سلام من محمد هستم و ۱۸ سالمه و این داستان بر میگرده به دو سه سال پیش که قبل از کرونا بود با رفیقم آرش میرفتیم کلاس شنا آرش خیلی خوشگل و سفیده و منم از نظر ظاهری بد نبودم این بود که فکر کنم مربی شنامون سعید رو مون یه حس هایی داشت یه بار میخواستیم بر گردیم خونه سعید گفت محمد آرش شما صبر کنید من میرسونمتون مسیرم نزدیکه به خونه هاتون خونه آرش فاصله زیادی با من نداره مام خوش حال شدیم و گفتیم باشه منو آرش سوار ماشین سعید شدیم و محمد رضا دوست سعید هم جلو سوار شد خلاصه راه افتادیم و یه نیم ساعتی رفتیم آرش گفت پ تو دای کجا میری سعید ؟ سعید چشمک زد گفت بذار اول این آق محمد رضا رو برسونیم خونش عجله داره بعد شما رو هم میرسونم خلاصه رسیدیم خونه محمد رضا که ظاهرا مجردی بود و انگاری از قبل آمادش کرده بودن واسه کردن و گاییدن ما خلاصه محمد رضا زنگ زد به اکبر اون یکی دوستشون و گفت بپر بیا بیرون اوردیمشون ما سریع پیاده شدیم گفتیم یعنی چه ما رو اوردید ؟ آرش گفت چه گوهی میخواید بخورید سعید یه پس گردنی زد به آرش و گفت گو نخور بچه کونی واسه من قلدری نکن من که دیدم دست رو آرش بلند کرد غیرتی شدم گفتم هوووی که محمد رضا نره خر بهم حمله کرد و خیلی منو لت و پار کرد با چند ظربه آرش شروع کرد به گریه کردن گفت ول کن آقا چکار داری ؟ اگه قصدت گروگانگیریه که بابام یه قرونم نداره سعید گفت گروگانگیری نیست کردنه یه ذره میکنیمتون و یه فیلمم ازتون میگیریم واسه حق و سکوت و ولتون میکنیم به امون خدا آرش گفت خیلی بی ناموسی سعید هم جواب داد نه دیگه بی ادبی موقوف خلاصه بردنمون تو بهمون گفتن برید دستشویی و خودتون رو خالی کنید و بعدش هم بهمون گفتن برید دوش بگیرید کاملا لختمون کرده بودن من سبزه بودم ولی آرش انصافا خیلی سفید و خوشگل بود اندامش و سعید هم آرش رو دست مالی میکرد و صورتش رو لیس میزد ولی اون یکی مرده که اسمش اکبر بود انگار تمرکزش رو من بود و لای کون منو نوازش میکرد یکذره که گذشت خودشون هم لخت شدن دوربین رو اوردن سعید رفت پشت آرش و دستهای آرش رو از پشتگرفت و شروع کرد به صورت مصنوعی کردن و آه آه میکرد و خوب خیلی آرش بد بخت رو تحقیر کردن و مشخص بود واسه آرش که گی نیست سخته با من هم از این کارا کردن جلو دوربین سعید یکی از پاهامو داد بالا و جوری رفتار میکرد انگار داره منو میکنه بعدش گفت خوب به اندازه کافی فیلم گرفتیم حالا بیاید واقعا کارو شروع کنیم دست هر جفتمون رو از پشت بستن و کاری کردن زانو بزنیم بعد کیراشون رو کردن دهنمون اول رفتن سراغ آرش و یکی یکی تو دهنش تلمبه میزدن بعد هم اومدن سراغ من محمد رضا کیرشو تا ته کردتو حلقم منم عق زدم و حالم بد شد بعد دستامونو باز کردن اکبر منو انداخت رو مبل و شروع کرد لیسیدن کونم منم بی اختیار آه آه میکردم سعید هم بدن آرش رو لیس میزد محمد رضا هم پاهای آرش رو سعید دیوس همش صورت آرش رو لیس میزد بعد هم هر جفتمون رو به حالت داگی در اوردن رو در روی هم وبهمون گفتن از هم لب بگیریم من به آرش گفتم شرمنده رفیق بعد شروع کردیم به خوردن لب های هم هم زمان هم داشتن سوراخ کونمون رو باز میکردن با وازلین و انگشت یک ذره که گذشت دیدم کونم داره میسوزه یه آیی گفتم و پشتمو نگاه کردم دیدم اکبر داره کیرو میکنه توم یه ذره که گذشت اشک تو چشمای آرش هم جمع شد و دیدم انگار سعید شروع کرده از اون ور اکبر از این ور منو میکرد سعید از اون ور بعد که کیراشونو تا ته کردن بلندمون کردن و مارو چسبوندن به هم و گفتن از هم لب بگیریم مام شروع کردیم به لب گرفتن از هم و هم زمان یه کیر کلفت هم تو کونمون عقب و جلو میشد سعید گفت محمد رضا بپر اون وازلینو سریع بیار ببینم بعد وازلین رو مالیدن دم کیر های ما و و هم زمان واسمون جق هم میزدن اکبر که به هزار روش منو میکرد سعید هم لنگ آرش رو داده بود بالا و داشت میکردش و آرش آه آه میکرد بعد آب سعید اومد ریخت توی آرش و یک ذره بعدش هم اکبر تو کون من ارضا شد و آب من و آرش هم اومده بود بعدش نوبت محمد رضا بود که بیاد حال بکنه آرش رو بلند کرد خوابوند روی من من زیر صاف خوابیده بودم و پاهامو داد بالا و آرش هم که روم به حالت داگی بود بعد محمد رضا تو همون حال هر جفتمون رو گایید یه ذره میکرد تو من یه ذره آرش آخش هم آبش اومد و بیوجدان تو من خالی کرد خلاصه یه چند ساعتی نگهمون داشتن دوباره کردنمون و ولمون کردن گفتن این فیلم هام واسه حق و سکوته به کسی چیزی نمیگید بعد این جریان آرش رفت به همه لو داد و گفت اینها به ما تجاوز کردنو منم تایید کردم و سعید و رفیقاش رفتن زندان این بود داستان من
نوشته: محمد