سلام
محمدم۱۸ ۱۹۰ ۷۵ از تهران اسم پسرداییم رضا این خاطره واسه ۱ سال پیشه و همچنین واقعی.رضا یه سال از من کوچیک تره من با رضا خیلی صمیمی بودم وهستم اما حد و حدود خودمون رو رعایت میکردیم زد عروسی پسر خالم شد چون تو خونه بود ما هم فامیل نزدیک دو سه روزی اونجا بودیم من رضا ویکی از دوستان به اسم شایان تو عروسی واسه خودمون میپلکیدیم این دوتا زیاد با هم پچ پچ میکردن بحث رو باهشون باز کردم شایان گفت خیار دوست داری گفتم اره خو گفت گوجه دوقلو چطور بعد دوتایی خندیدن میدونستم منظورشون رو ولی ادتنگا خودم رو میزدم اون راه مثلا واسم توضیح دادن بعد راجب سکس امشب پسر خاله با زنش حرف زدیم منو رضا دیگه رومون تو هم باز شده بود از هر فرصتی استفاده میکردیم تا با هم حرفایه سکسی بزنیم گذشت وسطایه تابستون داییم اینا اومد خونه ما رضا شب موند چون هوا گرم بود پدر مادرم پایین خوابیدن من و رضا هم بالا تو اتاق اونجا باهم حرفهای سکسی میزدیم بعد رضا دستش رو گذاشت رو کیرم لذت میبردم منم همین کار رو کردم اون شب تا صبح همدیگر رو مالیدیم ولی من بیشتر دوست داشتم مالیده بشم یجوریایی مفعول بودن رو دوست داشتم یه چند مدت همینطور ما با هم ور میرفتیم تا گذشت یه روز رضا زنگ زد گفت بیا خونمون سوپر دارم ببینیم رفتم داشتیم نگاه میکردیم توجه کردم دیدم فیلم ها همشون گی هستن اونجا یکم هم رو مالیدیم به رضا گفتم چه قدر خوبه کون کردن،کون دادن گفت بالاخره کدوم دادن یا کردن گفتم نمیدونم امتحان نکردم گفت امتحان کنیم؟ادا تنگا دوباره گفتم یعنی چی میدونستم منظورشو دوست داشتم هر چی زودتر کیرش رو تو کونم حس کنم گفت بریم اتاق من رفتیم تا کار رو شروع کنیم صدای در اومد فهمیدیم که زنداییم اومده برای این که انجامش بدیم من شب موندم،خونه ی داییم اینا یه دوطبقه ست که چون پولدارن و احتیاج ندارن یه طبقه ش در اختیار پسر داییمه شب اونجا با هم ور رفتیم هر دومون دلمون میخواست اصلیه رو انجام بدیم رضا گفت شروع کنیم گفتم حله لباس هارو کندیم چشاش یه برقی زد چون مادرزادی کم مو هستم یهو گفت بچه کونی این همه مدت تو کجا بودی اول اون واسم ساک زد کیر من ۱۳ ولی کیر اون بلند و کلفت بود خیلی خوب بود بعد من واسش ساک زدم گفت سگی شو رفت وازلین اورد زد سوراخم و انگشتش،کرد توش چرخوند یه دوسه دقیقه با دوتا انگشت همینطور ادامه داد گفتم بسه شروع کن وازلین زد به کیرش سرش رو آروم گذاشت دم سوراخ اروم فشار داد درد وسوزش حس میکرد سعی میکرد فشار بده ولی هوام رو داشت بعد از این که سرش رفت نگه داشت با صبر و حوصله نصف کیرش رو کرد تو کونم درد وسوزشم به اوج رسیده بود ولی نگه داشت فشار رو بیشتر کرد تا ته رفت همونجور که نگه داشته بود بعد پنج شیش دقیقه آرم تلمبه میزدم درد جاش رو داده بود به لذت هردومون کیف میکردیم هعی میگفت این کون ماله کیه میگفت واسه تو واسه آقا رضا از کونم تعریف میکرد میگفت شبیه کونه مائده ست(خواهرم) و تلمبه میزد ده دقیقه اروم تلمبه زد بدون این که به من بگه آبش رو ریخت تو کونم بی حال افتاد رو تخت منم برگشتم جق زدم تا آبم اومد با دستمال تخت و کونم کیرمون رو تمیز کردیم و خوابیدیم فردا صبح چون دایی و زن داییم شاغل بودن رفتیم حموم اونجا دوباره با هم ور رفتیم یه ساک پر تف دارکوبی زدم واسش از هم تشکر کردیم بعدش من زدم بیرون از اون موقع یه سال چیزینا میگذره هنوزم رابطه داریم واسش ساک میزنم و با هم رو میمالیم ولی سکس فرصت نشده اگه خوب بود بگید ۲تا خاطره ی دیگه هم دارم یکیش سکس من رضا با خواهرم
وهنچنین من رضا و زنداییم
نوشته: محمد