سر بهش سلام دادم ولی اون طوری رفتار کرد که انگار منو ندیده (شایدم واقعا ندیده بود) منم سرمو انداختم پایین و رفتم خونه
بعد یکی دو ساعت از یه خط ناشناس یه پیام اومد که توش نوشته بود :
_سلام مهراد
+سلام شما؟
_لیلا هستم
+بفرمایید خانوم موسوی
_خانوم موسوی ؟
+پس چی؟!
_لیلا
+بفرمایید لیلا خانوم
_میشه اینقدر سرد نباشی ؟!
+سرد نیستم
_میخواستم دعوتت کنم خونه اگه برات مساعد باشه شب برای شام بیای اینجا و این ماهواره رو دوباره تنظیم کنی خراب شده

اولش دو دل بودمو نمی‌خواستم قبول کنم ولی بعدش نتونستم بهش نه بگم
خلاصه که دیدم اینطوریه اوکی دادم و رفتم حموم بعدش یکم به خودم رسیدم و رفتم طبقه پایین

درو زدم ، بعد چند لحظه با اون صدای نازش گفت : کیه ؟
_ لیلا خانوم منم مهرداد

اومد درو باز کرد که باز محو نگاه کردنش شده بودم
یدونه تاپ قرمز تنش بود تا حالا لباس این شکلی پیشم نپوشیده بود شوکه شده بودم ، ولی خیلی خوشگل شده بود ، نمیتونستم ازش چشم بردارم باز بوی عطر سکسیش به مشام می‌رسید یه آرایش ملایمی داشت ؛ رژ صورتی کم رنگی زده بود واای همون لحظه میخواستم لبامو بچسبونم به لباش واقعا خیلی جذاب شده بود جذاب تر از همیشه

لیلا : مهراد نمی‌خوای بیای داخل ؟
به خودم اومدم و سریع رفتیم داخل ، خوش آمد‌گویی کرد ، برام چایی آورد و اومد نشست پیشم
راجب درس اینا یکم حرف زدیم و بعدش گفتم کنترل تلویزیون کجاس بیار شبکه‌ها رو تنظیم کنم که گفت :
_لازم نیست تنظیمن
+مگه نگفتی باز تلویزیون نمی‌ده ؟!
_دروغ گفتم تا بکشونمت اینجا
+که چی بشه
_مهرداد بابت رفتار اون روزم ازت معذرت می‌خوام

باز اون بغض رو میشد تو صداش احساس کرد یه جوری شده بودم نسبت بهش واقعا برام ارزشمند شده بود و نمی‌خواستم ناراحتی اش رو ببینم
نمی‌دونم دلیل این ارزشمند شدنش چی بود ولی اون لحظه لیلا برام واقعا تبدیل به یه آدم مهمی شده بود و نمی‌خواستم ناراحتیشو ببینم

_مهرداد نمی‌خوای چیزی بگی ؟
+من از دستت ناراحت نیستم لیلا ولی نمیتونم درکت کنم
_میشه راجبش صحبت نکنیم ؟

بعداً فهمیدم که اون کچل بی خاصیت خیلی لیلا رو اذیت می‌کرده و میزدتش حتی لیلا چند باری خواسته طلاق بگیره ولی پدر دیوثش پشتشو خالی کرده بهش گفته اجازه طلاق گرفتن نداره (به خاطر آبروشون)

+چرا نمی‌خوای حرف بزنیم
لیلا : اذیت میشم با مرورشون

همینو که گفت یه قطره اشک از چشماش سرازیر شد
رفتم پیشش نشستم و اشکشو پاک کردم و دستاشو گرفتم تو دستم
اومد تو بغلم و شروع به گریه کردن کرد
بعد چند ثانیه ای خودشو ازم جدا کرد

_مهرداد ازت واقعاً معذرت می‌خوام

همینو که گفت سرمو بردم نزدیک و لبامو چسبوندم به لباش ، چند ثانیه ای همینطور قفل موندیم
خودشو ازم جدا کرد
+مهرداد داری چیکار می‌کنی ؟!
_نمیدونم من فقط
به تت پته افتاده بودم که اینبار لیلا اومد و لباشو گذاشت رو لبام
وای که چه لبایی داشت از خوردنش سیر نمیشدم.
همینطور تو بغل همدیگه داشتیم لب بازی میکردیم ؛ بعدش بلند شد بلوزشو دراورد و سینه هاش مثل مرمر بودن سفیدیشون از پشت سوتین مشکیش بدجوری دیوونم می کرد.
کمکش کردم تا بندهای سوتینشو باز کنه
و حالا دیگه مانعی بین منو اون ممه ها وجود نداشت.
دیوونه وار داشتم ممه هاشو میخوردم و با یه دستمم از روی لباسش کسشو داشتم میمالیدم و بعد دو دقیقه دیدم آه و ناله هاش داره به گوش میرسه
خودمم واقعا تو شوک بودم برا اتفاقی که داشت می افتاد
شلوار و شرتشو در آوردم حالا اون لخت لخت بود و من همچنان با لباس بودم
_نمیخوای لباساتو دربیاری؟
منم شروع به لخت شدن کردم

و دوباره رفتم روش و لبشو میخوردم اومدم سمت گردنش اونم با دستاش کمرمو چنگ میزد رفتم پایین تر و شروع کردم به خوردن سینه هاش و بعد چند دقیقه اروم اروم رفتم سمت کسش
یه کس خوشفرم، صورتی و کوچولو ؛ که قشنگ خیس شده بود
رفتم سراغش و با دستم شروع به مالیدنش و زبون کشیدن کردم وسطاش یه نیم نگاهی بهش انداختم و دیدم چشاشو بسته و داره لباشو گاز میگیره ؛ دستشو گذاشت رو سرمو فشارم داد سمت کسش و آه و ناله میکرد هم‌زمان با اینکه داشتم براش می‌خوردم با دستمم سینه هاشو میمالیدم بعد چند دقیقه پاشد و اومد سمت کیرم و اینبار اون شروع کرد به ساک زدن
همینطور داشت میخورد که بهش گفتم آبم داره میاد
سرعتشو بیشتر کرد و همه آبمو تو دهنش ریخت و تا قطره آخرش خورد
یکم که گذشت بلندش کردم و ازش وازلین خواستم رفت اتاق منم پشت سرش رفتم وازلینو ازش گرفتم و خوابوندمش رو تخت یکم از وازلین زدم به کیرم و رفتم روش و باهاش کلی لب بازی کردم بعدش با دستم کیرمو تنظیم کردم رو سوراخش و اروم سرشو بردم داخل که یه تکونی خورد و گفت :
_ فقط آروم باش یه مدتیه سکس نداشتم مال توام بزرگه بزار جا باز کنه
از اونجا فهمیدم که رابطه جنسیشونم با کچله خوب نیست
خلاصه اروم اروم عقب جلو میکردم تا اینکه آخر جاش دادم تو کسش وقتی کامل کردم داخلش یه جیغ کشید ، بعد یه دقیقه دیگه جا باز کرده بود و مشکلی نبود.
شروع کردم تلمبه های تند تند زدن
صدای آه و ناله های کل اتاقو رو پر کرده بود و منم با شنیدنش بیشتر حشری میشدم و سرعتمو بیشتر میکردم بعد چند دقیقه دیدم بدنش لرزید و تا مرز بیهوشی رفت فهمیدم که ارضا شده
رفتم کنارش دراز کشیدم ، قربون صدقش رفتم ؛ تا صبح پیشش بودم و کلی باهم سکس کردیم که این بود شروع داستان منو لیلا

امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️

نوشته: مرد هزار چهره

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها