داستان های سکسی | انجمن سکسی کیر تو کس

بیش از سی هزار داستان سکسی

فیلم های سکسی خارجی در MAME85.COM

عکس و کلیپ های سکسی ایرانی در KiR2KOS.NET

کونی شدنم بوسله دختر دایی

داستانی رو میخوام براتون تعریف کنم عین واقعیت است اما اسامی عوض شده است.
ایمانم الان سنم 36 است .علت گی شدنم بر میگرده به سن 10 سالگی ام و اون زمان دختر دایی ام که مسبب همه گی شدنهام بود 12 ساله بود. مسترس و ارباب بودن تو خون دختر داییم سمیه بود.شاید به جرات بگم میسترس رو این شخص راه اندازی کرد. دختر داییم برای خودش مردی بود .فقط 2 سال ازش کوچکتر بودم و به اندازه مادرها حاکم بود. من کلاس چهارم دبستان بودم و همیشه ریاضی کم میشدم مامانم که سمیه (برادر زاده اش ) رو دوست داشت منو میبرد خونه داییم که پیش سمیه ریاضی کار کنم اما سمیه که ظاهرش رو پیش عمه اش (مامانم ) درست میکرد منو میبرد اتاقش که به اصطلاح با من ریاضی کار کنه. اما به جای ریاضی کار کردن تحکم میکرد و تحقیرم میکرد .کمی ریاضی کار میکرد اما وقتی مادرم میرفت و تو اتاقش تنها میشدیم به جای ریاضی کار کردن به مرحله ای رسید با من سکس کار میکرد.دختر داییم مانند دختر های هم سنش که زودتر از پسرا فهمیده بود کیر چیه کس چیه و بچه چطوری بجود میاد و . . . بعد از تنها شدن به من دستور میداد لباسهامو در بیارم و لخت بشم و با خطکش کیرمو بر انداز میکرد و به باسنم با خط کش میزد و به من میگفت اگر خنگ بازی در بیاری همینطوری میزنمت و این سگ مذهب (دودولم) را درش میارم و ادامه داد که اگر به مامانت بگی بیشتر تنبیه میکنم و منو تحریک کرد که باید راز دار باشم و منم واقعا رازدار خوبی بودم و همیشه منو به خاطر رازداریم تشویق میکرد.
یک روز که قرار شد برم خونه دایی و کار کردن علوم با دختر داییم قبلش دختر داییم تماس گرفت با مادرم که زودتر برم اونجا که میخواد بره بیرون اما نمیخواست بره بیرون و موضوع حشری شدن دختر داییم بود.
به محض اینکه رفتم تو اتاقش در رو قفل کرد و دیدم با شورت و تاپ تو اتاقشه و به من دستور داد که لخت شم و منم لخت شدم و به نوعی خوشم می اومد و بعد از لخت شدن منو از پشتم چسبید و دستاشو به دور بدنم حلقه کرد و کسشو به نوعی به باسنم چسبوند و دیدم داره نفس نفس میزنه و اولش ترسیدم و بعدش متوجه شدم داره با من حال میکنه.منم از این کارش خوشم اومد و گرمی بدنش به بدنم حس میکردم و انگار ارضا میشد.من اون زمان بچه بودم و از راز و رمز دخترها سر در نمیاوردم.همیشه تاکید داشت که هیچوقت جایی حرفی نزنم و منم حرفی نمیزدم . اما روزهای بعد برای اینکه مطمئن بشه من جایی حرفی نمیزنم حرکت دیگری کرد. یک روز منو برد اتاقش در رو قفل کرد و انواع روان کننده و ژل و . . . اورد تا از طریق دستکش انگشت فرو کنه تو کونم و به من بگه تو کونی هستی اگر به کسی بگی ابروی خودت میره.بعد از اون روز که اولین درد کون دادنم محسوب میشه روزهای دیگه هم همین کارو میکرد و بعد از چند ماه که درد نداشتم و به راحتی تو سوراخم فرو میکرد در گوشیم با غرور گفت تو الان دختری و منم که رسما کونی شده بودم خوشم می اومد.دختر داییم فهمید دیگه کونی شدم و روزهای بعد از تولز و حتی خیار هم استفاده کرد و تو کونم میگذاشت و منم کیف میکردم و اون هم کیف میکرد و حشری میشد و اسپنکم میکرد و کیرمو میکشید و با خط کش میزد .الان بعد از 26 سال که از اون زمان میگذرد دختر داییم هر از گاهی که منو میبینه مثل دختر با من برخورد میکنه و با صمیمی تر از سایر فامیلهاست و هنوز رو من حاکمه .

نوشته: ایمان

بازگشت به صفحه اول وب سایت و لیست تصادفی داستان ها